Saturday, June 25, 2016

سیاسی ستیز با ولایت در تار و پود جامعه مهدی سامع برای هرکس که رویدادهای سیاسی ایران را دنبال می کند این سوال مطرح می شود که در اُم القُرای جهل و جنایت و در ولایت خامنه ای چه می گذرد که مسئول اول آن روز و شب را با کابوس «فتنه»، «نفوذ»، «فرهنگ مضر»، «تهاجم نرم» و....می گذراند. اگر ولایت خامنه ای هر حرکت اعتراضی و حق طلبانه را با اقتدار سرکوب می کند و اگر شرق و غرب را به گفته مقام معظم به تمکین واداشته، دلیل این نگرانی چیست؟ دلیل بازداشتهای هر روزه، شکنجه زندانیان، حَبسهای طولانی، اعدامهای مداوم، تهاجم به حریم خصوصی شهروندان، شلاق بر پیکر کارگران و....چیست؟ اگر ولی فقیه نظام بر این باور است که «دنیا در خلأ معنوی و فکری است. این که شما می ‌بینید قتل و جنایت در دنیای غرب روز به ‌روز زیاد می ‌شود به این خاطر است» (ایسنا، سه شنبه 18 خرداد)، لابد اطلاع دارد که ولایت در امن و امان و در اوج «معنویت» است و اخبار مربوط به گسترش فاجعه بار اعتیاد و فحشا، فقر و تهیدستی، فساد و ثروت بی حد و اندازه حکومتیان چیزی بیش از «شایعه دشمنان» نیست. فرض را بر این بگذاریم که این موارد یا اصلاً وجود ندارد و یا در ابعاد ناچیزی وجود دارد و دشمنان نظام آن را بزرگ می کنند. جواب ولی فقیه در مورد این چند خبر که از میان خبرهای ماه گذشته انتخاب شده چیست؟ در دو مهمانی، در تهران و استان البرز ۴۲ مرد و زن دستگیر شدند. بیش از ۷۰ زن و مرد در رستورانی واقع در فرحزاد ، تهران دستگیر شدند. بازداشت ۲۳ نفر در یک پارتی شبانه در کرمان. دستگیری دهها زن و مرد در مهمانی در بندرعباس. بازداشت ۲۹ دختر و پسر در یك مهمانی در مشهد. دستگیری ١٢ تن را به اتهام «نفوذ فرهنگی و ترویج فساد». اعلام جرم علیه رئیس ‌دانشگاه سیستان‌ و بلوچستان به دلیل «رقص دانشجویان». محکومیت یک روزنامه‌نگار و وبلاگ‌ نویس در ساوه به ۴۴۴ ضربه شلاق. توقیف روزنامه قانون به خاطر خبری با عنوان «۲۴ ساعت لعنتی». توقیف سایت «جهان نیوز» به دلایل «امنیتی». این خبرها را نهادهای گوناگون تحت امر خامنه ای اعلام کرده و البته تاکید کرده اند که با «اقتدار» به این سرکوبگریها ادامه می دهند. مقام معظم از ستیز اکثریت قاطع مردم ایران با فرهنگی که او به دنبال رواج آن است در بیم و هراس است. او در دیداری كه رئیس و نمایندگان مجلس دهم با وی داشتند گفت: «در موضوع فرهنگ نوعی ولنگاری و بی اهتمامی در دستگاههای فرهنگی به چشم می خورد، زیرا در تولید كالای فرهنگی مفید و جلوگیری از تولید كالای فرهنگی مضرّ، كوتاهیهایی انجام می شود.» (سایت خامنه ای، یکشنبه 16 خرداد) علی خامنه‌ ای در روز دوشنبه 31 خرداد در دیدار با جمعی از شاعران مجیزگویش گفت: «متاسفانه گاهی از فردی که ذره ‌ای گرایش به مفاهیم اسلام و انقلاب اسلامی نشان نداده است تجلیل می شود اما از هنرمندی که همه عمر و سرمایه هنری خود را در راه اسلامی و انقلاب گذرانده است، تجلیل و به او توجه نمی‌شود...اکنون در میدان جنگ نرم، جنگ سیاسی، فرهنگی، امنیتی و مقابله با نفوذ قرار داریم». این دلواپسی در شرایطی است که انبوهی از نهادهای فرهنگی تحت امر مستقیم او هستند که با بودجه های عظیم و صرف هزینه های زیاد به ترویج اندیشه های ارتجاعی در جهت حفاظت از ولایت خامنه ای می پردازند. دهها کانال رادیو و تلویزیونی زیر نظر صدا و سیمای ‏ولایت فقیه، سازمان تبلیغات اسلامی‏ با صدها شعبه، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با سلسله ای از شبکه های گوناگون، شورای عالی قران، مؤسسه اطلاعات‏ و کیهان‏ که ناشر دهها نشریه هستند و.... جمع این نهادها و پیرامون آن چندین لشگر بزرگ فرهنگی می شود. اما همین لشگریان مقام معظم در مقابل دهنکجی زنان ایرانی به ستوه آمده اند. همین لشگریان با ساز و برگهای مجهز نرم افزاری و سخت افزاری از یک وبلاگ نویس ساوه ای می ترسند و او را به ۴۴۴ ضربه شلاق محکوم می کنند تا «اقتدار» خود را به رُخ کشند. در همین دیدار مقام معظم با ریاکاری خود را شرمنده تر از آن کارگر زحمتکشی دانست که به علت عدم توانایی مالی شرمنده خانواده اش است. گرچه این ریاکاری شیوه همیشگی خامنه ای است، اما فرض می کنیم او واقعیت را می گوید، در این صورت برای هر ایرانی و به ویژه برای اکثریت مردم که در فقر و تهیدستی زندگی می کنند این سوال مطرح می شود که مقام معظم که ثروتهای عظیمی در اختیار دارد و نهادهای اقتصادی تحت امر او سالانه میلیاردها دلار سود خالص دارند، چه اقدامی برای تهیدستان انجام می دهند. نهادها و موسساتی مثل؛ قرارگاه خاتم‌الانبیاء سپاه با صدها شرکت زیر مجموعه، بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی در نقش یک کارتل بزرگ، ‏آستان قدس رضوی با صدها شرکت زیر مجموعه، بنیاد شهید و امور ایثارگران، ستاد اجرایی فرمان امام با دهها میلیارد دلار ثروت، سازمان حج و زیارت، سازمان اوقاف و امور خیریه که فقط بخش اوقاف آن دهها میلیارد دارایی دارد، بنیاد شهید و امور ایثارگران و....نه فقط تحت هیچ نظارت دولتی نیستند، حتی مالیات بر درآمد هم نمی پردازند. همین موضوع یکی از موارد چانه زنی باند روحانی با ولی فقیه است. اگر ولی فقیه به طور واقعی به دنبال اقتصاد مقاومتی است، در گام اول باید حساب و کتاب این نهادهای عظیم را شفاف کرده و به دولت تحت امر خودش مالیات بپردازد. اما خامنه ای به جای شفاف سازی و پرداخت مالیات، هم از بودجه دولتی استفاده می کند و هم بخشی از درآمدهای این نهادها را در سوریه، لبنان، یمن و ....برای توسعه ارتجاع و بنیادگرایی هزینه می کند. و بالاخره خامنه ای در روز شنبه 29 خرداد در دیدار جمعی از دانشگاهیان گفت: «مسئولان دانشگاهها باید در مقابل هر اقدام و موضوعی همچون اردوهای مختلط كه هویت اسلامی دانشگاهها را خدشه دار می كند، حساس باشند و با آن برخورد كنند...در دانشگاهها...به هیچ وجه نباید از گرایشهای مخالف انقلاب حمایت شود....كار فرهنگی به معنای برگزاری كنسرت و یا حركات موزون در دانشگاهها نیست...كسی كه به هر بهانه ای مانند انتخابات و امثال آن، نظام را به چالش می كشد، نامطمئن است و صلاحیت حضور در دانشگاهها را ندارد، همانگونه كه هیچ كشوری اجازه به چالش كشیدن نظام حاكم بر آن، را نمی دهد.» قسمت آخر حرف خامنه ای یک دروغ آشکار است. امروز حتی در تعدادی از کشورهای اطراف ایران که سیستمهای دمکراتیک ندارند، مخالفان آن نظامها در دانشگاهها حضور فعال دارند. از این دروغ که بگذریم، خامنه ای در این سخنان ترس خود را از جنبش دانشجویی و گرایشات رو به گسترش در ستیز با نظام را آشکار می کند. خامنه ای می داند که فرصتها و ذخایر ولایت اش ته کشیده است. او که از فرصتهای دو حمله اشغالگرانه به عراق بیشترین سود را برده می داند که اکنون با تهدید دخالت ماجراجویانه در سوریه روبروست. او که جام زهر هسته ای را نوشیده می داند که راه نجات ولایت اش، تنها و تنها سرکوب و دخالت تمام قد در سوریه به سود دیکتاتوری بشار اسد است. خامنه ای می داند که تهدید اصلی ولایت او مردم ایران هستند و برای همین از تمام شیوه های نرم افزاری و سخت افزاری علیه مبارزات مردم ایران به شمول ستیز فرهنگی مردم استفاده می کند. او نه 30 خرداد سال 1360 را فراموش کرده و نه سی خرداد 1388 را فراموش خواهد کرد. 35 سال از آن 30 خرداد سال 1360 می گذرد. در این چند دهه بسیاری از زنان و مردان میهن ما در راه آزادی به شهادت رسیدند. اما مبارزه و مقاومت سازمانیافته با همه سختیها پایدار ماند و همچون خاری در چشمان حکام تهران مانده است. 7 سال از 30 خرداد سال 1388 و قیامهای آن سال می گذرد. خامنه ای به چشم خود مشاهده کرد که چگونه اتوریته او در خیابانهای تهران و شهرهای دیگر لَگَدکوب مردم بپاخاسته شد. بدون تردید او بهتر از هرکس از آن چه در تار و پود جامعه می گذرد آگاه است. او می داند که اگر در مقابل آن کارگری که حداقل حق اش را می خواهد و آن زندانی سیاسی که برای حق خواهی اقدام به اعتصاب غذا می کند و آن زن و مرد جوانانی که فرهنگ ارتجاعی رژیم را به سخره می گیرند از حربه سرکوب استفاده نکند، دیری نخواهد پایید که این جویبارهای میارزانی به رودخانه ای پرخروش تبدیل می شوند و در راه پر شکوه آزادی بساط ولایت خامنه ای برخواهند چید. در سالگرد 30 خرداد 1360 و 30 خرداد 1388 یاد همه زنان و مردانی که با استواری و پایداری مبارزه کردند و به شهادت رسیدند را گرامی داریم و همبستگی و حمایت خود را با همه مبارزان راه آزادی و زندانیان سیاسی به شیوه های گوناگون نشان دهیم.

Monday, June 20, 2016

فرار روحانی از برابر منصور امان زمان کوتاهی پس از آنکه حُجت الاسلام حسن روحانی اعلام کرد از آمریکا به خاطر گرفتن غرامت اقدامات تروریستی "نظام" به دادگاه لاهه شکایت برده است، یک سرکرده ارشد نظامی و امنیتی از عُضویت مقامهای بُلندپایه وزارت خارجه دولت وی در اُرگان رسمی صُدور تروریسم (سپاه قُدس) خبر داد. این دو تحول، تناقُضی که دولت جناح میانه حُکومت در آن دست و پا می زند را به روشنی نام و نشان دار کرده است. شکایت دولت آقای روحانی به دادگاه بین المللی پس از سلسله حمله هایی صورت می گیرد که باند حاکم به این دلیل علیه دولت وی و توافُق هسته ای سازمان داد. آنها رییس دولت را مُتهم می کردند که موضوع داراییهای ایران در بانکهای آمریکایی را در این توافُق نگنجانده است. این در حالی است که آقای خامنه ای و همدستان نظامی و امنیتی اش مسوولیت اقداماتی را به دوش دارند که دادگاه عالی آمریکا جمهوری اسلامی را بدانها مُتهم کرده است. آنها در حقیقت دولت رُقبا را به خاطر جارو نکردن ریخت و پاشهایی که در پُشت سر خود به جا می گذارند، سرزنش می کنند. واکُنش جناح میانه حُکومت به حملات باند رقیب، مُنفعلانه و از موضع دفاعی بوده است. آنها برای وارد نشدن به کانون چالش موجود، یعنی سیاست صدور تروریسم و ماجراجوییهای برون مرزی "نظام"، خود را در پس حمله دولت آقای احمدی نژاد، گُماشته ولی فقیه بر منصب ریاست جمهوری، و مُتهم ساختن آن به "اهمال" آن در "رهاندن پول" پنهان کرده اند. از همین جنس و ماده نیز می توان ابتکار نمایشی شکایت به دادگاه لاهه را دانست که بیشتر برای دفاع از خود و نرم کردن موضع مُنتقدان به صحنه آورده شده است. سردرگُمی "دولت اعتدال" در برخورد به پهنه های ممنوعه باند رقیب را در احتیاط هراس آلوده آن حتی از طرح جزیی تر مساله "اهمال کاری" می توان دریافت. با وجود آنکه آقای روحانی اعلام کرده بود گُزارشی در این باره مُنتشر کرده و سپس پرونده را به قوه قضاییه خواهد برد، هیچ نشانی از این اقدامات دیده نمی شود. آقای روحانی که با فشار "عقب نشینی قهرمانانه" به میدان قواعد بین المللی پرتاب شده، تلاش می کند کم و بیش ادامه بازی و "برجام"های بعدی را بر همین پایه جلو ببرد. رییس دولت اما در هر گام در چاله های می غلطد که "نظام" حفر کرده و او خود را مُلزم به نادیده گرفتن و ماله کشی بر آنها می داند. افشاگری آقای جواد منصوری، سرکرده پیشین سپاه پاسداران، مبنی بر عُضویت آقای عراقچی و شُماری از سفیران جمهوری اسلامی در کانونهای بُحرانی منطقه در اُرگان تروریسم برون مرزی "نظام"، نمود دیگری از تناقُض یاد شده بین الزامات دوران عقب نشینی و سیاست و ساختار "نظام" است. درهم تنیده شدن این سیاست و مُهره های اعمال آن با دیپلُماسی رسمی "نظام" و دستگاه اجرایی آن (وزارت خارجه) موضوع تازه ای نیست و در "دولت اعتدال" فقط تداوم یافته است. نشستن نماینده واحد تروریستی "قُدس" دور میز مُذاکرات هسته ای به هر صورت که ارزیابی شود، فاکت - به اعتراف رسانه های هر دو جناح - این است که مسوول پرونده سوریه در وزارت خارجه یک عُضو دیگر واحد مزبور به نام پاسدار حُسین امیرعبداللهیان است. از بام این پیش زمینه، می توان چشم انداز موفقیت شکایت آقای روحانی در دادگاه لاهه را نیز مُشاهده کرد. تعهُد او به خط قرمزهای باند حاکم، فقط حلقه تناقُضهایی که بر گردن دارد را سفت تر می کند.

Friday, June 17, 2016

از حقوقهای نجومی تا رونق بازار فروش نوزاردان - زینت میرهاشمی

چندین سال است که تجارت نوزادان و کودکان در ایران رونق دارد. در جایی که جان انسانی هیچ ارزشی ندارد و نابودی انسان تحت قوانین موجود نهادینه شده، به مرور زمان این عمل غیر انسانی تبدیل به امری رایج شده است. خبر پیدا شدن نوزادان زنده در زباله دانها و افزایش نوزادان زنان کارتن خواب و معتاد به طور ممتد صفحه های حوادث مطبوعات را مزین می کنند. تا جایی که نرخهای فروش نوزادان و کودکان کار تبدیل به نرخی شناخته شده در بازار فروش انسان شده است. بر اساس داده های آماری نهادهای رسمی و غیر رسمی، تغییری برای از بین بردن این تجارت که همان تجارت برده است، صورت نگرفته است. رئیس کمیته اجتماعی شهر تهران در سال گذشته بهای فروش نوزادان در تهران را بین 100 تا 200 هزار تومان اعلام کرد. وی گفت زنان کارتون خواب بعد از زایمان کودکان خود را ازای دریافت 100 تا 200 هزار تومان می فروشند. (فارس، 16 آبان 94) خبرگزاری حکومتی مهر در روز چهارشنبه 16 خرداد امسال در گزارشی از خرید و فروش نوزادان در اصفهان به قیمتهای متغیر، بنا بر رنگ پوست و .... اشاره دارد. بر اساس این گزارش، خرید و فروش نوزادان در اصفهان به «بازار داغ» ی تبدیل شده است. بر اساس این گزارش «در حال حاضر هر نوزاد در بازار خرید و فروش در اصفهان بین 14 تا 20 میلیون تومان به فروش می رسد.» درز خبر دریافت مزایا و حقوقهای نجومی پایوران رژیم و مدیران بانکها از تاریکخانه اشباح ولایت فقیه، دردناکی بازار خرید و فروش نوزادان بی صدا را چندین برابر می کند. ثروتمندتر شدن ثروتمندان و فقیرتر شدن بی چیزان، جلوه ای از اقتصاد مقاومتی است. ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در برابر تابش نور به تاریکخانه اشباح رژیم گفت که «پولهایی که به شکل فیش حقوقی در فضای مجازی منتشر شده در حساب بانک است و هنوز از بانک خارج نشده است». وی گفت:«مهدی نوربخش مدیر عامل سازمان تامین اجتماعی که 130 میلیون ریال حقوق او تعیین شده است، فقط 60 میلیون ریال برداشت می کند.». اگر فیش حقوقی پایوران رژیم منتشر شود، جنبه دیگری از اقتصاد مقاومتی برملا می شود.