Monday, July 31, 2017

جای شکایت نیست؛ گوشه ای از کارنامه تروریستی سپاه.لیلا جدیدی.

جای شکایت نیست؛ گوشه ای از کارنامه تروریستی سپاه لیلا جدیدی این روزها، عربده ها، شکوه ها، مظلوم نماییها و مضحک تر، تهدیدهای کارگزاران جمهوری اسلامی و خامنه ای پس از قرار داده شدن سپاه پاسداران در لیست تروریستی آمریکا، گوش خراش شده است. در این راستا مرور برخی از اعمال تروریستی رژیم و اقدامات تحریک آمیز در برابر آمریکا که سرکرده سپاه آن را "ببر کاغذی" توصیف کرده، بی جا نخواهد بود. امری آشکار است که سپاه پاسداران تنها یک نهاد نظامی نیست، بلکه ضمن عهده دار بودن وظایف اطلاعاتی و سرکوبگرانه، بخش بزرگی از اقتصاد کشور را هم در اختیار دارد. افزوده بر آن به خاطر نزدیکی به خامنه ای دست بازی نیز در ترور مخالفان رژیم و اعمال تروریستی در خارج دارد و برای این هدف همه‌ توان مادی و سیاسی و افراد و امکانات سفارتخانه ‌ها و کنسولگریهایش در همه کشورهای جهان را به خدمت دیپلماسی ترور گرفته است. حاصل این سیاست را در نمونه های زیر می توان دید: حمایت و کمک به گروه های تروریستی مانند حزب الله لبنان و حماس، حمله تروریستی به تفنگداران دریایی آمریکا در سال ۱۹۸۳ در بیروت که منجر به مرگ نزدیک به ۲۴۱ افسر و سرباز نیروی دریایی آمریکا و بیش از ۵۰ نیروی نظامی فرانسوی شد، نقش انکار ناپذیر در حمایت از نیروهای وابسته و تندروی شیعه در کشتن ۵۰۰ آمریکایی در عراق بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱، فعالیت تروریستی سپاه پاسداران در آفریقا و آمریکای لاتین، توقیف شناورهای آمریکایی و بازداشت تفنگداران آمریکایی در بهمن ۱۳۹۴ که مورد تشویق خامنه ای نیز قرار گرفت، فعالیتهای سپاه قدس و سپاه پاسداران به همراه شرکا و متحدان در بی ‌ثبات کردن منطقه از طریق بحران آفرینی در عراق، سوریه و یمن و همچنین تامین مادی و تسلیحاتی گروه‌ های شبه نظامی شیعی در بحرین. به دنبال این فعالیتها کشورهای اسراییل، آلمان، آرژانتین و انگلیس و دولت آمریکا، رژیم را در سال ۲۰۱۶ میلادی، دولت حامی تروریست و تروریسم جهانی معرفی کرده اند. به فهرست فعالیتهای خارجی جمهوری اسلامی باید اضافه کرد: ترور میکونوس در سپتامبر ۱۹۹۲ و به قتل رساندن چهار نفر از فعالین کرد، بمب گذاری آمیا، انفجار مرکز همیاری یهودیان در ۱۹۹۴ و قتل ۸۵ شهروند یهودی تبار آرژانتینی و زخمی کردن بیش از سیصد نفر، بمب‌ گذاری برجهای خبر تیر ۱۹۹۶، توطیه ترور سفیر عربستان در آمریکا، مجموعه ‌ای از بمبگذاریها در سال ۲۰۱۲ در بانکوک، بمب گذاری در دهلی ۲۰۱۲، اقدامات تروریستی در کنیا ۲۰۱۲، اقدام تروریستی در بحرین ۲۰۱۵ و همکاری با القاعده. و سرانجام این کارنامه را ترور مخالفان در خارج کشور تکمیل می کند که از آن جمله است: ترور شهریار شفیق ( ۱۳۵۸)، علی اکبر طباطبایی ( ۱۳۵۹)، غلامعلی اویسی (۱۳۶۲)، بیژن فاضلی (۱۳۶۵)، عبدالرحمان قاسملو (۱۳۶۸)، غلام کشاورز (۱۳۶۸)، کاظم رجوی (۱۳۶۹)، شاپور بختیار (۱۳۷۰)، عبدالرحمن برومند (۱۳۷۰)، فریدون فرخزاد (۱۳۷۱)ُ صادق شرفکندی (۱۳۷۱) و رضا مظلومان (۱۳۷۵). جای شکایت نیست، آنها که در چهار دهه اخیر دست به صدور تروریسم زده و جنگهای نیابتی که برای مردم ایران جز فقر و تورم، بیکاری، اعتیاد، بزهکاری سودی نداشته به راه انداخته اند، امروز حاصل کشت خود را درو می کنند.

Sunday, July 30, 2017

مجلس خبرگان "دولت تعیین می کند و توی دهن این دولت می زند".منصور امان.

فراسوی خبر... یکشنبه ۸ مرداد مجلس خبرگان "دولت تعیین می کند و توی دهن این دولت می زند" منصور امان اگر کسی قصد کندوکاش در موقعیت مجلس خبرگان یکسال و نیم پس از آغاز پنجمین دوره اش را داشته باشد، تازه ترین بیانیه آن می تواند راهنمای خوبی به شُمار آید. در این سند، مجلس مزبور که تنها وظیفه قانونی آن انتخاب و نظارت بر "رهبر نظام" و نهادهای تابعه عُنوان می شود، در نقش یک حریف جناحی تمام عیار پدیدار شده و پیرامون تشکیل کابینه آتی و سیاستهایی که باید داشته باشد، به امر و نهی پرداخته است. مجلس خبرگان در بیانیه یاد شده که همزمان با شدت گرفتن درگیری دو جناح اصلی حُکومت مُنتشر گردیده، به محورهای اصلی این تقابُل مانند "دولت تُفنگدار"، "اقتصاد مُقاومتی"، سیاست خارجی و بهانه جوییهای فرهنگی وارد شده و به گونه بی پرده ای قرار داشتن این نهاد در اُردوی باند حاکم را به نمایش گذاشته است. استفاده عُریان باند آقای خامنه ای از مجلس خبرگان برای دیکته و پیشبُرد خواسته های خود، با وجود نمای تهاجُمی اش نشانه مُطمینی از استهلاک هژمونی آن در دستگاه قُدرت است. باند حاکم با به جان خریدن ریسک بی اعتبار شدن دوچندان این نهاد، در پی جُبران نُفوذ و سُلطه ای برآمده که همگام با "عقب نشینی قهرمانانه" در گره گاه های دیگر قُدرت از دست داده است. این اجبار تشکیلاتی همزمان به پُرسش پیرامون هُویت سیاسی جانشین آقای خامنه ای پاسُخ می دهد. هر گاه مجلس خبرگان کنونی در برابر چنین انتخابی قرار بگیرد، در امتداد سیاست و منافع نیرویی که آن را اینک به آلت دست خود بدل ساخته، تصمیم خواهد گرفت. بنابراین، برای جناح رقیب باند حاکم چاره ای جُز تلاش به منظور دور زدن این مسیر برای گُزینش "رهبر" بعدی باقی نمی ماند. بحث پیرامون "مشروعیت رهبری" که به گونه مُرددی از جانب آقای روحانی طرح گردید، یکی از گُریزگاه ها در این راستا است که بی گمان آخرین آن نیز نخواهد ماند. نومیدی جناح میانه حُکومت و زایده های "اصلاح طلب" آن از استفاده از مجلس خبرگان برای مُتوازن ساختن قُدرت در حالی لب پُر زده که از "کمپین رای سلبی" و "پیروزی بُزُرگ و ارزشمند در انتخابات خبرگان" یکسال و اندی بیشتر نگذشته است. آنها به بدنه اجتماعی خود وعده می دادند اگر در نمایش انتخابات خبرگان "مُشارکت همه جانبه" داشته باشند، راه برای نظارت بر رهبر و ولایت مشروطه گشوده خواهد شد. دستاورد این سیاست امروز در برابر چشم همگان قرار دارد؛ از "نظارت بر رهبری" و پایش او و اُرگانهای زیر دست اش نه تنها خبری نیست، بلکه با کُمک غیر مُستقیم جناح میانه حُکومت و ضمایم، مجلس خبرگان از نُقطه ای که پیش از این در آن گذران می کرد، یک گام عقب تر رفته و از یک نهاد مُنفعل و خُنثی به چُماق فعال و بی جلد باند حاکم تغییر کاربری یافته است. کارزار "رای سلبی" جناح میانه حُکومت و ریزه خواران "اصلاح طلب" آن به شلاق سوزناکی بر پُشت خودشان و ابزاری برای سلب عُریان تر و همه جانبه تر حُقوق جامعه بدل گردیده است. البته بازی در میدانهای از پیش باخته برای اینان بدون سود هم نیست. آنها از این طریق کُرنش خود به قُدرت رسمی و نهادهای آن را به نمایش می گذارند و زیر تعهُد به بازی با قواعد رسمی و در چارچوبهای تعریف شده را انگشت می زنند تا جایی برای مُشارکت در قُدرت و سهمی از کیک آن برای خود رزرو کنند. آنچه که آقای خاتمی را به حضور پنهانی و حقیرانه در ییلاق دماوند برای ریختن رای به صندوق انتخابات مجلس نُهُم کشاند، یا فراخوان به "مُشارکت همه جانبه" در انتخابات مجلس خبرگان را دیکته کرد، بوی کبابی است که از دیر باز مشام رُقبای بُزدل و حریص باند حاکم را تحریک می کند. آنها اگرچه به جای گرفتن لُقمه با سیخ روبرو می شوند، با این حال مُشتاقانه هیچ فُرصتی را برای "تکرار" این بُن بست فلاکت بار از دست نمی دهند. تجربه دگردیسی مجلس خبرگان یک بار بیشتر بر این حقیقت مُهر تاکید می گذارد که اُمید به اصلاح و تغییر شرایط موجود به مدد اُرگانها و موسسات استبداد نهاد و قُرون وُسطایی بی پایه و آب در هاون کوبیدن است. این توهُم و وسوسه فریبنده محل امرار معاش سیاسی بخشی از "خودیها" است که به دیرپا ساختن مُناسبات حاکم علیه "غیرخودیها" خدمت می کند.

Friday, July 28, 2017

تحریم سپاه، نشانه گیری قلب رژیم.زینت میرهاشمی.

تحریم سپاه، نشانه گیری قلب رژیم زینت میرهاشمی سخن پراکنی و توصیه احمد جنتی، کهنه سردار ارتجاع به خبرگان نشینان، در روز پنجشنبه ۵ مرداد، به راستی وحشت از عمیق شدن شکاف در حکومت ولایی را نشان می دهد. کاپیتانهای کشتی ورشکسته حکومت آن چنان در تلاطم بحران گرفتار شده اند که هر روز به گسترش جبهه دشمن به درون خود اعتراف می کنند. اما فاجعه بارتر وقتی است که نورچشمیها و یاران بیت رهبر مانند بقایی، مشایی و احمدی نژاد در جبهه دشمن قرار می گیرند و شعار سرنگونی سر می دهند. جنتی در نشست مشترک هیات رئیسه مجلس خبرگان در روز پنحشنبه، سپاه پاسداران را اسم رمز ولی فقیه و حمله به این نهاد حکومتی را حمله به قلب نظام یعنی حمله به ولایت دانست. جنتی، تحریم سپاه را برابر با جنگ با رهبری دانست. وی گفت :«آنان می خواهند به جنگ با رهبری بیایند، اما چون نمی توانند با رهبری مقابله کنند، اسم سپاه را می برند.» واکنشهای شتاب زده پایوران رژیم از ریز و درشت در رابطه با تصویب طرح تحریم سپاه پاسداران با اکثریت قاطع دو مجلس آمریکا، اهمیت موضوع را روشن می کند. البته مجموعه واکنشهای ضد و نقیض اگر چه ظاهری پرخاشگرانه و تهاجمی دارند اما در ماهیت، موضعی تدافعی است. همانگونه که در مورد فرجام برجام در عین صحبتهای تهاجمی در حقیقت نگران هستند. زیرا به تجربه نشان داده شده که رژیم هر گاه زیر فشار جدی در روابط بین المللی قرار گیرد فتیله را پایین می کشد. از های و هوی ذوب شدگان در ولایت و حرفهای روحانی که بگذریم، صحبتهای لاریجانی، رئیس مجلس ارتجاع، بیان وضع موجود است. لاریجانی ار رسانه های حکومتی خواست «اضطراب بلاوجه ایجاد نکنند» و «حد و اندازه مصوبه آمریکاییها برای مردم را درست ترسیم» کنند. این که لاریجانی موضوع تحریم سپاه را «زیاد کردن پیاز داغ» توصیف می کند و گفتن این که «بیشتر جنبه تبلیغاتی» دارد و «نباید در دام» آن افتاد، نشانه موضع تدافعی و ترس از پاره شدن برجام است. تحریم سپاه پاسداران بر سه پایه استوار است، نقض حقوق بشر، تولید و تکثیر موشکهای بالستیک و حمایت از تروریسم در منطقه. سه موردی که در دعوای باندهای حکومتی، به گواه بگو مگوهای باندهای محتلف، بر آن صحه گذاشته شده است. نشانه گیری سپاه پاسداران یعنی نشانه گیری قلب رژیم، یعنی هدف گیری ولایت فقیه و همه باندهای درونی آن. سپاه پاسداران به عنوان نهادی حکومتی، اقتصاد ایران را قبضه کرده و با تکیه بر رهنمودهای اقتصاد مقاومتی ولی فقیه، فقر، ریاضت کشی و بدبختی را به مردم ایران تحمیل کرده است. نقش بختک گونه سپاه بر اقتصاد تا جایی است که آه روحانی و بخشهای خصوصی اقتصاد را درآورد. سپاه نقش تعیین کننده در صدور ارتجاع، بنیادگرایی و تروریسم در منطقه دارد. بر این منظر تحریم سپاه و افراد مرتبط با آن، تحریم مردم نیست بلکه تحریم اختاپوسی است که بر جان و مال مردم ایران پنجه افکنده و مانع بهبود زندگی مردم و توسعه اقتصاد ایران است. پاسدار اسماعیل قاآنی، جانشین سرکرده کل سپاه قدس، روز پنجشنبه در رابطه با دخالتهای آشوبگرانه و تروریستی رژیم در منطقه تاکید کرد و گفت:«هدف نهایی ما برقراری حکومت جهانی امام زمان است.» (خبرگزاری حکومتی مهر، 5 مرداد) این همان نقطه کانونی است که سپاه به دلیل آن در لیست تحریمهای دو مجلس آمریکا قرار گرفته و اگر رئیس جمهور آمریکا آن را امضا کند به قانون تبدیل می شود.

Wednesday, July 26, 2017

یورش به خانه های کارگران اقدامی ننگین و محکوم است.زینت میرهاشمی.

یورش به خانه های کارگران اقدامی ننگین و محکوم است زینت میرهاشمی یورش شبانه به خانه های کارگران نیشکر هفت تپه در سه شنبه شب ۳ مرداد، عملی ضدبشری و نقض حقوق کار است. دستگیری ۱۵ نفر از کارگران نیشکر هفت تپه در پی یورش شبانه، نشانه ترس و وحشت رژیم از اوج گیری حرکتهای اعتراضی کارگران نیشکر هفت تپه و همه گیر شدن این اعتراضها در واحدهای تولیدی دیگر است. رژیم در مقابله با اعتراض گسترده کارگران نیشکر هفت تپه، از غیر انسانی ترین شیوه سرکوبی استفاده می کند. دستگیر کردن کارگران برای خواباندن صدای حق طلبانه شان، شیوه ای ارتجاعی است که شاید در لحظه تاثیرگذار باشد اما هیچگاه نمی تواند صدای اعتراض را برای همیشه خاموش کند. شرم آورتر از هر چیز این ست که کارگران دستگیر شده نه بر اساس شکایت کارفرما بلکه بر اساس فرمان «نهادهای دیگر» بازداشت شده اند. (ایلنا: ۴ مرداد ۹۶) کارگران نیشگر هفت تپه قربانیان سیاست خصوصی سازی رژیم ولایت فقیه هستند. خصوصی سازی از جنس اقتصاد مقاومتی ولی فقیه. واگذاری این واحدهای تولیدی به شکل «خصولتی» انجام شد. دولت و خریدار که بدون رعایت شرایط رقابنی تنها با امتیاز خویشاوندی با مافیای حکومت سود و کارگران در این معامله زیان بردند. کارگران این واحدها هستند که قربانی معاملات و داد و ستدهای باندهای مافیایی می شوند و نَصیب آنها حقوقهای دریافت نشده است. تعدادی از این کارگران از اردیبهشت ماه تا کنون حقوق نگرفته اند. وقتی صدای اعتراض کارگران به گوش شنوایی نمی رسد، آنها مجبورند دست به بستن جاده ترانزیت اندیمشک اهواز، زنند. کارگران و خانواده های شان که گرسته اند برای گرفتن حق شان، در برابر بستن جاده چه چیزی برای از دست دادن دارند. در نامه تعدادی از کارگران هفت تپه نوشته شده:«ما گرسنه ایم....آیا اطفال گرسنه ما می فهمند که بابا حقوق نگرفته است؟»

نشست پاسداران و روحانیِ؛ هر چیزی جُز مجلس آشتی کُنانمنصور امان.

نشست پاسداران و روحانیِ؛ هر چیزی جُز مجلس آشتی کُنان منصور امان اگرچه از جُزییات دیدار آقای روحانی و سرکردگان سپاه پاسداران و هدف از انجام آن اطلاعات زیادی در دست نیست، با این حال به سختی می توان جنس نشست یاد شده را با مجلس آشتی کنان یکی دانست. چارچوب پُرتنش و ناسازگاری که این دیدار در آن صورت می گیرد، چنین برداشتی را بدون پایه واقعی جلوه می دهد. در روزهای گذشته نشانه های مُشخصی از اقدامات یا تمایُل دو جناح اصلی حُکومت به تخفیف تنش در مُناسبات خویش و دستیابی به سازشی مصلحتی دیده نشده است؛ گرایشی که می توانست زیربنای برگزاری یک نشست آشتی جویانه برای ترتیبات و چگونگی سازش قرار بگیرد. نشانه هایی که وجود دارد جهت عکس چنین تحولی را نشان می دهد؛ باند حاکم با دستگیری آقای فریدون در هفته گذشته، فشار امنیتی را به حلقه درونی دولت انتقال داد و حضور خود پُشت گردن آقای روحانی را به وی یادآور شد. از سوی دیگر، به مُوازات برگزاری نشست، باند آقای خامنه ای پروسه قلع و قمع باند رقیب از موسسه بانُفوذ و پُردرآمد دانشگاه آزاد را یک گام جلوتر برد و آقای فرهاد رهبر، یک مُهره نظامی - امنیتی را بر صندلی ریاست آن نشاند. اقدام مزبور، بنزین بیشتری بود که بر آتش اختلاف دو جناح حُکومتی ریخته می شد و به طبع واکُنش تُند جناح میانه حُکومت را در پی داشت. آقای ناطق نوری، پایور بُلند پایه این جناح، از عُضویت در هیات مووسس دانشگاه استعفا داد و حُجت الاسلام حسن خُمینی و وزیران عُلوم و بهداشت، جلسه مُعرفی دست نشانده "رهبر" را بایکوت کردند. تنها چند روز پیشتر، آقای غُلامحُسین غیب پرور، سرکرده بسیج و یکی از شرکت کنندگان در نشست روز دوشنبه با آقای روحانی، در واکُنش به سُخنان وی تاکید کرده بود که باند حاکم "تخریب سپاه" را اقدامی "مشکوک" می داند. در ادبیات دستگاه نظام و امنیتی این یک اسم رمز برای شروع پرونده سازی و مُرتبط کردن سوژه به آمریکا، انگلیس، اسراییل و یا هر "شیطان" دلخواه دیگر به حساب می آید. از این رو، بیشتر می توان تصوُر کرد که دیدار مورد بحث در امتداد پروسه جاری تحولات صورت گرفته و بخشی از آن بوده است؛ امری که ماهیت آن را هر چیز جُز آشتی جویانه مُعرفی می کند. حُضور غیرعادی جانشین سرکرده قرارگاه ثارالله، ابزار نظامی و امنیتی اصلی سرکوب و فشار در پایتخت، در دیدار با آقای روحانی، تاکیدی دیگر بر انتقال این مفهوم است. بی تردید سیاست دوگانه جناح حُکومت در برابر "دولت تُفنگدار"، در تشویق آن به امتحان فشارهای بیشتر نقش مُهمی بازی می کند. با این همه، آثار عملی این فشارها - هر چه که باشد – خصلتی مُوقتی و گذرا خواهد داشت. دو جناح اصلی حُکومت در حالی که قادر به حذف یکدیگر نیستند، در نبردی فرسایشی مجبور به تضعیف و کوچک نگه داشتن همدیگر هستند.

Tuesday, July 25, 2017

بازداشت و جلوگیری از حضور یک دختر در ورزشگاه آزادی تهران.اسد طاهری.

بازداشت و جلوگیری از حضور یک دختر در ورزشگاه آزادی تهران حقوق بشر در ایران، ۱ خرداد - یک دختر جوان پس از حضور پنهانی در ورزشگاه آزادی برای تماشای بازی استقلال ایران و العین امارات، از سوی ماموران یگان ویژه دستگیر شد. او پس از تفتیش بدنی، از ورزشگاه خارج و به بازداشتگاه منتقل شد. عاصمه جهانگیر، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران، در نخستین گزارش خود تصریح کرده که تبعیض علیه زنان همچنان در این کشور ادامه دارد. محرومیت یک فوتبالیست به دلیل فعالیت‌همسرش در فضای مجازی ایران نبرد، ۴ خرداد - فدراسیون فوتبال، محسن فروزان، دروازه بان صبای قم، را به دلیل فعالیتهای همسرش در عرصه مدلینگ به مدت سه ماه از حضور در میادین فوتبال محروم کرد. در حکم فدراسیون فوتبال که به وی ابلاغ شده، اتهام وی "انتساب همسرش به اهالی فوتبال" ذکر شده است. فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی در همین حکم، همسر محسن فروزان را به "عدم رعایت سئونات اسلامی و اخلاقی در سطح افکار عمومی و لطمه زدن به فوتبال" متهم کرده است. بازرسی از وضعیت حجاب پرستاران در بیمارستانها شورای ملی مقاومت، ۱۲ خرداد – یک روز بعد از عقب نشینی سخنگوی وزارت کشور در رابطه با بازرسی از وضعیت حجاب در ادارات و ارگانهای خصوصی و دولتی، تقویم جدیدی منتشر شد که به موجب آن در زمینه پوشش پرستاران و کارمندان بیمارستانهای دولتی و خصوصی بازرسی به عمل خواهد آمد. طبق تقویم ابلاغی به استانداریهای سراسر کشور که از ابتدای ماه رمضان زمان بندی شده، تیمهای بازرسی به سراغ عملکرد دستگاههای مختلف در حوزه حقوق شهروندی و البته عفاف و حجاب خواهند رفت. نکته جالب توجه دراین لیست، گنجانده شدن نام بیمارستانهای دولتی و خصوصی به عنوان دستگاههایی است که بازرسان از دهم تیرماه سال ۹۶ برای بازرسی به آنجا مراجعه خواهند کرد. به گفته طراحان این اقدام، بازرسیها "بر اساس برنامه های ۹ گانه حقوق شهروندی و برنامه های ۱۰ گانه عفاف و حجاب" صورت خواهد گرفت و "متخلفان" تهدید به "برخورد" شده اند. امام جمعه ساوه فعالان زن را "روسپی" خواند آفتاب نیوز، ۱۳ خرداد - حجت الاسلام سید ابراهیم حسینی، امام جمعه ساوه، در خطبه نمازجمعه این شهر با اشاره به کمپین چهارشنبه های سفید گفت: "برخی با کمک دشمنان، زنان بی هویت و بی عفت را الگو قرار می دهند، از جمله آنها چهارشنبه های سیاه است که به لحاظ دغل بازی آن را چهارشنبه سفید مطرح می کنند. می خواهند جامعه را به لجن بکشند. این طرح توطیه ای حساب شده برای حذف حجاب اسلامی است." وی ادامه داد: "در این کمپین از خانمها دعوت می شود تا هرچهارشنبه بدون استفاده از حجاب در مجامع و معابر عمومی حاضرشده و با استفاده از نماد شال سفید، در تقابل با چادر مشکی حاضر شوند." حسینی بیان کرد: "نماد شال سفید مانند نماد سبز و بنفش جریان فتنه و مانند پرچم خانمهای بدکاره بر درخانه های روسپیهای دوران جاهلیت است." وی افزود: "همانطور که آیت الله مکارم شیرازی در دیدار با رییس جمهور فرمودند، طوری نباشد که بعضیها خیال کنند اوضاع عوض شده است." بازداشت فعال حقوق زنان در عربستان بی بی سی، ۱۴ خرداد – "لجین الهذلول"، فعال حقوق زنان، در فرودگاه بین المللی ملک فهد در دمام عربستان سعودی دوباره بازداشت شد. طبق اطلاعات عفو بین الملل، لجین الهذلول قرار بوده که عصر یکشنبه گذشته از دمام به ریاض انتقال داده شود تا توسط دفتر دادستانی مورد بازجویی قرار گیرد. او از دسترسی به وکیل محروم شده و اجازه نداشته که با خانواده ‌اش تماس گیرد. مقامات هنوز علت دقيق بازداشت او را معلوم نکرده ‌اند، اما عفو بین الملل باور دارد که دستگیری او در ارتباط با فعالیتهای حقوق بشری او است. لجین الهذلول یک فعال برجسته ‌حقوق بشر است که در آذر ۱۳۹۳ پس از به چالش کشیدن ممنوعیت رانندگی زنان در عربستان و رانندگی از امارات به عربستان سعودی، به مدت ۷۳ روز بازداشت شد. لجین الهذلول خود را در انتخابات ایالتی سال ۹۴ در عربستان نامزد کرد. این اولین انتخابات در عربستان بود که زنان در آن حق رای دادن و نامزد شدن داشتند. او به عنوان نامزد به رسمیت شناخته شد، اما نام او هیچگاه به برگه ‌های اخذ رای اضافه نشد. راهپیمایی حامیان جنبش مبارزه با خشونت علیه زنان در آرژانتین صدای امریکا، ۱۴ خرداد - آرژانتين اين روزها صحنه حرکتهای اعتراضی علیه نابرابری‌و خشونت‌علیه زنان است. جنبشی که از دو سال پیش با شعار "حتی یک زن هم نباید آزار ببیند" فعالیت می‌ کند، روز شنبه ۱۳ خرداد با راهپيمايی در "بوينس آيرس" ادامه پیدا کرد. شرکت کنندگان در آن، بار ديگر زنان را به مبارزه برای حفظ حقوق شان فراخواندند. معترضان با خود تابلوها و پلاکاردهايی را حمل می‌ کردند که بر آنها شعارها و جملاتی در محکوم کردن عملکردها و رفتارهای خشونت آميز عليه زنان نوشته شده بود. "مانوئلا کاستانرا"، فعال سياسی در باره این فعالیتها گفت: "در اين سالها آگاهیهای اجتماعی بيشتر شده، زنان از طيفهای بيشتری در اجتماع به اين جنبش پيوسته اند، اما آنچه تغيير نکرده بی ‌تفاوتی و بی ‌اعتنايی دولتهای قبلی و فعلی به دادخواهی زنان است. به همین دلیل هم اين حرکت هم هنوز ادامه دارد." جنبش مبارزه با خشونت علیه زنان، خواستار آموزش جوانان عليه نابرابریهای جنسيتی و قانونی کردن سقط جنين همراه با مراقبتهای بهداشتی است. این جنبش که دو سال پیش در واکنش به قتل يک دختر نوجوان شکل گرفت، اکنون از مرزهای آرژانتين گذشته و به جنبشی بين ‌المللی تبديل شده است. "آدا بئاتريس ريکو"، رهبر کميته محلی این جنبش گفت: "زنانی که در خانه با خشونت با آنها رفتار می ‌شود، بدانند که تنها نيستند و اگر قدم اول را بردارند و خودشان را از اين وضعيت رها کنند، تشویق می ‌شوند. اين بخشی از تحول فرهنگی است که بايد صورت گيرد." دادگاه عالی آرژانتين هفته پيش تلفات ناشی از خشونتهای جنسيتی در سال گذشته در این کشور را در میان زنان ۲۵۴ نفر اعلام کرد. اين آمار نشان می دهد سال گذشته در آرژانتين در هر ۳۵ ساعت يک زن جان خود را از دست داده است. مسجد فمینیستی برلین در جست و جوی تغییر رادیوزمانه، ۲۷ خرداد - داخل ساختمانی با آجرهای قرمر، جدیدترین و شاید عجیب ‌ترین مسجد برلین قرار دارد؛ مسجدی که "سیران آتش"، در آن انقلابی فمینیستی برپا کرده است. در این مسجد زن موذن مسلمانان را برای نماز فرا می ‌خواند و در یک اقدام سنت شکن دیگر، زنان و مردان که معمولا برای نماز از هم جدا می‌ شوند، روی زمین کنار هم نشسته ‌اند و نماز می‌ خوانند. سیران آتش که خودش را یک مسلمان فمینیست می‌ نامد، بنیانگذار این مسجد جدید است. او قدم روی فرشی کرم ‌رنگ می‌گذارد و خطبه می‌ خواند. دو امام جماعت، یک زن و یک مرد، بعد نمازهای روز جمعه را به عربی می ‌خوانند. نماز با پیوستن دو خاخام برای بازدید و خواندن یک آهنگ به عبری که درباره دوستی است، پایان می ‌یابد. نماز جمعه در مسجد "ابن رشد- گوته" این چنین پایان می‌ یابد: ارایه گونه ‌ای دیگر از اسلام. با وجود مشکلاتی مانند افراط گرایی در اروپا و سراسر جهان، آتیس و حامیان او می ‌گویند که برای این مشکلات راه حل ساده ‌ای دارند: ارایه اسلامی پیشرو و حتی فمینیستی. آتش می ‌گوید: "هدف ما این است که به اسلام لیبرال فضایی امن ببخشیم." آتش، مسجد برلین را از راه دریافت کمکهای مردمی راه‌ اندازی کرده است. او به دلیل فعالیتهایش در حوزه زنان بارها تهدید به مرگ شده است. حضور زنان در ورزشگاه، نخستین هدف "آتش‌به ‌اختیاری" حزب‌ الله رادیوزمانه، ۲۷ خرداد - انصار حزب ‌الله تهدید کرده‌که اگر از ورود زنان به استادیوم جلوگیری نشود، خودشان بر اساس فرمان "آتش‌ به ‌اختیار" رهبر ایران از این اتفاق جلوگیری خواهند کرد. حسین الله ‌کرم، رییس شورای هماهنگی حزب‌ الله، در صفحه اینستاگرامی خود نوشت: "این تشکل شکایت از وزارت ورزش و جوانان دارد که صدها تماشگر دختر و زن را به طور غیرقانونى و غیرشرعى به مسابقات اخیر والیبال مردان کشانده است." انصار حزب ‌الله روز جمعه ۲۶ خرداد با تهیه طومار و جمع آوری امضا، از صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه، خواست مانع ورود زنان به ورزشگاهها برای تماشای مسابقات لیگ جهانی والیبال در تهران شود. این تشکل تهدید کرد: "لطفا دستور رسیدگی دهید، والا مجبوریم بر اساس بند (م) وصیت ‌نامه امام راحل و امر آتش به اختیار امام خامنه ‌ای جلوگیری کنیم." انصار حزب ‌الله در حالی نسبت به ورود زنان به ورزشگاهها اعتراض می‌ کند که این کار هنوز برای همه زنان میسر نشده است. شقایق یزدانی، همسر پزشک تیم ملی والیبال ایران در پستی اینستاگرامی پس از نخستین بازی تیم ملی والیبال ایران و حضور تعدادی از زنان در این بازی نوشت: "متاسفانه ورود به استادیوم هنوز برای عموم بانوان آزاد نشده و فقط همسران و خانواده اعضای تیم ملی که اسم شان در فدراسیون نوشته شده، با ارایه کارت شناسایی حق ورود دارند."

Monday, July 24, 2017

مجازات بزهکاران پابرهنه مواد مخدر، گم کردن رد قاچاقچیان تفنگدار.لیلا جدیدی.

مجازات بزهکاران پابرهنه مواد مخدر، گم کردن رد قاچاقچیان تفنگدار لیلا جدیدی جمهوری اسلامی به تازگی و پس از بیش از یکسال مشاجره درونی در باره جنایتی که مورد انتقاد و شماتت مدافعان حقوق بشر و نهادهای حقوق بشری بین‌ المللی با اعدام فله ای "محکومان قاچاق مواد مخدر" قرار گرفته، "کلیات" طرح تخفیف مجازات را تصویب کرده است. همزمان، برای رد گم کنی و مطرح نشدن موضوع قاچاقچیان اصلی، یعنی سپاه پاسداران و بازوی برون مرزی آن سپاه قدس که شبکه های گسترده قاچاق مواد مخدر در سراسر جهان را با اهداف تروریستی و تجاری هدایت می کنند، بر سر جزییات و اجرای آن همچنان به چانه زنی ادامه می دهد. محمود صادقی، یک نماینده مجلس ارتجاع، ادعا می کند که " کارشکنی" در این امر به خاطر تبصره ای که آنرا عطف به ماسبق شدن می کند است. طبق آمارهای حکومتی در حال حاضر پنج هزار نفر در صف اعدام قرار دارند. با وضعیت جدید، برای قاچاق بیش از ۱۰۰ کیلوگرم مواد مخدر سنتی و دو کیلوگرم مواد مخدر صنعتی، مجازات اعدام در نظر گرفته شده. این درحالی ست که در قانون فعلی، قاچاق بیش از سی گرم مواد مخدر صنعتی مجازات اعدام را به دنبال دارد. برای اینکه بدانیم اکثریت کسانی که در طول عمر این رژیم به جرم مواد مخدر اعدام شده اند از میان چه کسانی بوده اند، تنها استناد به گفته یک عضو هیات رییسه کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس ارتجاع کافی است. جلیل رحیمی جهان آبادی می گوید که بارها تلاش کرده است آماری از زندانیانی بگیرد که در حال حاضر آماده اعدام بوده و یا زیر حکم اعدام هستند و یا اینکه چند درصد آنها قاچاقچی عمده به شمار می روند، اما آمار را ارایه نکردند: "چرا؟ چون خودشان هم می‌ دانند اینهایی که اعدام می‌ شوند، شاید فقط یک درصد ناچیزی از اینها قاچاقچی بزرگ باشند و عمده اینها افراد بیچاره هستند." وی افزوده: "حتی قضات دادگستری بارها دیده ‌اند زنان یا فرزندانی که برای خداحافظی از پدر و یا همسرشان که به جرم مواد مخدر اعدام می ‌شوند به زندان آمده ‌اند، حتی کفش پای اینها نبوده است." این درحالی ست که نقش ارگانهای حکومتی در این تجارت پر سود آنقدر وسیع و گسترده است که غیر قابل انکار می باشد. اما رژیم برای تحریف افکار عمومی ایران و جهان تاکنون اقدام به اعدام هزاران نفر از خرده قاچاقچیان که قربانیان این شبکه ها هستند، نموده است. سپاه پاسداران در ایران از همان آغاز جنگ ایران و عراق برای تامین مخارج نظامی به قاچاق مواد مخدر مشغول گردید. در کردستان از پخش ارزان مواد مخدر به عنوان ابزاری علیه جوانان استفاده کرد و پس از شکست در جنگ و باز شدن پای سپاه پاسداران به اقتصاد و بازار، در ابعاد بزرگتری به تجارت مرگ ادامه داد. در بررسیهای انجام شده مشخص شده است که محموله های مواد مخدر از مرزهای هوایی ایران و از طریق سوریه و مالزی به کشور اندونزی وارد می شوند. علاوه بر آن، سپاه پاسداران با اعزام زائران به اماکن مذهبی در سوریه، لبنان، ترکیه و عراق به عنوان پوششی برای قاچاق مواد مخدر استفاده می کند. کنترل کامل "فرودگاه امام" در تهران توسط سپاه پاسداران، علت تسهیل و تکثیر قاچاق هوایی مواد مخدر را روشن می سازد. رژیم با کنترل تجارت مواد مخدر در جهان سالانه میلیاردها دلار نصیب خود می کند. در واقع، تولید و توزیع مواد مخدر به عنوان یک تجارت پرسود برای قاچاقچیان عمده آزاد است و در عین حال از آن به عنوان یک وسیله سرکوب استفاده می کند. اجساد اعدام شدگان پابرهنه، این تجارت را پوشش می دهد.

Sunday, July 23, 2017

جنگ قُدرت در جمهوری اسلامی، بدون چشم انداز و در دایره بسته.منصور امان.

جنگ قُدرت در جمهوری اسلامی، بدون چشم انداز و در دایره بسته منصور امان جمهوری اسلامی در کام یک جدال همه جانبه و فرسایش دهنده داخلی در ساختار قُدرت خویش دست و پا می زند که از نظر گُستردگی پهنه هایی که در برگرفته و نیز شدت آن کم پیشینه است. محور و مساله مرکزی در این جدال هیچ چیز کمتر از برقراری توازُن جدید در دستگاه قُدرت پس از نمایش انتخابات و وارد شدن "نظام" به دور دُوُم "برجام" نیست. جناح میانه حُکومت آرایشی که در کارزار انتخاباتی اش گرفته بود را حفظ کرده و نُقاط اصطکاک دیگری را بر آن افزوده است. چهار محور حمله در نخستین دور درگیری پس از نمایش انتخابات، سُخنگوی جناح میانه حُکومت منبع مشروعیت ولی فقیه را موضوع چالش قرار داد و صف آرایی پهناوری را در حوزه رسمی سیاسی و مذهبی شکل داد. کمی بعد وی به انتقاد از "دولت با تُفنگ" پرداخت و بدین وسیله دوگانگی قُدرت در ساختار حُکومت را برجسته کرد و با کشاندن این مُناسبات به صحنه عُمومی، کانون فشار تازه ای علیه باند حاکم شکل داد. سپس آقای روحانی پای قوه قضاییه را به میان کشید و "همایش سراسری" آن را به تریبونی برای زیر سووال بردن "بی طرفی" این نهاد و انتقاد از آلت دست شدن آن توسُط "ضابطین" پاسدار و بسیجی اش بدل کرد. و سر آخر، در اولین فُرصت بعدی، جبهه سیاست خارجی را گشود و آماج استراتژیک باند حاکم در این پهنه مبنی بر تبدیل به قوی ترین قُدرت منطقه را زیر ضرب گرفت. نُکته مُشترک در هر چهار آماج مورد حمله قرار گرفته، نقش بی بدیلی است که آنها یا به طور بی واسطه در تحکیم اقتدار یکجانبه باند حاکم ایفا می کنند و یا پوش سیاسی و ایدیولوژیک اعمال آن را فراهم می آورند. سُست گردیدن هر یک از این پایه ها به گونه موثر، به معنای تضعیف کُلیتی است که این مجموعه ایدیولوژیک و قهری را تشکیل داده است. در زنجیره استبداد مذهبی، ولایت فقیه مُهره اتصالی است که دو حلقه شورای نگهبان و مجلس خبرگان را به یکدیگر و به خود پیوند داده تا گرد ساختار انتخابی نظم دینی – استبدادی چنبره زده و آن را دستکاری و هدایت کند. کارکرد این ساختار را یک لایه نظامی و امنیتی تضمین کرده و از آن در برابر رُقبا و نیز جامعه که "دُشمن" خوانده می شود، پاسداری می کند. سایش هریک از این حصارها، امکان نُفوذ و تهاجُم به قلعه را نیز در بر دارد؛ هدفی که جناح میانه حُکومت در انتها نه برای درهم کوبیدن قلعه، بلکه برای مشروط ساختن قُدرت اش در برابر نهاده و "نظام" را به یک بُحران تمام عیار سیاسی در "بالا" دُچار ساخته است. جدال جاری زیر "خیمه نظام" به ویژه از آن رو اهمیت دارد که تضاد عمیق و نهادینه ای که در سیستم حُکمرانی تنیده شده را با شدت و در نمودی پیدا برای همگان به سطح آورده است. قُدرت حُقوقی و قُدرت حقیقی بار دیگر در برابر یکدیگر صف آرایی کرده اند. این تضادی است که عُمری به درازای قدمت رژیم جمهوری اسلامی دارد و "نظام" آن را همچون زخمی کُهنه از یک دوره به دوره دیگر بر تن می کشد و هر بار اندکی ضعیف تر گردیده و خون بیشتری از دست می دهد. ترکیب نمایشی و ناهمگون از نهادهای قُدرت در جمهوری اسلامی، امکان چیرگی بر این تضاد را به کلی از آن سلب کرده است. در انتهای پروسه بُلوغ تضاد، مُناسبات بین قُدرت حقیقی و حُقوقی را تمکین یا تقابُل شکل می دهد. حُجت الاسلام مُحمد خاتمی نمونه ای از گُزینه اول، آقای ابوالحسن بنی صدر از دُوُمی و آقای محمود احمدی نژاد ترکیبی نامُتعادل از هر دو است. بُحران اقتصادی صف آرایی کنونی آقای روحانی در برابر قُدرت حقیقی و نهادهای آن را یک واکُنش طبیعی و داخلی سیستم می توان به حساب آورد. او در مسیر پیشبُرد پروژه ای که منافع و جایگاه جناح میانه حُکومت را در قُدرت زیرسازی و تامین می کند، به سد قُدرت حقیقی برخورد کرده است که منافع آن بر اساس تامین الزامات و پیش شرطهای مُتفاوتی شکل گرفته است. رُقبای باند حاکم برای برآوردن نیازهای تجاری - اقتصادی پروژه خود ناچار هستند که اداره دولت را از چنگ بوروکراسی ولایت فقیه بیرون بکشند و خواهان کُنترُل واقعی بر منابع ثروت شوند. آنها در شرایط "عقب نشینی قهرمانانه" قُدرت حقیقی، برای شکستن انحصار آن بر سیاست و اقتصاد به طور فراگیر و کسب یک جایگاه ایمن و تثبیت شده مُتناسب با این موقعیت خیز برداشته اند. این هدف در تهاجُم به سپاه پاسداران و طرح "دولت تُفنگدار" نمادینه شده است. اُرگان نظامی و امنیتی مزبور نه فقط پایه اقتدار باند حاکم و ابزار اصلی تصرف و انحصار جبری قُدرت توسُط آن محسوب می شود، بلکه در طول دو دهه اخیر به شریک مُهمی در منابع ثروت تبدیل گردیده و یک مانع مُهم بر سر راه ورود رُقبای دیگر به این پهنه همچون سرمایه خارجی و بورژوازی غیر دولتی است. این در حالی است که پنجه بُحران اقتصادی، گلوی "نظام" را می فشارد. حُفره های عمیق و پُرنشدنی در بودجه، در عمل دولت را فلج کرده است و به موازات آن، بار تهدید آمیز و خُرد کننده بدهکاری به موسسات و نهادهایی با کارکرد اجتماعی را بر دوش دارد. نظام بانکی ورشکسته، ناکارا و فاسد است و حُکومت توانایی گردآوری و جذب نقدینگی کلان موجود و سرمایه های سرگردان را ندارد. دست نجات سرمایه خارجی دراز نشده و کیسه منافع عقب نشینی هسته ای خالی مانده است و "نظام" با این درماندگی هنگامی باید دست وپنجه نرم کند که بخش مُهمی از منابع آن هزینه سر پا نگه داشتن سیاست دخالت خارجی و تغذیه ماشین جنگی که آن را پیش می برد، می گردد. شرایط مزبور از دو جهت برای حُکومت و دسته بندیهای درونی آن به گونه یکسان تهدید آمیز و همچنین تحمُل ناپذیر است. مُطالبات جامعه برای بهبود وضعیت کار و زندگی خود که هر روز آشکار تر و با صدای بُلند تری بیان می شود، تهدیدی در برابر موجودیت "نظام" است. از سوی دیگر، بُحران اقتصادی و اختلال در فرایند ارزش زایی، مساله انباشت و تولید ثروت را به گونه جدی روی میز طبقه حاکم گذاشته است. دولت تفنگدار طرح مساله "دولت تُفنگدار" که آشکارا به تصرُف جبری و همزمان دو پهنه قُدرت و ثروت اشاره دارد و از طریق برجسته ساختن پیشخوان این مُعامله نابرابر یعنی سپاه پاسداران ابراز گردیده، مسیری که آقای روحانی و جناح او برای بُرون برفت از بحران پیش گرفته اند را نشانه گذاری می کند. وی در همانجا که ترم "دولت تُفنگدار" را مطرح ساخت، به انتقاد از "تصدی گری دولت" و "خُصوصی سازی غیرواقعی" پرداخت و با اشاره به "ترس از رقابت با دولت با تُفنگ"، خواهان "واگذاری اقتصاد به مردُم" شد. ناگفته پیداست که طرح او به گونه فشُرده مُتوجه گُشایش دربهای "نظام" به روی بازار جهانی سرمایه و کالا است؛ پروژه ای که توافُق هسته ای بخشی از موانع تحقُق آنرا کنار زد و اینک به سدهای دیگری که در برابر دارد، حمله ور شده است. گذشته از ارزش گذاری آماجهای اقتصادی جناح میانه حُکومت، پُرسش اصلی این است که برای دستیابی به هدف "گُشایش"، این بخش از "نظام" تا کُجا حاضر است پیش برود و تغییرات فرضی که اعلام می کند خواهان آن است را چگونه به واقعیت بدل می سازد. چرا که هر تغییر در شکل مُناسبات اقتصادی در جمهوری اسلامی مشروط به دگرگونیهای مُعینی در ساختار غیر مدنی قُدرت هم در زیربنای مادی و هم در روبنای ایدیولوژیک آن است. ضرورت این امر را پیوند بی واسطه ساختارهای اُرگانهای قُدرت حقیقی با اقتصاد و سیاست خارجی و مشروعیت بخشی به آن با دُگمهای ایدیولوژیک توضیح می دهد. از این زاویه، نشاندن سپاه پاسداران بر سیبل نشانه را می توان یک هدف گیری دقیق و سودمند برای جدا سازی سیاست و اقتصاد از "تُفنگ" دانست. اما با وجود شناسایی و برخورد لفظی به تناقُض، رویکرد آقای روحانی نسبت به آن دوگانه و تردید آمیز باقی می ماند. او با یک دست نیروهای فرا دولتی را پس می زند و با دست دیگر پیش می کشد و تقویت می کند. او در ۲۰ تیر در مقام پاسُخگویی به رُقبا توضیح داد که دولت وی از بودجه کُل کشور هزینه ماجراجویی نظامی در سوریه و عراق را "در شرایط تحریم" تامین کرده و مخارج "شهرهای موشکی" سپاه پاسداران را پرداخت کرده است. او فخر فروخت که وزارت دفاع اعتدالی در طول تنها یک دوره چهارساله "۸۰درصد کُل سلاحهای ساخته شده در دولتهای قبل" را به انبارهای "دولت تُفنگدار" تحویل داده است. کمی بعدتر، سرکرده واحد برون مرزی سپاه پاسداران، آقای سُلیمانی، بخشی از مورد مصرف این ادوات را نیز توضیح داد. او گفت: "ابومهدی، فرمانده حشد الشعبی، توانست کلید درب انبارهای تسلیحات را در خدمت خویش بگیرد." وی ابعادی تازه ای از سرویس دهی دولت به سپاه پاسداران را فاش ساخت و گفت: "وزارت دفاع به صورت سه شیفته برای عراق سلاح تولید و به آنجا ارسال کرد." البته و آنگونه که از سُخنان آقای روحانی برمی آید، این همه پول و اسلحه ای نیست که به شکم اژدها برای پروار کردن اش ریخته شده، اما او به این مُشت از خروار بسنده می کند و می گوید: "این کار بُزُرگی است، اما در بعضی بخشها نیازی نمی بینیم که برای مردُم توضیح دهیم." ناهمگونی آشکار بین برنامه جناح میانه حُکومت با عمل آن در هیچ نُقطه دیگری به این روشنی خود را نمایان نمی سازد. آقای روحانی و دوستان در همان حال که بر صحنه عُمومی با حرارت از "دولت تُفنگدار" انتقاد می کنند، پُشت پرده با همان حرارت مشغول ارایه خدمات صادقانه خویش به منافع آن هستند. این امر بیش از همه در توزیع منابع خود را آشکار می سازد. اعترافات موشکی و "دفاع از حَرَم"ی آقای روحانی فقط بخشی از این پروسه را در برمی گیرد. گرایش کُلی تر را در بودجه ای که او برای سال جاری (۹۶) تدوین کرده می توان مُشاهده کرد. نگاه به این سند بیش از همه از آن رو اهمیت دارد که بودجه مُهم ترین اهرُم مالی دولت برای تنظیم و سمت دهی به اقتصاد کلان به حساب می آید. سیاستها و آماجهای اعلام شده در این جا و برحسب منابعی که بدانها اختصاص گرفته، راستی آزمایی شده و جایگاه واقعی که به آنها داده شده، نمایان می گردد. در جدول توزیع منابعی که آقای روحانی تنظیم کرده، نهادهای نظامی و امنیتی هم بیشترین سهم را می برند و هم بالاترین درصد افزایش بودجه را به خود اختصاص داده اند؛ بودجه سپاه پاسداران ۲۸درصد، ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح ۳۲درصد، ارتش ۲۱.۵درصد و نیروی انتظامی ۱۴درصد افزایش را نشان می دهد. هرگاه به سهم بخشهای مدنی و اقتصادی از بودجه ۹۶ نگریسته شود، آنگاه وزنه سنگین بخش نظامی و امنیتی در اقتصاد کلان نیز بهتر به چشم خواهد آمد. برآمد زیر "خیمه نظام" جنگ قُدرت با شدت تمام جریان دارد، بدون آنکه هیچیک از طرفهای آن به راستی آلترناتیوی در صورت غلبه بر دیگری برای عرضه داشته باشند. باند حاکم ولی فقیه برای حفظ جایگاه خود در قُدرت هم به پروژه بُحران زدایی از فعالیتهای هسته ای "نظام" و هم به کارگُزاران آن نیاز دارد. از سوی دیگر، جناح میانه حُکومت این پروژه و فراز دادن آن به سطح شراکت با غرب را تنها با اتکا به ابزارهای بقای سیستم که شاخص آن "دولت تُفنگدار" است، می تواند پیش ببرد. میدانی که دو نیروی قُطب حاکمیت در آن می جنگند، یک دایره بسته است که راه خروجی ندارد. راه قُطب جامعه اما رو به جلو گشوده می شود و هموست که سرانجام نبرد فرسایشی در "بالا" را به سود خویش رقم خواهد زد. منبع: نبرد خلق شماره ۳۸۷، یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۳ ژوئیه ۲۰۱۷

چالشهای معلمان در خرداد ماه (۹۶) .فرنگیس بایقره.

چالشهای معلمان در خرداد ماه (۹۶) فرنگیس بایقره تجمع اعتراضی زنان معلم حق‌التدریس ایسنا، 2 خرداد - جمعی از زنان معلم حق‌ التدریس در اعتراض به بلاتکیفی استخدامی شان برای باردیگر مقابل مجلس اجتماع کردند. معلمان حق ‌التدرس زن با سر دادن شعارهایی خواستار تعیین تکلیف وضعیت شغلی، سنواتی و حقوقی ‌شان از وزارت آموزش و پرورش شدند. تحویل کمپین آزادی اسماعیل عبدی با پانزده هزار امضا به نهادهای مربوطه ایلنا، ۳ خرداد - کمپینی که در فضای مجازی با هدف آزادی معلم زندانی، اسماعیل عبدی، به راه افتاده بود، با امضای بیش از پانزده هزار نفر از معلمان و فعالان صنفی به قوه قضاییه و دفتر ریاست جمهوری تحویل داده شد. تعدادی از معلمان به نمایندگی از امضاکنندگان این امضاها را تحویل دادند. تجمع اعتراضی چندباره فرهنگیان اصفهان مقابل صندوق ذخیره ایلنا، ۷ خرداد - برای چندمین بار، جمعی از فرهنگیان اصفهان مقابل صندوق ذخیره فرهنگیان تجمع کردند. معترضان گفتند، پروژه مسکن هزار واحدی فولادشهر که قرار بود به معلمان تحویل شود، پس از گذشت ده سال هنوز به نتیجه نرسیده است. به گفته یکی از تجمع کنندگان، معلمان اصفهانی تاکنون بارها اعتراض خود را به گوش مسوولان رسانده اند، اما هیچ پاسخی نگرفته‌ اند. کانون صنفی معلمان تهران مقامات ذیربط را مسوول سلامتی معلم اعتصابی دانست تنظیم و ویرایش:نیرد خلق- کانون صنفی معلمان تهران در روز 7 خرداد، با صدور بیانیه ای نسبت به وضعیت سلامتی معلم اعتصابی ، اسماعیل عبدی، ابراز نگرانی کرد و پیرامون اعتراض سراسری معلمان به ادامه بازداشت وی هشدار داد. بیانیه مزبور با یادآوری سپری شدن بیست و هفت روز از اعتصاب غذای عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان تهران، تاکید کرد تاکنون هیچ اقدام مثبتی از سوی مسوولان برای پیگیری وضعیت وی انجام نشده است. معلمان افزوده اند: "اسماعیل عبدی که جرمی جز پیگیری حقوق صنفی خود و دیگر معلمان انجام نداده، از تاریخ ۱۰ اردیبهشت در اعتراض به حکم امنیتی خود و با درخواست "خروج حکم از امنیتی به عادی" دست به اعتصاب غذا زده است." آنها پرسیده اند: "جرم عبدی چیست؟ اکنون چرا او باید در زندان باشد؟ چرا باید اتهامات امنیتی به او نسبت داده شود؟ چرا به بهانه های مختلف از دادن مرخصی به او جلوگیری می شود؟ چرا از حضور در جمع خانواده محروم است؟ این سوالات در حالی بی پاسخ مانده ‌اند که معتقدیم عبدی کاری جز این انجام نداده است که به عنوان یک معلم با اتکا به حقوق شهروندی خویش به عضویت تشکلی قانونی درآمده و برای کمک به رفع برخی ایرادات، همراه با صدها و شاید هزاران معلم در سراسر کشور به صورت مسالمت آمیز، اعتراض نموده است." کانون صنفی معلمان تهران تاکید کرده هرگونه برخورد امنیتی با فعالان صنفی را برنمی‌ تابد و ضمن حمایت از خواسته ‌های اسماعیل عبدی، نگرانی خود را از وضعیت جسمی وی اعلام داشته. کانون همچنین مقامات ذی ربط را مسوول هرگونه اتفاق برای سلامتی این معلم زندانی دانسته است. معلمان در پایان بیانیه خود هشدار داده اند: "با توجه به اینکه خواسته‌اسماعیل عبدی خواسته ‌کانون صنفی معلمان تهران، اعضای آن و بسیاری از معلمان در سرتاسر کشور می ‌باشد و با توجه به نگرانی جامعه ‌معلمی از وضعیت ایشان، احتمال هرگونه تحرک اعتراضی از سوی بدنه در روزهای آتی دور از انتظار نیست." تجمع مربیان حق التدریس مقابل مجلس خانه ملت، ۹ خرداد - جمعی از معلمان حق التدریسی مراکز فنی حرفه ای در اعتراض به بلاتکلیفی استخدامی مقابل مجلس تجمع کردند. به گفته یکی از مربیان تجمع کننده، دو سال از برگزیده شدن آنها در آزمون استخدامی می گذرد اما سازمان مربوطه اقدامی در راستای اعطای حکم به این افراد نکرده است. وی افزود، بعد از گذشت ۱۶ ماه از اعلام نتایج، از ۳۵۶۹ نفر پذیرفته شده در آزمون استخدامی معلمان حق التدریس، فقط برای ۲۳۰۰ نفر حکم کارگزینی صادر شده و مابقی، یعنی بیش از ۱۲۰۰ نفر به علت نبود پست سازمانی در بلاتکلیفی کامل به سر می برند و حقوق تعداد زیادی از این قشر فرهیخته و خدمت رسان در جامعه در حال تضییع و پایمال شدن است. در همین حال رییس سازمان آموزش فنی و حرفه ‌ای کشور مدعی شد مقدمات تبدیل وضعیت ۱۱۵۸ نفر از این معلمان آماده شده است. محمدامین سازگارنژاد گفت: "سال گذشته ۷۵ درصد مشکل استخدام مربیان حق التدریس این سازمان حل شد و ۲۵ درصد آن به دلیل وجود برخی دستورالعملهای قانونی باقی مانده است که به دنبال برطرف کردن آنها هستیم." تجمع معلمان قراردادی و حق‌ التدریسی سراسر کشور مقابل مجلس مهر، ۱۶ خرداد - بیش از هزار نفر از معلمان قراردادی وزارت آموزش و پرورش با تجمع در جلوی درب اصلی مجلس شورای اسلامی خواهان پیگیری تبدیل وضعیت و مطالبات خود شدند. تجمع کنندگان با شعارهایی همچون "۳۰ هزار حق ‌التدریس، استخدام استخدام" و "دولت منتخب، حمایت حمایت" خواهان استخدام خود پس از سالها سابقه کاری شدند. معترضان همچنین از دست ‌اندرکاران کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس خواستند تا برای لغو آزمون استخدامی معلمانی که سالها سابقه کاری دارند، اقدام کنند. همچنین جمعی از معلمان نهضت سوادآموزی نیز در تجمعی مشابه خواستار رسیدگی به وضعیت استخدامی خود و تغییر شیوه پرداخت دستمزدشان شدند. چند تن از این معترضان با بیان اینکه از سال ۹۱ تاکنون حق بیمه آنها واریز نشده، گفتند: "مسوولان هیچ توضیحی در این رابطه به ما نمی ‌دهند." از جمله مشکلات دیگر معلمان نهضت سوادآموزی که در این تجمع به آن اشاره شد، نحوه پرداخت حقوق به آنهاست که بر اساس قبولی هر سواد آموز است. تجمع ‌کنندگان خواهان اصلاح این روش بودند. یکی از معلمان ساکن ساری در همین رابطه گفت: "پس از کلی تلاش برای دانش آموختن یک فرد ۴۹ ساله و صرف انرژی برای آن، سوادآموز به دلیل فصل شالیرازی در امتحان شرکت نمی ‌کند و در نهایت این ما هستیم که ضرر می ‌کنیم. یا مثلا سوادآموزی که مادری ست دارای چند فرزند، در فصل امتحانات به دلیل بیماری فرزندش در امتحان شرکت نمی‌ کند و در آخر دستمزدی به ما پرداخته نمی ‌شود." در این دو تجمع، معلمانی از استانهای البرز، قم، خراسان ‌رضوی، تهران، مازنداران، خوزستان، قزوین و برخی استانهای دیگر کشور نیز حضور داشتند. جان باختن یک معلم در حادثه تروریستی تهران ایلنا، ۱۷ خرداد - هانیه اکبری، از آموزشیاران نهضت سواد آموزی، که روز چهارشنبه ۱۷ خرداد به اتفاق جمعی از همکارانش در ادامه تجمع دیروزشان برای پیگیری مطالبات خود به جلوی مجلس رفته بودند، در جریان حادثه تروریستی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان خود را از دست داد. هانیه اکبری ۳۷ ساله، از آموزشیارانی بود که تا پیش از این در شهرستان نورآباد دلفان در استان لرستان مشغول فعالیت بود. این آموزشیار معترض در جریان تجمع اعتراضی که روز گذشته با مشارکت جمعی از آموزشیاران نهضت سواد آموزی مقابل مجلس برپا شده بود، به تهران آمده و در ادامه پیگیری‌مطالبات خود وهمکارانش امروز نیز به همان محل مراجعه کرده بود. تشکل رسمی خواستار ابقای وزارت دانش آشتیانی شد جماران، ۲۷ خرداد – دبیرکل "سازمان معلمان ایران" حمایت این تشکل را از ابقای مجدد دکتر دانش آشتیانی برای وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد. علیرضا هاشمی ارسنجانی گفت: "پس از پیروزی گفتمان عقلانیت و امید در انتخابات، شاهد تحرک بیشتر وزیر آموزش و پرورش هستیم که باید آن را به فال نیک گرفت و تداومش را به انتظار نشست." وی همزمان گفت: "البته مدت صدارت کوتاه وی، چندان برای ارزیابی دقیق و درست مناسب نیست اما به طور ضمنی، سازمان معلمان ضمن داشتن ملاحظاتی، این عملکرد را مثبت ارزیابی نموده است. هاشمی اضافه کرد: "البته که باید وزیر را نقد کرد، اما باید توجه داشت که این نقد باید همراه با قید مسوولیت باشد. به تعبیری، مهم تر از افشاگری شر موجود، معرفی راه های رسیدن به خیر بدیل است." جدایی انجمنهای اولیا و مربیان از آموزش و پرورش ایسنا، ۲۹ خرداد - مدیرکل انجمن اولیا و مربیان از تهیه اساسنامه جدید برای انجمنهای اولیا و مربیان خبر داد و افزود: "از این پس این انجمنها به صورت هیات امنایی اداره خواهند شد و باید به عنوان یک مجموعه غیردولتی فعالیت کنند." نورعلی عباسپور در توضیح علت این تغییر گفت: "قرار نیست انجمن توجیه ‌گر فعالیتهای آموزش و پرورش باشد، بلکه باید جدای از آموزش و پرورش بتواند مطالبات اولیا را دنبال کند." وی افزود: " امروزه به علت تحول و تغییرات در ابزارها و تکنولوژیها، بسیاری چیزها از جمله آموزش به سرعت در حال تحول و تغییر هستند و اگر بخواهیم جامعه ‌ای توانمند داشته باشیم، ضرورت دارد افرادی توانا پرورش دهیم تا بتوانند تصمیمات مناسب اتخاذ کنند." وی گفت: "در حال حاضر بیش از ۹۲ هزار مدرسه دارای انجمن اولیا و مربیان هستند و حدود ۸۰۰ هزار نفر در این انجمنها عضویت دارند." تجمع دانش ‌آموزان تهرانی در اعتراض به لو رفتن سووالات تسنیم، ۲۹ خرداد - تعدادی از دانش ‌آموزان تهرانی از صبح امروز در اعتراض به لو رفتن سووالات امتحانات نهایی، مقابل وزارت آموزش ‌و پرورش تجمع کردند. یکی از دانش آموزان معترض گفت: "در اعتراض به لو رفتن گسترده سووالات امتحانات نهایی، تجمع کرده ایم، اما متاسفانه مسوولان این وزارتخانه در رابطه با لو رفتن سووالات پاسخ روشنی به ما نمی‌ دهند و از اساس منکر این موضوع هستند." به ‌گفته این دانش آموز، سووالات امتحانات نهایی در تمام دروس لو رفته است و اغلب دانش آموزان به آن دسترسی داشته ‌اند. مادر یکی از دانش‌ آموزان نیز می گوید از ساعت هفت صبح سووالات امتحانات نهایی در دست دانش ‌آموزان بود و این در حالی است که امتحان راس ساعت هشت صبح شروع می‌ شد. کانالهای بسیاری در تلگرام به فروش سووالات مشغول بودند. دانش آموزان در تجمع امروز خود مقابل وزارت آموزش و پرورش خواستار روشن شدن وضعیت لو رفتن سووالات امتحانات نهایی و چرایی این موضوع هستند، به‌ گفته آنها، نمرات امتحانات نهایی در تعیین سرنوشت شان برای ورود به دانشگاهها تأثیرگذار است، چرا که سهم ۲۵درصدی در کنکور دارد. منبع: نبردخلق شماره ۳۸۶، پنج شنبه اول تیر ۱۳۹۶ - ۲۲ ژوئن ۲۰۱۷

Saturday, July 22, 2017

رویدادهای هنری ماه (خرداد۹۶). فتح الله کیاپیها.

رویدادهای هنری ماه (خرداد۹۶) فتح الله کیاپیها موسیقی! "ساز مخالف" دولت تدبیر و امید در همدان آیا این پیش درآمد سمفونی "زدودن امید" در قلب خوش باوران است؟ حسین پرنیا (آهنگساز و سرپرست گروه همایون) به سیاستهای محدودگرانه وزارت ارشاد "دولت تدبیر و امید اعتراض کرده است. او می گوید: "تا دیروز برخی نهادها نمی‌ گذاشتند کنسرت دهیم، امروز ارشاد و انجمنهای موسیقی نمی ‌گذارند. آنها محترمانه وادارمان می کنند کنسرتها را لغو کنیم." پیرنیا ضمن انتقاد شدید از عملکرد انجمن موسیقی همدان در زمینه صدور مجوز کنسرتش گفت: "به دنبال بدرفتاریهایی که مسوولان انجمن موسیقی همدان با ما داشتند، کنسرتم را لغو کردم و تا زمانی ‌که چنین افرادی در راس امور این انجمن هستند، در همدان کنسرتی برگزار نخواهم کرد." آهنگساز قطعه "گلپونه ‌ها" در ادامه افزود: "رفتارهای به شدت عجیبی در همدان و بسیاری از شهرهای دیگر در بحث صدور مجوز کنسرتها دارد اتفاق می‌ افتد که به شدت به آنها اعتراض دارم و از دولت تدبیر و امید که بنده هم مانند سایر هنرمندان از آن در انتخابات حمایت کردم، می ‌خواهم این مشکلات را حل کند." او در ادامه گفت: "آنها برای صدور مجوز برگزاری از ما فیلم با کیفیت از اجرا خواسته اند. ما که نمی توانیم بیست سی میلیون تومان هزینه ساخت فیلم کنیم، آن هم برای یک مجوز! متاسفانه خبر دارم که این رفتار در بعضی جاهای دیگر و با اساتید دیگری نظیر کیهان کلهر و حسین علیزاده هم شده است." محمد جواد لاریجانی هم مفتی شد وقتی پای دین به سیاست کشیده می شود و سیاست چماقی برای حذف، محمد جواد لاریجانی هم مفتی شهر می شود و فتوا می دهد. او با وارد شدن به مشاجرات بر سر پخش "ربنا" (یک دعای مذهبی با صدای شجریان) حکم داده: "ار آنجا موضوع دفاع از ایشان یک مناقشه سیاسی شده است، لذا در تلاوت مذکور توجه به آیت تحت ‌الشعاع قرار می ‌گیرد و این امر خلاف موازین شرعی تلاوت است." شاهین نجفی با رادیکال در صحنه در ساعات اولیه شروع خرداد ماه شاهین نجفی با "رادیکال" بروی صحنه رفت. بنا به گفته بی بی سی، سالن برگزاری کنسرت که در منطقه "تاتنهم" در شمال شرقی لندن بود، مرکزی است برای ایجاد موقعیت و معرفی هنرهای مطرح حاشیه نشینان لندن. این واقعیت که جمهوری اسلامی برای سر شاهین نجفی جایزه گذاشته‌است، مسوولان سالن را به جنب و جوش خاصی برای حمایت از او انداخته بود؛ نورپردازها و صدابرداران خبره هم داوطلبانه کارهاى کنسرت را انجام دادند. شاهین نجفی بعد از خواندن ترانه "نقی" با فتوای مرگ مراجع دولتی ایران روبرو شد و ناچار گردید به طور مخفی به زندگی شخصی و هنری ‌اش ادامه دهد، بدون شک این دوران باعث توجه و حمایت جامعه هنری غرب شده است. تروریستهای بنیادگرا توان برهم زدن فستیوال موسیقی آلمان را نداشتند فعالیت یکی از بزرگترین فستیوالهای موسیقی در آلمان بار دیگر از سر گرفته شد. سازمان دهندگان فستیوال "راک ام رینگ (Rock am Ring) که در پی یک مورد مشکوک از شرکت کنندگان خواسته بودند تا محل فستیوال را ترک کنند، حال اعلام کرده ‌اند که پس از بازرسیهای دقیق پلیس، اجرای برنامه ‌های این فستیوال از سر گرفته شده است. انتظار می رود که حدود نود هزار نفر در روز پایانی این فستیوال حضور داشته باشند. ترانه ای که نخست وزیر انگلیس را دروغگو خطاب کرد، پر شنوده شد آهنگی که در آن "ترازا می" دروغگو خوانده می شود، به سکوی سوم جدول رسمی تک آهنگهای بریتانیا راه یافت. گروه "کپتین اسکا" (Captain Ska)، اجرا و تهیه این آهنگ را برعهده دارد. در این آهنگ بخشهایی از سخنرانیها و مصاحبه ‌های خبری نخست وزیر بریتانیا هم آورده شده است و موضوعهایی چون خدمات بهداشت ملی بریتانیا، آموزش، انتخابات و فقر مطرح می ‌شود. در بخشی از آهنگ در باره ترزا می گفته می ‌شود: "او یک دروغگو است، دروغگو... نمی توانید به او اعتماد کنید." این آهنگ (Liar Liar GE2017) نام دارد و از جمعه گذشته در دسترس عموم قرار گرفته، اما رادیوهای مهم از پخش آن خودداری کرده ‌اند. رادیو بی بی سی نیز اگرچه این ترانه را به دلیل آنچه که "همزمانی با انتخابات" خوانده پخش نکرد، اما در باره آن گزارش فوق را با آب و تاب منتشر کرد. ترامپ مورد خطاب موسیقی: دیوار را فرو ریز! به گزارش دویچه وله، در منطقه مرزی میان مکزیک و آمریکا شمار زیادی از هنرمندان محلی، آلمانی و آمریکایی با اجرای کنسرت به تفرقه و ملی‌ گرایی اعتراض کردند. اعتراض به برنامه ‌های ترامپ و نیز به تمامی دیوارکشیهای سراسر دنیا، این هنرمندان را به هم پیوند داده است. هنرمندان مکزیکی ادوات ضربی ‌شان را به حصار مرزی آویخته بودند، به گونه ‌ای که حصار تبدیل به آلت موسیقی شده بود. تماشاگران و اعضای ارکستر سمفونیک شهر "درسدن" آلمان که برای اجرای کنسرت مشترک به منطقه مرزی مکزیک و آمریکا سفر کرده بودند، با مسرت به حصار پوشیده از ادوات ضربی نگاه می ‌کردند. ایده اجرای این کنسرت غیرمعمول از آن "مارکوس رینت"، بنیانگذار و رییس ارکستر سمفونیک درسدن، بوده که با شعار "دیوار را فرو ریز" توجه عموم را به خود جلب کرده است. مارکوس رینت خود متولد آلمان شرقی است و در سن ۲۱ سالگی به آلمان غربی آن دوره فرار می‌ کند و البته مدت زمانی پس از فرارش، دیوار برلین که دو بخش غربی و شرقی آلمان را برای سالها جدا کرده بود، فرو می ‌ریزد. ادبیات فصلنامه آوای تبعید منتشر شد نخستین شماره نشریه "آوای تبعید" در گستره ادبیات و فرهنگ در ۳۵۰ صفحه منتشر شده است. این فصلنامه با مدیر مسوولی اسد سیف در فضای مجازی انتشار می‌ یابد. این نشریه در معرفی خود می گوید: "تبعیدی فقط آن کس نیست که از زادبوم خویش تارانده شده باشد. تبعیدی می ‌تواند از زبان، فرهنگ و هویت خویش نیز تبعید گردد. آن ‌کس که شعر، داستان، هنر، فکر و اندیشه‌ اش در کشور خودی امکان چاپ و نشر نداشته باشد، نیز تبعیدی است. این نشریه می ‌کوشد تا زبان تبعیدیان باشد. تبعید را نه به مرزهای جغرافیایی، و تعریف کلاسیک آن، بلکه در انطباق با جهان معاصر می‌ شناسد." تاوان سنگین صلح منتشر شد "بازگشت به کیلی بگز" رمانی است در باره ایرلند و جنبش جدایی ‌طلبانه جمهوری ‌خواهان ایرلند؛ جنبشی که در اوایل دهه دوم قرن بیستم شکل گرفت و حدود ۸۰ سال زنده و فعال بود. "سورژ شالاندن"، روزنامه ‌نگار و نویسنده فرانسوی، که در سالهای دهه ۹۰ میلادی گزارشهای فراوانی از مذاکرات صلح ایرلند با بریتانیا در روزنامه "لیبراسیون"، مهم ‌ترین ارگان روشنفکران چپ لیبرال در فرانسه منتشر می ‌کرد، نویسنده این رمان است. پیش از این هم رمان دیگری با نام "افسانه پدران ما" از همین نویسنده و به اهتمام مرتضی کلانتریان منتشر شده است. پس از صد سال کتابی از جی آر آر تالکین منتشر شد کتاب جدیدی از "جی آر آر تالکین" که يک قرن پیش آن را نوشت، روز پنجشنبه ۱۱ خرداد منتشر شد. عنوان کتاب "برن و لوثین" و حوادث دهشتناک جنگ جهانی اول که نویسنده شاهد آن بوده، الهام ‌بخش قسمتهایی از این داستان است. این کتاب را "کریستوفر تالکین"، فرزند نویسنده فقید مجموعه "ارباب حلقه ‌ها"، ویراستاری کرده و دو شخصیت اصلی دارد، یکی انسان و دیگری جن است که از فضای تخیلی "میان زمین" که او در داستانهایش خلق کرده بود، وام گرفته شده است. تمرکز داستان روی مجموعه ‌ای از سفرهای اکتشافی پر مخاطره و عشق ممنوعه است که به گفته موسسه انتشاراتی "هارپر کالینز" ناشر کتاب، در واقع چکیده یک رمان طولانی ‌تر است که جی آر آر تالکین چند بار آن ‌را بازنویسی کرده و بسط داده بود. "جان گرت"، یکی از پژوهشگران آثار جی آر آر تالکین، در مصاحبه ‌ای با شبکه خبری بی‌ بی سی گفت این کتاب که نویسنده پس از بازگشت از جبهه‌ های جنگ جهانی اول در فرانسه آنرا نوشته، در حقیقت نوعی "جن‌ گیری" از تجارب تلخ او در جبهه ‌های جنگ است. سینما فیلم محمد رسول اف برنده جایزه «"نوعی نگاه" جشنواره کن فیلم "لرد" (Lerd) ساخته محمد رسول ‌اف، فیلمساز ایرانی، برنده جایزه "نوعی نگاه" در جشنواره کن امسال شد. این فیلم با بازیگری رضا اخلاقی راد و سودابه بیضایی، داستان زندگی مرد جوانی را به تصویر کشیده که تلاش می‌ کند به دور از هیاهوی زندگی شهری، در دل طبیعت و از راه پرورش ماهی امرار معاش کند. محمد رسول اف که در سال ۱۳۸۸ به دلیل فیلمبرداری بدون مجوز به همراه جعفر پناهی، فیلمساز برجسته ایرانی، دستگیر و زندانی شد، در لرد تلاش کرده است فساد اقتصادی و اداری در ایران را نشان دهد. این فیلم به همین دلیل از شرکت در جشنواره فیلم فجر در ایران محروم شد. آقای رسول اف پیشتر گفته بود مجوز ساخت فیلم لرد را در ازای سپردن تعهد کتبی به مقامهای وزارت ارشاد، مبنی بر این که حد و مرزها را رعایت کند، کسب کرده است. با این حال مقامات ایران این فیلم را به سی و پنجمین جشنواره فیلم کن معرفی نکردند. محمد رسول اف پس از دریافت این جایزه به خبرنگاران در کن گفت: "این جایزه، کارها را از این به بعد آسان تر خواهد کرد. فیلمهای قبلی آقای رسول اف از جمله "دستنوشته ‌ها نمی ‌سوزند" که موضوع آن درباره قتلهای زنجیره ‌ای بود، هیچکدام باوجود داشتن پروانه ساخت، در ایران اجازه اکران نیافتند. "نوعی نگاه"، یک بخش جانبی جشنواره کن است که در آن از فیلمسازان جوان و خلاق سراسر جهان حمایت و تقدیر می ‌شود. مستند سازان معترض در مقابل خانه سینما مستند سازان پس از ۲۵ سال هنوز نمی توانند انجمن خود را به ثبت رسانند، بهانه ای که برای خودداری از به رسمیت شناختن آنها آورده می شود، ثبت نکردن این انجمن در ابتدای شروع به کار است. این هنرمندان اکنون برای دستیابی به حقوق خویش، به تجمع اعتراضی در مقابل "خانه سینما" دست زده اند. آنها پیشتر در اطلاعیه ای از کلیه هم صنفان خود خواسته بودند به صفوف آنان به پیوندند. "ناهید رضایی" به عنوان یکی از حاضران در این تجمع بیان کرد: "مجمع عمومی ۲۲ خرداد ماه در محلی خارج از خانه سینما یعنی در یک گالری برگزار می ‌شود، چون به ما اجازه داده نشد تا مجمع خود را در خانه سینما برگزار کنیم." او با دعوت از همکاران خود تاکید کرد که در صورت به نتیجه نرسیدن موضوع، تجمع بعدی در وزارت ارشاد و پس از آن در مقابل مجلس شورای اسلامی خواهد بود. حضور پلیس اگرچه به دخالت منجر نشد، اما با این کنایه مستند سازان همراه بود: "از حضور پلیس تشکر می ‌کنیم اما دعوایی نداریم و آنها را هم خبر نکرده ‌ایم." همایون اسعدیان، یک مقام خانه سینما، در این رابطه گفت: "خانه سینما هم با پلیس تماسی نگرفته است." "روبن اوستلند" سوئدی، شگفتی آفرین فستیوال کن نخل طلای هفتادمین دوره جشنواره فیلم کن به فیلم "مربع" ساخته "روبن اوستلوند"، فیلمساز سوئدی رسید و به این ترتیب یکبار دیگر این جشنواره سینمایی در اروپا نشان داد که شگفتی‌ آفرین است. او که انتظار این اقبال بلند را نداشت، از دریافت نخل طلای کن غافلگیر شد. "مربع"، نخستین فیلم انگلیسی‌ زبان اوستلند، یک کمدی‌ است. یک مدیر موزه با بازی "کلس بنگ"، چیدمانی با عنوان "مربع" در فضای عمومی برگزار کرده که بسیار موفق بوده و با استقبال شهروندان مواجه شده. همزمان با این موفقیت، تلفن همراه او را می‌ دزدند و او که در پی دزد است، موقعیتهای عجیبی برایش پیش می‌ آید و سرانجام به یک بحران عمیق روحی با سویه‌ های اگزیستانسیالیستی دچار می ‌شود. آیا روحانی و ولایتی سر "رهبر" کلاه گذاشته اند؟ این موضوع مستندی است بنام "فروشنده" که محصول مووسسه "فانوس فردا"، از شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران است. این فیلم در آمفی‌ تیاتر دانشگاه پلی ‌تکنیک با حضور سعید جلیلی به نمایش درآمد. این مستند نگاهی متفاوت به انتخابات دوره اول ریاست جمهوری حسن روحانی داشته و معتقد است که قدرتهای جهانی انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۹۲ را طراحی کرده بودند که تا حکومت را وادار به پذیرش برجام کنند. محسن حاج کرمی، تهیه کننده این مستند، به گونه ای وانمود می کند که گویا در این ماجرا علی اکبر ولایتی (مشاور امور بین الملل رهبر جمهوری اسلامی) و حسن روحانی در یک اقدام هماهنگ در سال ۹۲، با تاکید بر تحریمها به عنوان مهم‌ ترین عامل بحران اقتصادی ایران، زمینه ‌های پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری را فراهم کردند. در ادامه این فیلم گفته می ‌شود که "بنیاد راکفلر" دست به کار شد و با همکاری محمد جواد ظریف، وزیر خارجه، "برجام" را به ایران تحمیل کرد. سازندگان این مستند هرچند به نقش علی خامنه آی در برجام به طور مستقیم اشاره نمی‌ کنند، اما چنین القا می ‌‌‌‌کنند که حسن روحانی و علی اکبر ولایتی دست در دست هم و با کمک محمد جواد ظریف، رهبر جمهوری اسلامی را فریب دادند و توافق هسته‌ ای را روی دست "رهبر" گذاشتند. به روایت این فیلم، آنها تاریخ اجرای برجام را هم به مهر ۹۴ موکول کردند که "اصلاح ‌طلبان" در انتخابات مجلس پیروز شوند. شعر ماه! شعر کوتاهی از شاعر جوان با نام مستعار "بلوط" پرچم های سیاه ازدواجهای سپید انقلابهای نارنجی اعتراضهای سبز سیلیهای سرخ جیغهای بنفش آینده های خاکستری گذشته های طلایی در اجتماع نیرنگ و رنگ آبی اما اسیر فراموشی ست آسمان که پاک خودش را باخته و دریا که سیاهپوشِ نهنگهای مایوس است «بلوط» (در تهیه این مجموعه از سایتهای خبری صدای آمریکا، بی بی سی، دویچه وله، رادیو زمانه، رادیو فردا و یورونیوز بهره گرفته شده است) منبع: نبردخلق شماره ۳۸۶، پنج شنبه اول تیر ۱۳۹۶ - ۲۲ ژوئن ۲۰۱۷

اهمیت حفظ جلاد پورمُحمدی در منصب و دفتر.منصور امان.

اهمیت حفظ جلاد پورمُحمدی در منصب و دفتر منصور امان لکه های خون کُشتار ۶۷ قصد پاک شدن از دست قاتلان را ندارد. حُجت الاسلام احمد خاتمی، یک عُضو ارشد باند حاکم، این واقعیت سمج را با نشان دادن دستهای خونین اش در نماز جُمعه تهران مُستند کرده است. او از قتل دسته جمعی هزاران زندانی بی دفاع به عُنوان "عملیات صالح امام راحل" یاد کرد و خواهان "دادن مدال" به اجرا کنندگان "فرمان" وی شد. پیش از او نیز حُجت الاسلام علی فلاحیان، وزیر سابق اطلاعات (که به دلایل فهم پذیر علاقه ای به آنتنی شدن ندارد)، در برابر دوربین قرار داده شد تا برای توجیه این جنایت سازمان یافته دست به کوششی از هم گُسیخته و نامُوفق بزند. این دو پایور حُکومتی به این ترتیب در کنار ده ها مقام اداری یا امام جُمعه ای قرار گرفته اند که در ماه های اخیر زیر تابلوی کُشتار ۶۷ در سطح شهرها و شهرستانها گردانده شده اند. آقای خامنه ای پیشتر خود با طرح دوگانه "جلاد و شهید" سرآسیمه به میدان آمده و خط را به زیردستانش نشان داده بود. با این حال، نُکته اصلی در کمپین جنایتکاران نه آنچه است که به زبان می آورند، بلکه چرایی زبان باز کردن آنها است. باید توجُه داشت که حاکمان کشور در طول بیش از دو دهه ای که از ارتکاب این جنایت می گذرد، سرسختانه در باره آن سیاست سکوت و انکار را پیش گرفته بودند. حال "نظام" تبهکار با اکراه و بی نقشه ناچار به دفاع از خود و توجیه جنایت هولناکی گردیده که مرتکب شده است؛ اقدامی که اعتراف به کُشتار وحشیانه هزاران تن از جوانان کشور را نیز ضمیمه خود دارد. مُهمترین عامل شفافیت اجباری آقای خامنه ای، خاتمی و همریشهایش هراس مهار ناپذیر از مُکافات عمل است. آمران و عاملان جنایت، خود بیش از هر کس دیگر آگاهند که واکُنش و پیامد اجتماعی طرح موضوع چیست و چگونه می تواند نارضایتی و اعتراضهای موجود را کانالیزه کند. آنها با توجیه تراشی، تاریخ نویسی، فیلمسازی، گُفتمان سازی و جُز آن به تاراندن دیو "اسرار"ی برآمده اند که از بُطری بیرون خزیده و در حجمی شگفت انگیز و رُسوا کننده فراز سر آنها خیمه زده است. انگیزه دیگر حاکمان جمهوری اسلامی، حفظ مُناسبات یکطرفه و استبدادی موجود است؛ هدفی که بدون پُشتیبانی آشکار از دستگاه سرکوبی و روحیه دادن به دژخیمان کار به مُزد آن مُمکن نیست. همزمان، دفاع از کُشتار انبوه مُخالفان، پافشاری بر حفظ حق و مشروعیت تکرار چنین جنایتهایی در حال و آینده، در ابعاد بُزُرگ یا کوچک است. در این راستا، حفظ حُجت الاسلام پورمُحمدی، یکی از عاملان بدنام و مشهور کُشتار زندانیان، در ترکیب دولت یا پُستهای بُلندپایه، حساسیتی دوچندان پیدا کرده است. کنار رفتن او از دولت، پیامی مبنی بر در موضع ضعف قرار گرفتن "نظام" ارسال کرده و به مُوازات آن تمام سرمایه گذاری انجام شده برای توجیه قتلها و پایین آوردن حُکومت از صندلی مُتهم را بر باد می دهد. تاثیر روانشناختی این عقب نشینی بر جامعه و نیز بر دستگاه حُکومت، تنها کابوسی نیست که خواب را از چشمان "نظام" می رُباید. دژخیمان هراس دارند داغ شدن آقای پورمُحمدی انتهای راه نباشد و تنها مسیر را برای فشار بیشتر باز کند. مُنصفانه باید گفت جلادان حق دارند بترسند. تنها یک اشاره کوچک تبلیغاتی به فاجعه ۶۷ در جریان نمایش انتخابات برای به سطح آوردن جنایت فراموش تصور شده و به هم ریختن مجموع دستگاه حُکومتی بسنده کرده است. این امر عُمق زخم التیام نیافته ای که بر جان و ذهن جامعه نشسته و ژرفای ناتوانی حُکومت از سرپوش گذاشتن و مهار آن را به نمایش گذاشته است. حُجت الاسلام احمد خاتمی و همگنان با هر بار که به قصد بستن این پرونده در برابر جامعه قرار می گیرند، زیر این حقیقت خط پُر رنگ تری می کشند.

وامصیبتا.مهدی سامع.

وامصیبتا مهدی سامع روز جمعه ۲۳ تیر، موحدی کرمانی از منبَر نماز جمعه تهران با «وامصیبتا» گفتن به خطراتی که نظام ولایت فقیه را تهدید می کند پرداخت و گفت: «خطر بسیار بزرگ است، بسیار بزرگ است، بسیار بزرگ است، نظام را تهدید می كند.» (رسانه ها) این که نظام ولایت فقیه از کجا تهدید می شود و ولایت فرسوده خامنه ای چه میزان ظرفیت برای مهار این تهدید را دارد و تا چه زمانی می تواند در برابر آن مقاومت کند، مساله مورد بحث فعالان سیاسی اجتماعی است. اکثریت نخبگان سیاسی به شمول برخی از کارگزاران نظام به این امر مُهر تایید می زنند که نظام از داخل و از جانب مردم تهدید می شود. البته هستند فعالانی که با بزرگنمایی خطر «جنگ خارجی»، شور «ضد استکباری» شان گُل کرده و به طور نقد سوخت قطار ولایت را تامین می کنند. واقعیت این است که جنگ خارجی سالهاست که از طرف ولایت خامنه ای در عراق، سوریه، یمن و .... شروع شده و این جنگ و حمله هوایی احتمالی به خاک ایران، بیش از آن که برای رژیم «تهدید» باشد، تاکنون «فرصت» بوده است. چند سال پیش سرکرده کل سپاه پاسداران به طور شفاف اعتراف کرد که تهدید اصلی «داخلی» است. خامنه ای گرچه همواره دشمن «خارجی» را برجسته می کند، اما این را باید به حساب یک راهکار به منظور پنهان کردن تهدید اصلی دانست. او اولین نفری است که اگر تهدید خارجی جدی نقد شود عقب نشینی «قهرمانانه» خواهد کرد. اما او در مقابل تهدید داخلی با اتکا به «پول و سرنیزه» ایستادگی خواهد کرد و از هیچ جنایتی دریغ نخواهد کرد. تهدید داخلی را نباید از درون قدرت ارزیابی کرد. همه باندهای درون هِرَم قدرت به حفظ نظام پایبند بوده و در مقابل تهدید اصلی با وجود ارایه راهکارهای متفاوت، اما متحد عمل می کنند. بنابرین باید به جان کلام آخوند موحدی کرمانی پی برد وقتی سه بار تکرار کرد که «خطر بزرگ است» و «نظام را تهدید می کند.». موحدی کرمانی در سخنان خود دو آدرس ارایه می دهد. او به موسسات غارتگر مالی و اعتباری انگشت می گذارد که «با اعتماد مردم به نظام و دولت» ارتباط دارد و به رعایت نکردن حجاب اجباری در ماشینهای خصوصی. در مورد اول طی ماههای گذشته جامعه شاهد جنبش گسترده و سراسری غارت شدگان بود. این جنبش که تا کنون در سراسر کشور ادامه دارد، نمی تواند بدون دستیابی به حداقل خواسته های خود فرو نشیند. غارت شدگان می دانند که پولهای آنان را چه کسانی بالا کشیده اند و نهادهای امنیتی نظام چون به این نکته آگاهی دارند می کوشند تا مبارزه غارت شدگان در محدوده مبارزه با روسای چند موسسه مالی و اعتباری و حداکثر با رئیس بانک مرکزی محدود شود. با وجود تلاشهای امنیتیها، از خلال شعارها و مصاحبه های گوناگون و به یُمن شبکه اطلاع رسانی مجازی، بسیاری از غارت شدگان به کل نظام اشاره می کنند و «نظام» را مسئول برای حل این مُعضَل می دانند و موحدی کرمانی هم از «نظام» می خواهد که به این مشکل رسیدگی کند. در مورد دوم، موحدی کرمانی گفت: «شما بدانید فضای داخل اتومبیل فضای خصوصی نیست. ... از پشت شیشه همه مردم دارند ساكنین رو می بینند، بد حجاب باشد، خدایی نكرده بی حجاب باشد، همه می بینند. این دیگه فضای خصوصی نیست فضای عمومی است و باید نیروی انتظامی بر اساس قانون با قاطعیت با چنین افرادی برخورد كند.» در مورد برخورد قاطعنانه نیروی سرکوبگر انتظامی نیاز به توصیه موحدی کرمانی نیست. این نیروی دژخیم منش تا کنون به هر میزان درنده خویی داشته، در مورد زنان ایران دریغ نکرده و البته زنان نیز به اشکال مختلف با اجبارات رژیم به مقاومت و مبارزه دست زده اند و نظام را به جایی رسانده اند که هر روز خطر بد حجابی و بی حجابی را به عنوان یک تهدید گوشزد می کند. این دو مورد یعنی جنبش غارت شدگان و نافرمانی زنان که آخوند موحدی در موردش هشدار می دهد، نمودهای تهدید اصلی است. بدیهی است که ماه گذشته دهها نمونه دیگر و از جمله حرکتهای اعتراضی بی شمار نیروهای کار و عصیان شکوهمند یک جوان قهرمان، زنده یاد اصغر نحوی پور، وجود داشت که جملگی بر تهدید اصلی برای رژیم مُهر تایید می زند. در پایان به قسمتی از سخنان هاشمی طبا، یکی از تاییدشدگان شورای نگهبان برای رقابت در نمابش انتخابات استناد می کنم که در روز چهارشنبه 7 تیر در پاسخ روزنامه آفتاب گقت: «کشور ما الان دچار بیماری سرطان شده است. این سرطان دارد از درون کشور را ویران می‌کند. هیچ کس هم به فکر درمان این سرطان نیست. این سرطان به نظرم بدخیم است. ما در طول این سالها شیره ایران را مکیده ‌ایم؛ نفت اش را یک جور، گازش را یک جور و جنگل و آب اش را هم یک جور دیگر.» اما در مورد ظرفیت رژیم برای مهار تهدید اصلی و مدت زمانی که می تواند در مقابل این تهدید مقاومت کند، به بحث دقیق نیاز است و من فقط به این نکته که مورد تایید اکثریت نیروهای سیاسی اجتماعی به شمول برخی از کارگزاران نظام است تاکید می کنم که «سرکوبی داخلی و صدور ارتجاع» دو راهکار اصلی نظام برای مهار تهدید اصلی و جلوگیری از سرنگونی است.

سیمن بهبهانی، شاعر معترض و نو آور.م . وحیدی.

سیمن بهبهانی، شاعر معترض و نو آور م . وحیدی بگو چگونه بنویسم، یكی نه، پنج تن بودند نه پنج، بلكه پنجاهان به خاطرات من بودند بگو چگــونه بنویسم كه چوب دارها روزی فشرده پای آزادی به فرق هر چمن بودند مگر ببارد از ابری براین جنازها اشكی كه مادران جدا مانده، زپاره های تن بودند سیمین بهبهانی* اگر چه در میهن خویش بسر می برد، اما تنها و غریبانه مرد. در غربتی سرد و كین توزانه و در "بن بست كج و پیچ سرما" یی كه قصابان حاكمیت "با كنده و ساطوری خون آلود" در گذرگاههایش مستــقر بودند و جایی كه "مزد گوركن اش، از ارزش آدمی بیشتر" بود. حاكمیت هنركُش و زن ستیز آخوندی، سالها گذرنامه اش را توقیف و ممنوع القلم اش نموده و اجازه انتشار آثارش را نمی دادند.** رسانه ها و ورق پاره های حكومتی رسماً دشنامش می دادند و تهمتش می زدند و او را "شاعره معروفه" و "فتنه گری كه با جریان فتنه همكاری و شعرهایش را به آنان تقدیم می كند" ***می خواندند و هربار او را از صحنه شــعرخوانی پایین می كشیدند و مورد هجوم و ناسزا قرار می دادند. حملات هیستریك علیه او، حتی تا بعد از مرگش نیز ادامه داشت. خود وی در مصاحبه ای با دردی جانگداز از آن یاد می كند: "روزنامه ها از جمله كیهان ... هر روز ركیك ترین كلمات و فحشهای عرضی و ناموسی می نوشتند و مرا "شاعره معروفه" خطاب و برایم سوابـق تاریك ترسیم می كردند و دروغ می بستند و علناً بی احترامی می كردند. این حرفها برای من جگـرخراش بود. یواش یواش من بیماری روانی گرفته بودم و غالباً گریه می كردم." سیمین بهبهانی، صدای ماندگار شعر وغزل پارسی و شاعر بزرگ میهنمان پس از دو هفته در كما بودن سرانجام در اواخر مرداد ماه 1393 در بیمارستان پارس تهران دفتر زندگی اش بسته شد. او 87 سال زندگی كرد. سیمین بهبهانی، "سیمن غزل ایران" از نامی ترین شعرا و از معدود شاعران زنی است كه نامش فراتر از مـرزها، ماندگار شده است. شاعری پركار و خــلاق كــه جایی پربار در گستره غنی ادبیات پارسی دارد. مضامین متفاوت غزلها و اوزان تازه شعری و زبان مستقل و متمایزش رنگی نو به غزل زد و با اضافه نمودن حدود هشتاد وزن جدید به اوزان كلاســیك، لقب "نیمای غزل" را برای خود به ارمغان آورد. شاعری نو آور كه با روحیه معترض خود برای مردم و همه گروههای زنان ایرانی و حقوق از دست رفته آنان سرود و دغدغه اش "فقر" و "آزادی" بود. وی در مصاحبه ای می گوید: "من طرفدار مردم هستم و این هیچگاه در من عوض نشده ... شعر من همیشه جنبه نگرش به زیر دستان جامعه و طبقه پایین و اصولا خود جامعه داشته..." سیمین از پدر و مادری فرهیخته و با فرهنگ زاده شد. پدرش عباس خلیلی، شاعر، نویسنده، مترجم و مدیر روزنامه اقدام بود و مادرش فخر ارغنون شاعر، نوازنده سه تار و از زنان پیشرو دوران خود بشمار می رفت و زبان فرانسه تدریس می كرد. اولین سروده سیمین در چهارده سالگی و در روزنامه ملك الشعرا (نوبهار) منتــشر شد: ای ملت فقیر و پریشان چه می كنی ای توده گرسنه و نالان چه می كنی سرمایه دارها همه در میان كاخها تو در میان كلبه احزان چه می كنی "سه تار شكسته" نخستین كتاب او در نثر و شعر و در سال 1330 به چاپ رســـید. خود او، اما كار جدی اش را "جای پا" می داند كه در سال 1334 منتشر گردید. مجموعه ای از اشعار دو بیتی به سبك نیـما كه در آن دوران خیلی رایج بود. با انتشار این كتاب تا قبل از سی سالگی، در میان شـاعران دوران خــود به چهره ای شناخته شده بدل شد. "چلچراغ" كتاب بعدی او بود و از دهه چهل به بعد، نامی تثبیت شده در غــزل پارسی پیدا كرد و ضمن همكاری با "شورای موسیقی رادیو و تلویزیون" بیش از 300 ترانه سرود. "دشت ارژن"، "یك دریچه آزادی"، "خطی زسرعت و از آتش"، "ای دیــار و شبنم" و "نگاه گلگــون" از دیگر آثار او بشمار می روند. معروفترین شــعر او "دوباره می سازمت وطن” است كه پس ازاعتراضات سال 88 بیشتر بر سرزبانها افتاد. دكتر احمد كریمی حكاك در مورد او می گوید: "انقلاب ایران سیمن را از صحنه غزل و شعر عاشقانه پرتاب كرد به میان میدان مبارزه. میانه میدانی كه او حقیقتاً حس كرد به عنوان یك زن، به عنوان یك ایرانی و به عنوان یك انسان قرن بیستم باید در برابر برخی گرایشات بایستــد و تمام قامت ایستاد و بس زیبا و پایدار ایستاد و تا آخر عمر در كنــار مردم و در برابر اجحافات ایستادگی كرد. سیمن باعث ماندگاری غزل شد و نه تنها ماندگاری غزل، بلـــكه جوان شدن غزل و جوانه زدن آن در پهنه ها و صحنه هایی كه اصلا انتظـــارش نمی رفت ... او جان تازه ای در غزل فارسی دمید ... و این را فارسی زبانــان غــیر ایرانی در افغانستان و تاجیكســتان خیلی زیركانه و داهـیانه درك كردند ... و بكار می برند." اشعار سیمین از رویداهای دهه شصت خورشیدی تاثیر پذیرفته است. وی در شهادت "سعید سلطانپور" سرود: نگاره گلگــــون به متن كبــود است چه مرگ وچه مرگی سرود و درود است نمرد و نمی رد شــــهید "سعــــیدی" که نام و دوامش به شعر و سرود است... و در قتل عام تابستان سال 67 با اندوه سرود: آتش به زندان افتاد… ای داد از آن شب، ای داد! ابلیس می زد فریاد: «های ای نرون، روحت شاد!» دیوانه آتش افروخت وان خیل زندانی سوخت؛ سخت است، سخت، اما دانم که فردا دشمن پا تا به سر خواهد سوخت در آتش این بیداد... سیمین همزمان در عرصه اجتماع فعال شد، چه در كانون نویسـندگان و در جمع فعالان حقوق زنان و چه به صورت منفرد به دفاع از ارزشهایی چون حقوق بشر و آزادی بیان. او همچنین در كمپین یك میلیون امضا برای حقوق زنان شركت کرد. سیمین در گیر ودار گردهماییهای خیابانی و درپاركها، همراه با مادران شـهدا مورد هجوم نیروهای انتظامی و پاسداران قرار گرفت و ضرب و شتم شد اما عقب نشینی نکرد و همگامی و همپایی خود را با جنبش زنان ادامه داد و در میان یكی از همین اجتماعات رو به مردم گفت: "من آرزو دارم زندانهای ما درش باز شود. زندانیهای سیاسی آزاد شوند. به خصوص زنها كه در این دوران بسیار بسیار كوشیدند، فداكاری كردند و به زندان افتادند ... حال بسیاری از آنان ناگوار است و من امیدوارم بزودی همه آزاد شوند ... " سیمین بهبهانی چه در ایران و چه در جهان ستوده می شود. در سال 1378 "سازمان جهانی حقوق بشر" در برلین مدال "كارل فون اوسی یتسكی" را به او اهدا كرد. در همین سال جایزه "لیلیان هیلمن" و "اشیل هامت" به وی اعطا شد. همچنین در شهریور 1392 جــایزه "یانوش پانونیوش" ازســـوی انجمن قــلم مجارستان به وی اهدا گردید. یاد این شاعر ارزشمند، توانا و متعهد كه به حاكمیت مستبد آخوندی "نه" گفت و با رنجها و دردهای عظیم زنان زیست و به دفاع از حقوق آنان و مردمِ جامعه اش پرداخت هماره گرامی باد! پانویس: *در شهادت پنج هموطن كرد؛ شیرین علم الهدی، مهدی اسلامی و... ** سیمین بهبهانی در روز 17 اسفند ماه 1388 هنگامی كه قرار بود برای انجام معالجات پزشكی و سخــنرانی در "روز جهــانی زن" به پاریس رود، با ممـانعت ماموران امنیتی روبرو شد و ممنوع الخروج اعلامش كردند. ***سایت بی بی سی منبع: نبردخلق شماره ۳۸۶، پنج شنبه اول تیر ۱۳۹۶ - ۲۲ ژوئن ۲۰۱۷

Friday, July 21, 2017

نفرت و خشم یک پهلوان از حکومت دینی.زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر شنبه .... ۳۱ تیر نفرت و خشم یک پهلوان از حکومت دینی زینت میرهاشمی علیرغم فشار وزارت اطلاعات بر حانواده پهلوان اصغر نحوی پور برای جلوگیری از برگزاری هر مراسمی، بزرگداشت این جوان قهرمان روز آدینه ۳۰ تیر، در بهشت زهرا قطعه ۳۱۰ برگزار شد. در همایش گرامیداشت اصغر نحوی پور، تعداد زیادی از مردم، ورزشکاران و دوستان وی شرکت داشتند. شرکت مردم در مزار اصغر نحوی پور، بر همه تبلیغات رژیم علیه وی خط باطل کشید. اصغر نحوی پور در روز ۲۵ تیر در اعتراض به توهین یک آخوند به چند دختر جوان در مترو، توسط نیروهای سرکوبگر و با شلیک گلوله از فاصله نزدیک جان باخت. شعارهای اعتراض آمیز زنده یاد اصغر نحوی در میان مردم و حرکت شجاعانه او در سینه سپر کردن در برابر آتش به اختیاران خامنه ای، سمبلی از خشم پنهان جوانان در برابر ارتجاع مذهبی است. شعارهای وی مبنی بر «ما این آخوندها را نمی خواهیم. این اسلام را نمی خواهیم. این چه مملکتی است و این چه اسلامی است»، در امتداد شعارهای مرگ بر اصل ولایت فقیه در قیامهای خیابانی سال ۸۸ است. خبر کشتن پهلوان اصغر نحوی از همان ساعات اولیه در سطحی گسترده همراه با فیلمهایی از او در حال شعار دادن پخش شد. از همان لحظه اول پخش این رویداد، انگشت اتهام به سمت مزدوران آتش به اختیار خامنه ای نشانه رفت. واکنش پاسدار غلام حسین غیب پرور، سرکرده سازمان بسیج در رابطه با این رویداد، بر تنفر مردمی از حکومت تاکید می گذارد. وی انگیزه این گونه اقدامات را «کینه از روحانیت» ذکر کرد.

Thursday, July 20, 2017

واکنش در برابر مداخله آشوبگرانه رژیم. زینت میرهاشمی

فراسوی خبر.... آدینه ۳۰ تیر واکنش در برابر مداخله آشوبگرانه رژیم زینت میرهاشمی واکنش دولت کویت به حضور دیپلمات تروریستهای رژیم ایران و بسته شدن دفاتر نظامی و فرهنگی رژیم ولایت فقیه در کویت، هزمان با ارائه گزارش دولت آمریکا در رابطه با حمایت رژیم از تروریسم، برگی دیگر به سیاستهای مداخله جویانه رژیم افزود. روز پنجشنبه ۲۹ تیر، مراکز نظامی و فرهنگی سفارت رژیم ولایت فقیه در کویت تعطیل و به تعداد زیادی از پایوران جمهوری اسلامی در این دفاتر مهلت ۴۵ روزه برای ترک خاک کشور کویت داده شد. گزارش سالانه وزارت خارجه آمریکا در مورد «تروریسم جهانی در سال ۲۰۱۶»، در روز چهارشنبه ۲۸ تیر منتشر شد. در این گزارش اعلام شده که رژیم ایران «در سال گذشته میلادی پیشاپیش همه کشورهای حامی تروریسم بوده است». این گزارش بر حمایت جمهوری اسلامی از «گروههای نیابتی» در عراق، سوریه و یمن در جهت «بی ثباتی» منطقه سخن گفته شده است. در رویدادی دیگر روز دوشنبه ۲۶ تیر، وزارت خزانه داری آمریکا از تصمیم خود برای قراردادن «هفت نهاد و پنج کارگزار» رژیم در فهرست تحریمهای خود خبر داد. گسترش سیاستهای مداخله گرانه و آشوبگرانه رژیم در منطقه نه فقط هیچ چشم اندازی برای صلح و بهبود شرایط مردم این کشورها مهیا نمی کند، بلکه هزینه های زیادی را بر مردم ایران تا کنون تحمیل کرده و خواهد کرد. بر همین منظر به چالش گشیدن سیاستهای ماجراجویانه رژیم در منطقه به نفع صلح و به سود مردم ایران است.

سیمن بهبهانی، شاعر معترض و نو آور .م . وحیدی

سیمن بهبهانی، شاعر معترض و نو آور م . وحیدی بگو چگونه بنویسم، یكی نه، پنج تن بودند نه پنج، بلكه پنجاهان به خاطرات من بودند بگو چگــونه بنویسم كه چوب دارها روزی فشرده پای آزادی به فرق هر چمن بودند مگر ببارد از ابری براین جنازها اشكی كه مادران جدا مانده، زپاره های تن بودند سیمین بهبهانی* اگر چه در میهن خویش بسر می برد، اما تنها و غریبانه مرد. در غربتی سرد و كین توزانه و در "بن بست كج و پیچ سرما" یی كه قصابان حاكمیت "با كنده و ساطوری خون آلود" در گذرگاههایش مستــقر بودند و جایی كه "مزد گوركن اش، از ارزش آدمی بیشتر" بود. حاكمیت هنركُش و زن ستیز آخوندی، سالها گذرنامه اش را توقیف و ممنوع القلم اش نموده و اجازه انتشار آثارش را نمی دادند.** رسانه ها و ورق پاره های حكومتی رسماً دشنامش می دادند و تهمتش می زدند و او را "شاعره معروفه" و "فتنه گری كه با جریان فتنه همكاری و شعرهایش را به آنان تقدیم می كند" ***می خواندند و هربار او را از صحنه شــعرخوانی پایین می كشیدند و مورد هجوم و ناسزا قرار می دادند. حملات هیستریك علیه او، حتی تا بعد از مرگش نیز ادامه داشت. خود وی در مصاحبه ای با دردی جانگداز از آن یاد می كند: "روزنامه ها از جمله كیهان ... هر روز ركیك ترین كلمات و فحشهای عرضی و ناموسی می نوشتند و مرا "شاعره معروفه" خطاب و برایم سوابـق تاریك ترسیم می كردند و دروغ می بستند و علناً بی احترامی می كردند. این حرفها برای من جگـرخراش بود. یواش یواش من بیماری روانی گرفته بودم و غالباً گریه می كردم." سیمین بهبهانی، صدای ماندگار شعر وغزل پارسی و شاعر بزرگ میهنمان پس از دو هفته در كما بودن سرانجام در اواخر مرداد ماه 1393 در بیمارستان پارس تهران دفتر زندگی اش بسته شد. او 87 سال زندگی كرد. سیمین بهبهانی، "سیمن غزل ایران" از نامی ترین شعرا و از معدود شاعران زنی است كه نامش فراتر از مـرزها، ماندگار شده است. شاعری پركار و خــلاق كــه جایی پربار در گستره غنی ادبیات پارسی دارد. مضامین متفاوت غزلها و اوزان تازه شعری و زبان مستقل و متمایزش رنگی نو به غزل زد و با اضافه نمودن حدود هشتاد وزن جدید به اوزان كلاســیك، لقب "نیمای غزل" را برای خود به ارمغان آورد. شاعری نو آور كه با روحیه معترض خود برای مردم و همه گروههای زنان ایرانی و حقوق از دست رفته آنان سرود و دغدغه اش "فقر" و "آزادی" بود. وی در مصاحبه ای می گوید: "من طرفدار مردم هستم و این هیچگاه در من عوض نشده ... شعر من همیشه جنبه نگرش به زیر دستان جامعه و طبقه پایین و اصولا خود جامعه داشته..." سیمین از پدر و مادری فرهیخته و با فرهنگ زاده شد. پدرش عباس خلیلی، شاعر، نویسنده، مترجم و مدیر روزنامه اقدام بود و مادرش فخر ارغنون شاعر، نوازنده سه تار و از زنان پیشرو دوران خود بشمار می رفت و زبان فرانسه تدریس می كرد. اولین سروده سیمین در چهارده سالگی و در روزنامه ملك الشعرا (نوبهار) منتــشر شد: ای ملت فقیر و پریشان چه می كنی ای توده گرسنه و نالان چه می كنی سرمایه دارها همه در میان كاخها تو در میان كلبه احزان چه می كنی "سه تار شكسته" نخستین كتاب او در نثر و شعر و در سال 1330 به چاپ رســـید. خود او، اما كار جدی اش را "جای پا" می داند كه در سال 1334 منتشر گردید. مجموعه ای از اشعار دو بیتی به سبك نیـما كه در آن دوران خیلی رایج بود. با انتشار این كتاب تا قبل از سی سالگی، در میان شـاعران دوران خــود به چهره ای شناخته شده بدل شد. "چلچراغ" كتاب بعدی او بود و از دهه چهل به بعد، نامی تثبیت شده در غــزل پارسی پیدا كرد و ضمن همكاری با "شورای موسیقی رادیو و تلویزیون" بیش از 300 ترانه سرود. "دشت ارژن"، "یك دریچه آزادی"، "خطی زسرعت و از آتش"، "ای دیــار و شبنم" و "نگاه گلگــون" از دیگر آثار او بشمار می روند. معروفترین شــعر او "دوباره می سازمت وطن” است كه پس ازاعتراضات سال 88 بیشتر بر سرزبانها افتاد. دكتر احمد كریمی حكاك در مورد او می گوید: "انقلاب ایران سیمن را از صحنه غزل و شعر عاشقانه پرتاب كرد به میان میدان مبارزه. میانه میدانی كه او حقیقتاً حس كرد به عنوان یك زن، به عنوان یك ایرانی و به عنوان یك انسان قرن بیستم باید در برابر برخی گرایشات بایستــد و تمام قامت ایستاد و بس زیبا و پایدار ایستاد و تا آخر عمر در كنــار مردم و در برابر اجحافات ایستادگی كرد. سیمن باعث ماندگاری غزل شد و نه تنها ماندگاری غزل، بلـــكه جوان شدن غزل و جوانه زدن آن در پهنه ها و صحنه هایی كه اصلا انتظـــارش نمی رفت ... او جان تازه ای در غزل فارسی دمید ... و این را فارسی زبانــان غــیر ایرانی در افغانستان و تاجیكســتان خیلی زیركانه و داهـیانه درك كردند ... و بكار می برند." اشعار سیمین از رویداهای دهه شصت خورشیدی تاثیر پذیرفته است. وی در شهادت "سعید سلطانپور" سرود: نگاره گلگــــون به متن كبــود است چه مرگ وچه مرگی سرود و درود است نمرد و نمی رد شــــهید "سعــــیدی" که نام و دوامش به شعر و سرود است... و در قتل عام تابستان سال 67 با اندوه سرود: آتش به زندان افتاد… ای داد از آن شب، ای داد! ابلیس می زد فریاد: «های ای نرون، روحت شاد!» دیوانه آتش افروخت وان خیل زندانی سوخت؛ سخت است، سخت، اما دانم که فردا دشمن پا تا به سر خواهد سوخت در آتش این بیداد... سیمین همزمان در عرصه اجتماع فعال شد، چه در كانون نویسـندگان و در جمع فعالان حقوق زنان و چه به صورت منفرد به دفاع از ارزشهایی چون حقوق بشر و آزادی بیان. او همچنین در كمپین یك میلیون امضا برای حقوق زنان شركت کرد. سیمین در گیر ودار گردهماییهای خیابانی و درپاركها، همراه با مادران شـهدا مورد هجوم نیروهای انتظامی و پاسداران قرار گرفت و ضرب و شتم شد اما عقب نشینی نکرد و همگامی و همپایی خود را با جنبش زنان ادامه داد و در میان یكی از همین اجتماعات رو به مردم گفت: "من آرزو دارم زندانهای ما درش باز شود. زندانیهای سیاسی آزاد شوند. به خصوص زنها كه در این دوران بسیار بسیار كوشیدند، فداكاری كردند و به زندان افتادند ... حال بسیاری از آنان ناگوار است و من امیدوارم بزودی همه آزاد شوند ... " سیمین بهبهانی چه در ایران و چه در جهان ستوده می شود. در سال 1378 "سازمان جهانی حقوق بشر" در برلین مدال "كارل فون اوسی یتسكی" را به او اهدا كرد. در همین سال جایزه "لیلیان هیلمن" و "اشیل هامت" به وی اعطا شد. همچنین در شهریور 1392 جــایزه "یانوش پانونیوش" ازســـوی انجمن قــلم مجارستان به وی اهدا گردید. یاد این شاعر ارزشمند، توانا و متعهد كه به حاكمیت مستبد آخوندی "نه" گفت و با رنجها و دردهای عظیم زنان زیست و به دفاع از حقوق آنان و مردمِ جامعه اش پرداخت هماره گرامی باد! پانویس: *در شهادت پنج هموطن كرد؛ شیرین علم الهدی، مهدی اسلامی و... ** سیمین بهبهانی در روز 17 اسفند ماه 1388 هنگامی كه قرار بود برای انجام معالجات پزشكی و سخــنرانی در "روز جهــانی زن" به پاریس رود، با ممـانعت ماموران امنیتی روبرو شد و ممنوع الخروج اعلامش كردند. ***سایت بی بی سی

Tuesday, July 18, 2017

حُسین فریدون، سازی که صدای آن فردا درخواهد آمد.منصور امان.

فراسوی خبر... چهارشنبه ۲۸ تیر حُسین فریدون، سازی که صدای آن فردا درخواهد آمد منصور امان همانگونه که در ساختار قُدرت جمهوری اسلامی خویشاوندی می تواند یک نعمت باشد، قادر است یک لعنت هم بشود. تازه ترین شاهد این واقعیت، آقای حُسین فریدون، برادر حُجت الاسلام حسن روحانی، است. او زیر ضرب اهرُمهای قهر باند حاکم قرار گرفته است، بیش از همه با هدف تولید فشار بر برادرش که به تازگی دوباره به پُست ریاست جمهوری رژیم مُلاها تکیه زده و حساب جُداگانه ای برای خود باز کرده است. استفاده از آقای فریدون برای دیکته برخی مُطالبات روز و پرتو افکندن بر شُماری از "خط قرمزها"ی ثابت، پیشینه ای طولانی دارد. او در پروسه مُذاکرات عقب نشینی هسته ای از سوی باند آقای خامنه ای به عُنوان چشم اسفندیار دولت شناسایی شد. این موقعیت خطرناک را وی بیش از آنکه مدیون فعالیتهای اقتصادی اش در حاشیه امن باشد، از خویشاوندی با رییس دولت کسب می کرد؛ رابطه ای که به او اجازه داده بود در نقش "دستیار ویژه رییس جمهوری" در حساس ترین گره گاه های سیاسی حُضور داشته و تاثیر گذاری کند. رُقبای حُجت الاسلام روحانی، آقای فریدون را از جُمله به فساد بانکی، جعل مدرک دُکترا و نیز راه اندازی صرافی و "کاسبی تحریم"، یک شُغل تازه اختراع شده که درآمد سرشار آن را فلاکت جامعه تضمین می کند، مُتهم می کنند. با این حال، حمله ها علیه برادر آقای روحانی در طول دور نخُست ریاست جمهوری او در سطح رسانه ای و فشار پُشت پرده باقی ماند و هیچگاه به مرز پیگرد قضایی نرسید. علت این امر را در جریان بودن پروژه مُشترک دو باند اصلی قُدرت در مساله "عقب نشینی قهرمانانه" و خلاص شدن از زیر بار خُرد کننده تحریمها توضیح می دهد. آقای فریدون یک کارت مُعتبر این بازی بود که خارج کردنش از دور نه فقط مُمکن بود میز را بر هم بزند، بلکه ارزش اش را هم بر باد می داد. اگرچه دستگاه قضایی آگاهانه از توضیح شفاف پیرامون علت دستگیری آقای فریدون طفره می رود، با این حال از آنجا که از سُخنان پایوران آن چنین برنمی آید که اتهام جدیدی افزون بر اتهامات پیشین مُتوجه وی شده باشد، بنابراین دلیل بازداشت وی را باید در تازه ترین تحوُلات بر صحنه سیاست جمهوری اسلامی دانست؛ رویدادهایی که برخلاف خواست و نقشه جناح رقیب آقای روحانی در جریان است. با این وجود، در بررسی جدال درونی حاکمیت، نباید به مساله آقای فریدون بهایی بیش از اندازه داده شود. خویشاوند یا غیر خویشاوند، او یک فاکتور تعیین کننده در این جدال نیست، بلکه ابزاری در خدمت پیشبُرد و هدایت آن به حساب می آید. بازداشت یک روزه و آزادی درپی آن، غیر از این چیزی را نمی گوید. او برای نرم کردن و تنظیم برخی مواضع آقای روحانی به کار گرفته شد. حال باید مُنتظر شد و دید که صدای این ساز کوک شده در چه جهتی برمی خیزد.

Monday, July 17, 2017

جان آرش صادقی در خطر است؛ سفرای بازدیدکننده از اوین را تحت فشار بگذاریم.لیلا جدیدی.

جان آرش صادقی در خطر است؛ سفرای بازدیدکننده از اوین را تحت فشار بگذاریم لیلا جدیدی خواستار آنیم که سفرا و نمایندگان سیاسی ۴۵ کشور که همبازی نمایش وقیحانه جمهوری اسلامی در بازدید از زندان اوین شدند، اکنون برای باز یافتن حیثیت خود اقدام به حقیقت یابی کنند. آنها باید لکه ننگ این ساده لوحی و یا فرصت طلبی را با دیدار از آرش صادقی، زندانی سیاسی در حال مرگ، و پافشاری برای انتقال فوری وی به بیمارستان تا درمان کامل، از خود بزدایند. بی دلیل نیست که سفرا و نمایندگان سیاسی "از سطح خدمات" زندان اوین" ابراز شگفتی کردند". این یک فریبکاری وقیحانه و بزرگ است. بدون شک اعتراضات گسترده زندانیان هر گونه ابهامی در باره وضعیت زندانهای ایران را - اگر وجود داشته باشد - باید برطرف کرده باشد. با ارسال نامه به سفارتخانه ها و کنسولگریها در ایران و شرح حال آرش صادقی به عنوان نمونه ای از آنچه در سیاهچالهای رژیم می گذرد، خواستار اقدام فوری برای رسیدگی و درمان وی شویم. آرش صادقی ۷۱ روز در اعتصاب غذا بسر برد و زمانی که جهان نگران حال وی بود و نامش در صدر پیامهای تویتری قرار داشت، جلادان به تماشای مرگ تدریجی او نشسته بودند. سلامتی و جان آرش صادقی به دلیل پیامدهای این اعتصاب غذا به شدت در خطر است. آرش صادقی ناعادلانه به ۱۹ سال حبس محکوم شده و در بند ۳۵۰ اوین، همان شکنجه گاهی که از دید سفرا مخفی نگه داشته شد، بسر می برد. بنا به گزارش خبرگزاری هرانا، وابسته به فعالان حقوق بشر ایران و کمپین "نه به زندان نه به اعدام"، آرش صادقی اکنون از بیماری آسم و از کارافتادگی بخش زیادی از کلیه سمت راست رنج می‌ برد، به عفونت کلیوی و مجاری اداری مبتلاست، ضربان قلب اش نامرتب است، ماهیچه ‌های قلب وی تحلیل رفته و به بیماری غلظت خون نیز دچار است. او هنوز قادر به خوردن غذاهای جامد نیست. از نمایندگان و سفرای فریب خورده بخواهیم که با پیگیری وضعیت آرش و تحت فشار قرار دادن رژیم برای درمان کامل او، از هزاران زندانی دربند و خانواده های آنان و مردم ایران پوزش بخواهند.

جان آرش صادقی در خطر است؛ سفرای بازدیدکننده از اوین را تحت فشار بگذاریم.لیلا جدیدی.

جان آرش صادقی در خطر است؛ سفرای بازدیدکننده از اوین را تحت فشار بگذاریم لیلا جدیدی خواستار آنیم که سفرا و نمایندگان سیاسی ۴۵ کشور که همبازی نمایش وقیحانه جمهوری اسلامی در بازدید از زندان اوین شدند، اکنون برای باز یافتن حیثیت خود اقدام به حقیقت یابی کنند. آنها باید لکه ننگ این ساده لوحی و یا فرصت طلبی را با دیدار از آرش صادقی، زندانی سیاسی در حال مرگ، و پافشاری برای انتقال فوری وی به بیمارستان تا درمان کامل، از خود بزدایند. بی دلیل نیست که سفرا و نمایندگان سیاسی "از سطح خدمات" زندان اوین" ابراز شگفتی کردند". این یک فریبکاری وقیحانه و بزرگ است. بدون شک اعتراضات گسترده زندانیان هر گونه ابهامی در باره وضعیت زندانهای ایران را - اگر وجود داشته باشد - باید برطرف کرده باشد. با ارسال نامه به سفارتخانه ها و کنسولگریها در ایران و شرح حال آرش صادقی به عنوان نمونه ای از آنچه در سیاهچالهای رژیم می گذرد، خواستار اقدام فوری برای رسیدگی و درمان وی شویم. آرش صادقی ۷۱ روز در اعتصاب غذا بسر برد و زمانی که جهان نگران حال وی بود و نامش در صدر پیامهای تویتری قرار داشت، جلادان به تماشای مرگ تدریجی او نشسته بودند. سلامتی و جان آرش صادقی به دلیل پیامدهای این اعتصاب غذا به شدت در خطر است. آرش صادقی ناعادلانه به ۱۹ سال حبس محکوم شده و در بند ۳۵۰ اوین، همان شکنجه گاهی که از دید سفرا مخفی نگه داشته شد، بسر می برد. بنا به گزارش خبرگزاری هرانا، وابسته به فعالان حقوق بشر ایران و کمپین "نه به زندان نه به اعدام"، آرش صادقی اکنون از بیماری آسم و از کارافتادگی بخش زیادی از کلیه سمت راست رنج می‌ برد، به عفونت کلیوی و مجاری اداری مبتلاست، ضربان قلب اش نامرتب است، ماهیچه ‌های قلب وی تحلیل رفته و به بیماری غلظت خون نیز دچار است. او هنوز قادر به خوردن غذاهای جامد نیست. از نمایندگان و سفرای فریب خورده بخواهیم که با پیگیری وضعیت آرش و تحت فشار قرار دادن رژیم برای درمان کامل او، از هزاران زندانی دربند و خانواده های آنان و مردم ایران پوزش بخواهند.

Sunday, July 16, 2017

من یک بلشویک خدا پرست هستم. اکسپرس برگردان: بابک.

من یک بلشویک خدا پرست هستم مرز باریک است، اما امید واقعی است. جامعه مدنی، این حلقه برادری اسرارآمیز که از جنبشهای گوناگون ترکیب شده، از کلیساها، اتحادیه ها، سازمانهای غیردولتی که در جبهه های به کلی متفاوتی علیه نظم آدمخوار جهانی و علیه سیاستهای دولتی دست به مقاومت می زنند. این جامعه مدنی یک پدیده جدید جهانی است. اکسپرس برگردان: بابک ژان سیگلر گزارشگر ویژه سازمان ملل پیرامون حق دسترسی به غذا بود و از سال ۲۰۱۳ در سمت معاون کمیسیون مشورتی شورای حقوق بشر این سازمان فعالیت می کند. او در نشست جی ۲۰ در هامبورگ هم شرکت خواهد داشت، البته در سمتی که آب پاشها هم هستند؛ همان سمتی که هیچ کمبودی ندارد. کتاب سیگلر به نام "مرز باریک امید" سال گذشته به بازار آمد. در این باره و اینکه امید کجاست، چه کسی امیدوار است و چه انتظاری از آن می رود، "اکسپرس" با او به گفتگو نشسته است. آقای سیگلر، اسم کتاب شما "مرز باریک امید – نبردهای بُرده و باخته من و آنهایی که به طور مشترک بُرده خواهند شد" است. به راستی این امید کجاست؟ بحران گرسنگی در شرق آفریقا و همزمان تدارکات برای برگزاری اجلاس سران ۲۰ کشور در هامبورگ. شما چه انتظاری از این نشست دارید؟ اگر به نشستهایی که تاکنون برگزار شده نگاهی انداخته شود، می توان نتیجه گرفت که هر بار وعده کمک میلیاردی به آفریقا داده شده، اما در عمل پولی پرداخت نشده. من می خواهم مساله را کمی عمیق تر بشکافم. زمانی که از کشتار حقیقی، یعنی کشتار گرسنگی صحبت می شود، می بایست بین دو نوع گرسنگی تفاوت قایل شد: نخست گرسنگی ناشی از ساختارها و دیگری گرسنگی ناشی از اقتصاد. گرسنگی ساختاری، کشتار روزانه است، نظم اقتصادی جهان سوم و کشورهای به اصطلاح رشد نیافته، به این امر مبتلا هستند. آفریقا آسیب دیده ترین قاره است. 35.2 درصد از حدود یک میلیارد آفریقایی به گونه دایمی دچار سووتغذیه شدید هستند. بیشترین آمار قربانیان را در آسیا می توانیم بیابیم، آنجا ۶۵۰ میلیون نفر به طور مستمر با سووتغذیه روبرو هستند. از زاویه درصدی اگر بخواهیم بگوییم، با این حال گرسنگی در آفریقا از همه جا گسترده تر است. براساس گزارش تازه فائو (سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد - FAO) هر پنج ثانیه یک کودک زیر ده سال به دلیل گرسنگی جان می سپارد. در مجموع یک میلیارد نفر از 7.3 میلیارد جمعیت این کره خاکی با سووتغذیه دایمی دست و پنجه نرم می کنند. آنها به همین دلیل زندگی جنسی، زندگی کاری، هیچ ندارند. این انسانها پریشان هستند، آنها از روز بعدشان هراس دارند. اما همین گزارش که تعداد قربانیان را اعلام می کند، می گوید که کشاورزی در موقعیتی که در حال حاضر بسر می برد، بدون هیچ مشکلی می تواند ۱۲ میلیارد نفر را تغذیه کند، یعنی نزدیک به دو برابر جمعیت کنونی جهان! کودکی که در همین لحظه می میرد، در حقیقت به قتل می رسد. امروزه در دنیا کمبود عینی مواد غذایی وجود ندارد. مشکل نبود تولید نیست، بلکه دسترسی نداشتن به آن و نبود قدرت خرید است. این معادله، علت گرسنگی ساختاری را توضیح می دهد. مساله بعدی، گرسنگی اقتصادی است. این امر اغلب در ناتوان ترین کشورهای جهان ظهور پیدا می کند. مساله اینجا درهم فروپاشی ناگهانی یک اقتصاد است: کشاورزان نه می توانند بکارند و نه برداشت کنند، راههای حمل و نقل غیر قابل استفاده شده اند، آفت ملخ بروز می کند و غیره. بحران گرسنگی کنونی در شرق آفریقا به ویژه در سودان جنوبی، سومالی و شمال کنیا وخیم است. افزون بر اینها، یمن هم به این درد مبتلا است. به گفته برنامه جهانی غذا، در روزهای اخیر ۲۳ میلیون نفر بی واسطه در معرض تهدید گرسنگی هستند. آنها فقط از گرسنگی رنج نمی برند، بلکه اغلب به آب پاکیزه هم دسترسی ندارند. بر اینها اضافه می شود که جنوب سومالی و جنوب سودان با یک اپیدمی وحشتناک مالاریا روبرو هستند. این عوامل، وخامت بحران گرسنگی را تشدید می کنند. علت شکل گرفتن شرایط موجود چیست؟ اول، درگیریهای نظامی: ما شاهد هجوم جنگی عربستان به یمن هستیم، همچنین در جدیدترین عضو سازمان ملل، سودان جنوبی، جنگ دو گروه نژادی "نور" (Nuer) و "دینکا" (Dinka) جریان دارد. دوم، فلج شدن عملی برنامه جهانی غذا. من هشت سال تمام گزارشگر ویژه حق دسترسی به غذا بودم. به همین دلیل بالا و پایین همایشهای اعلام تعهد را از حفظ هستم. این همایشها یا در رم، مقر فائو، یا در ژنو برگزار می شوند. در این همایشها مسوولان برنامه جهانی غذا وضعیت را توضیح می دهند و اعلام می کنند که به چه کمکهایی از چه کشورهایی نیاز وجود دارد. کشورهای صنعتی به این فراخوان جواب می دهند و اعلام می کنند که چقدر کمک خواهند کرد. نتیجه همایش ۲۳ مارس این بود: برنامه جهانی غذا چهار میلیارد برای شش ماه آینده، یعنی تا سپتامبر ۲۰۱۷ در خواست کرده و دلیل آورده بود که این مبلغ حداقل میزانی است که برای پرتاب مواد غذایی با چتر و نیز ارسال آن با کامیون مورد نیاز است. اما فقط با بخش ناچیزی از این مبلغ، به طور دقیق ۲۵۲ میلیون دلار، موافقت شده. آنچه که به طور واقعی و در عمل پرداخت خواهد شد، مساله دیگری است. اغلب مبالغ وعده داده شده دوباره کمتر می شود. این بسیار ناکافی است و بنابراین می توان گفت حکم مرگ میلیونها نفر در ۲۳ مارس اعلام شده است. چرا برنامه جهانی غذا فلج شده؟ یک دلیل آن این است که دولتهای کمک کننده مدعی هستند مشکلاتی دارند و دیگر نمی توانند یا نمی خواهند کمک کنند. دومین دلیل این است که بهای جهانی مواد غذایی پایه مانند ذرت، برنج و غلات که در مجموع ۷۵ درصد مصرف جهانی غذا را تامین می کنند، در ماههای اخیر جهش انفجاری داشته است. یک دلیل این امر سفته بازی با مواد غذایی است. من با چندین پرونده قضایی مواجه هستم، چون این مسایل را به طور مکرر محکوم کرده ام. با این حال یکبار دیگر هم اینجا می گویم: صندوقهای سرمایه گذاری و بانکهای بزرگ با سفته بازی با مواد غذایی سودهای افسانه ای می برند. این سفته بازی در یک چارچوب کاملا قانونی انجام می شود، اما وقتی نرخ کالاها بالا باشد، برنامه جهانی غذا نمی تواند به اندازه لازم و کافی خرید کند. این اما به شدت مورد نیاز است، چون سازمان ملل که چیزی تولید نمی کند، بلکه فقط مواد خریداری شده را برای قربانیان ارسال می کند. بر تمام این نابسامانیها این هم اضافه می شود که قدرتهای دارای حق وتو در سازمان ملل، در مناطق جنگی مختلف دایره عمل سازمان ملل را به کلی مسدود می کنند. برای مثال یک نیروی چند ملیتی یا کلاه آبی با یک ماموریت قوی در سودان جنوبی وجود ندارد. افزون بر این تلاش برای ایجاد یک کریدور بشردوستانه پرواز ممنوع بر فراز مناطق مسکونی به شکست انجامیده. دلیل آن وتوی چین بود. توضیح وتوی مزبور را می توان در این حقیقت یافت که ۱۱درصد واردات نفت چین از سودان است. در یمن تهدید به وتوی آمریکا مانع ایجاد منطقه پرواز ممنوع است. به دلیل وتوی آمریکا، حضور سازمان ملل در یمن در عمل غیرممکن شده است. وحشتناک این است که این تراژدی با آگاهی همه دیپلماتهایی به وقوع می پیوندد که در همایشهای اعلام تعهد شرکت می کنند. آیا جامعه مدنی وظیفه دارد که در تظاهرات و اعتراضهای خود در هامبورگ کشورهای ثروتمند را متقاعد کند که به تعهدات بشردوستانه خود در همایشهای اعلام تعهد جامه عمل بپوشانند؟ اسم کتاب من "مرز باریک امید" است. مرز باریک است، اما امید واقعی است. جامعه مدنی، این حلقه برادری اسرارآمیز که از جنبشهای گوناگون ترکیب شده، از کلیساها، اتحادیه ها، سازمانهای غیردولتی که در جبهه های به کلی متفاوتی علیه نظم آدمخوار جهانی و علیه سیاستهای دولتی دست به مقاومت می زنند. این جامعه مدنی یک پدیده جدید جهانی است. جامعه مدنی امیدوار است. برنامه حزبی، خط حزبی و کمیته مرکزی ندارد. او فقط بر اساس وظیفه قطعی به حرکت در می آید. افراد از همه قشرهای اجتماعی، دینی و گروههای سِنی در اینجا گردهم جمع می شوند. امانوئل کانت می گفت: "رفتار غیر انسانی که با یکنفر انجام می شود، انسانیت را در من نابود می کند." مساله به سادگی به حس هویت برمی گردد: من دیگری هستم و دیگری من. این اصل، موتور خیزش مدنی است. چه گوارا می گوید: "مستحکم ترین دیوارها با شکاف ریزش می کنند." نظم آدمخوار جهانی سرنگون خواهد شد، اما نه به این دلیل که سران کشورها از خواب بیدار می شوند. رووسای جی ۲۰، ترامپ، مرکل و غیره با دستورات، استراتژی و اراده الیگارشهای سرمایه مالی جهانی کوک می شوند. این الیگارشها یک دیکتاتوری جهانی به پا کرده اند. بنا به آمار بانک جهانی، ۵۰۰ کنسرن بزرگ و خصوصی فراملیتی از همه بخشها، یعنی بخش صنعت، بخش مالی و غیره، ۵۲.۸ درصد تولیدات جهانی، یعنی بیش از نیمی از ثروت تولید شده در جهان در طول یکسال را کنترل می کنند. این کنسرنها از هر گونه پایش اجتماعی، اتحادیه ای یا پارلمانتاری فرار می کنند. آنها البته تواناییهای زیادی دارند، برای مثال بر پیشرفت علمی و تکنولوژیک مسلط هستند، با این حال اما فقط یک پرنسیب عمل و یک استراتژی دارند و آن کسب حداکثر سود در کوتاهترین مدت زمان است. این کنسرنها امروز از قدرتی برخورداند که پیش از این هرگز هیچ قیصر و پادشاهی روی کره زمین نداشته. آنها از همه دولتها روی هم قوی تر هستند. آنها یک بخش کوچک الیگارش با قدرتی باورنکردنی هستند. سران دولتهای جی ۲۰ فقط سرویس دهنده، دستیار و مجری علایق کنسرنها هستند. رووسای جمهور همدستان موسسات خصوصی هستند و نه دولتمردان مستقل اندیش. اما در برابر آنها امروز یک پدیده تاریخی قرار گرفته و آن جامعه مدنی جهانی است. جامعه مدنی در هامبورگ حاضر خواهد بود. من هم خواهم آمد و صحبت خواهم کرد. هامبورگ نقطه ای است که از آنجا مقاومت شکل می گیرد. آقای سیگلر، نزدیک به یک ربع قرن پیش، در سال ۱۹۴۸ در وین دومین کنفرانس حقوق بشر که توسط پطرس غالی سازماندهی شده بود، برگزار شد. کنفرانس با صدور "منشور وین" پایان یافت. چه انتظاراتی از این منشور می رفت و آیا اهداف تعیین شده در آن زمان تحقق یافتند؟ این واقعا سووال خوبی است. زمانی که کنوانسیون حقوق بشر در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ در پاریس از سوی مجمع عمومی به تصویب رسید، حقوق سیاسی و اجتماعی تعریف شدند. آن زمان بحث شدیدی بین کمونیستها و دنیای غرب درگرفته بود. کمونیستها می گفتند، مساله نان در درجه اول اهمیت قرار دارد، همانگونه که برشت گفت: "یک برگه رای، گرسنگان را سیر نمی کند، برای بیسوادها، آزادی مطبوعات بی ارزش است." بلوک کمونیستی استدلال می کرد که در مرتبه نخست باید حقوق اجتماعی و اقتصادی بشر تحقق یابد و بعد در پی آن حقوق سیاسی و مدنی می تواند در دستور کار قرار گیرد. قدرتهای غربی موضوع را برعکس می دیدند و می گفتند: شما ریاکار هستید، شما فقط به این دلیل از حقوق اجتماعی و اقتصادی دفاع می کنید، چون نمی خواهید دموکراسی برقرار کنید. بلوک کمونیستی در مقابل، غرب را متهم می کرد شبه دموکراسی ایجاد کرده و علاقه ای به عدالت اجتماعی و تامین مادی ندارد. در آن دوره قدرتهای غربی نظر خود را پیش بردند. به همین دلیل منشور حقوق بشر ۱۹۴۸ در عمل فقط اهداف سیاسی و مدنی را در بر گرفته است. زمانی که نظم جهاتی دوقطبی در اگوست ۱۹۹۱ فرو ریخت، دبیرکل وقت سازمان ملل فرصتی که ایجاد شده بود را دریافت و بی درنگ یک کنفرانس حقوق بشر در وین برگزار کرد که در آن باید برای اولین بار، جهان شمولیت حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و نیز مدنی و سیاسی به رسمیت شناخته می شد. دستاورد کنفرانس وین این بود که همه اجزای حقوق بشر، جهان شمول، تجزیه ناپذیر و خودنهاد به رسمیت شناخته شدند. آمریکاییها به گونه تراژیکی از رای دادن به بیانیه نهایی خودداری کردند. با این وجود کنفرانس وین یک تحول مهم تاریخی است. حال مساله این است که حقوق بشر در عمل هم تحقق یابد، برای مثال در مبارزه علیه گرسنگی. ما می توانیم ممنوعیت سفته بازی روی کالاهای ضروری غذایی را هدف قرار دهیم. این را واقعا همین فردا صبح می توانیم انجام دهیم، چرا که در دموکراسی استیصال وجود ندارد و چرا که هیچ بورسی وجود ندارد که در فضای تهی از قانون فعالیت کند. میلیونها نفر در پی این اقدام در زمان کوتاهی نجات خواهند یافت. ما می توانیم این کار را بکنیم. برای مثال زمانی که وزیر دارایی اتریش برای شرکت در مجمع عمومی صندوق بین المللی پول در ژوین به واشنگتن سفر می کند، می توانیم او را مجبور کنیم که نه طرف طلبکاران در فرانکفورت، وین، لندن و غیره، بلکه در طرف کودکان در حال مرگ، یعنی لغو کامل دیون ۵۰ کشور فقیر دنیا قرار گیرد. از این طریق کشورهای یاد شده سرانجام امکان سرمایه گذاری در ساخت مدرسه، بیمارستان، تاسیسات آبی و کشاورزی را پیدا خواهند کرد. ما می توانیم به این هدف دست یابیم. وزیر دارایی آلمان که از آسمان نازل نشده، او بر پایه رای مردم آلمان در این پست قرار گرفته. آنگاه که الیگارشی سرمایه داری درنده می خواهد به ما بقبولاند که از نظر اخلاقی شاید حق داشته باشیم، اما کاری از دستمان برنمی آید، آنوقت باید خلاف این را به آنها ثابت کنیم و این فاصله را از بین برداریم. چرا که این نیروهای بازار نیستند که بر به اصطلاح قوانین طبیعی مسلط هستند، بلکه کماکان انسانها هستند که قوانین را می نویسند. شما در کتاب خود می نویسید که عمیقا باور دارید تاریخ یک معنا و جهت دارد. شما می گویید شما به انسان شدن بشر باور دارید. چه تفاوتهایی جهان نگری شما با مدل مرحله ای ماتریالیسم تاریخی دارد؟ من بلشویکی هستم که به خدا اعتقاد دارد. من هم مثل ویکتور هوگو معتقدم: "من از همه کلیساها نفرت دارم. من به انسانها عشق می ورزم، من به خدا اعتقاد دارم." مهری که من در زندگیم تجربه کرده ام، عشقی که در جنبشهای آزادیبخش در سطح جهان دیده ام، نشان می دهد که انسان توان انجام چه کارهای بزرگی را دارد.

Saturday, July 15, 2017

ظریف در آمریکا؛ سفیر "میانه روها" یا دلال "افراطیها"؟.منصور امان.

فراسوی خبر... یکشنبه ۲۵ تیر ظریف در آمریکا؛ سفیر "میانه روها" یا دلال "افراطیها"؟ منصور امان در دومین سالگرد پیمان هسته ای، وزیر خارجه مُلاها به نیویورک گُسیل شده است تا برای جلوگیری از برقراری تحریمهای بیشتر، نزد پایوران آمریکایی و بین المللی لابی گری کند؛ واقعیتی که به خودی خود نشان می دهد حاکمان ایران تا چه اندازه در استفاده از فُرصت سازش اتُمی برای کاهش تنش در مُناسبات خارجی خود نامُوفق بوده اند. سفر آقای ظریف به نیویورک که اولین دیدار یک مقام رسمی رژیم مُلاها به آمریکا پس از نقل مکان آقای ترامپ به کاخ سفید است، تحت شرایط مطلوبی انجام نمی شود. ایالات مُتحده رویکرد سختگیرانه ای در برابر ماجراجوییهای نظامی - تروریستی مُلاها در منطقه خاورمیانه پیش گرفته است و به مُوازات آن، مجلسهای قانونگذاری این کشور در حال تدوین تحریمهای بیشتری علیه رژیم ولایت فقیه و بازوی نظامی آن، سپاه پاسداران هستند. در حالی که غرب اُمیدوار بود عقب نشینی رژیم جمهوری اسلامی از شرارت هسته ای آستانه ای برای بُحران زدایی از سیاست خارجی آن باشد، حاکمان تهران به گونه دقیق در جهت عکس تحول وین حرکت کردند. آنها از فُرصت توافُق با غرب و در پی آن رفع تحریمهای فلج کننده و دردسر ساز در دو پهنه مالی و انرژی، برای تغییر ریل بُحران آفرینی از مساله اتُمی به دخالتگری خارجی سود جُستند. مردُم ایران که شرایط سخت کار و زندگی آنها تا پیش از این با تحریمهای خارجی توجیه می شد، نه تنها سهمی از برطرف شدن آن در این دوره نیافتند، بلکه شاهد آن گردیدند که چگونه ماشین جنگی پُرخرج حاکمان کشور در سوریه، عراق، لُبنان، یمن و بحرین بخش هنگُفتی از منافع رفع تحریمها را می بلعد و رهبران و پایوران حُکومت با چه اشتهایی آنچه که به جا می ماند را غارت می کنند. آقای ظریف که در سفر آمریکا از جُمله در نشست شورای روابط خارجی این کشور شرکت خواهد کرد، استدلالهای مُحکمی برای قانع کردن طرفهای خود به چشم پوشی از فشار بر "نظام" ندارد. او همچون دو سال گذشته که پایوران حُکومت محورهایی که بدان مُتهم می شوند را به گونه ریشخند آمیزی به عُنوان شکایتهای خود بازپس می دهند، پای "روح برجام" را به میان آورده و زیر لبی پیمان وین را به ابزار باجگیری بدل خواهد ساخت. گُذشته از آنکه ورشکستگی حُکومت اجازه ولخرجیهایی از نوع برهم زدن "برجام" را بدان نمی دهد و این شرایط ناگوار از طرفهای خارجی اش پنهان نیست، "نظام" در کف خوانی "روح" مزبور نیز مُرتکب مغلطه ای می شود که برای آن خریداری وجود ندارد. برخلاف آنچه که حاکمان کشور وانمود می کنند، آنچه که در برابر اسقاط پروژه اتُمی به دست آورده اند، رفع تحریمهای مُرتبط با بُحران هسته ای است. بخش دیگر تحریمها که علیه پایمالی حُقوق بشر، صُدور و نشر تروریسم و فعالیتهای موشکی برقرار گردیده، در کالبُد دیگری جان گرفته. "روح"ی که مُرشدهای چشم آبی فرستادگان "نظام" از آن سُخن راندند، به فضای مُسالمت جویانه ای اشاره دارد که هر توافُقی به گونه بالقوه با خود به همراه می آورد. آنچه که رژیم ولایت فقیه احضار می کند، اما روح شریر و سرگردان تنشی است که از یک کانون بُحران به دیگری در گشت و گذار است. استدلال آشنای دیگری که آقای ظریف بدان توسُل خواهد جست، تضعیف موقعیت "میانه روها" در برابر "تُندروها" در صورت فشار بیشتر آمریکا و وضع تحریمهای جدید است. این در حالی است که تلاش سخت کوشانه وی برای خارج کردن افراد شناخته شده و اُرگانهای رسمی صُدور افراط گری از تیررس، این مقام دولتی را بیشتر به عُنوان دلال "افراطیها" مُعرفی می کند تا سفیر "میانه روها". از سوی دیگر، "تاجر نیویورکی" مُستقر در کاخ سفید نشان داده که بیشتر از برچسب کالا، به ارزش نقد آن توجُه دارد. این بدان معناست که "مُدره ها" فقط زمانی می توانند اُمیدوار باشند یک تصمیم یا سیاست آمریکا به موقعیت آنها مشروط گردد که پیشتر در محورهای مورد اختلاف، راه حلهای میانه روانه ای ارایه و به کار بسته باشند. واسطه گری به سود سیاست خارجی بُحران زا و دلالی برای سپاه پاسداران به مثابه عامل اجرایی سیاست مزبور بی تردید از این جُمله به حساب نمی آید.

پریشان گویی آخوندها در رابطه با کشف حجاب.زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر شنبه ... شنبه ۲۴ تیر پریشان گویی آخوندها در رابطه با کشف حجاب زینت میرهاشمی نزدیگ به ۴ دهه است که مقاومت زنان در برابر حجاب اجباری همواره حکومت بنیادگرای مذهبی را به چالش می کِشَد. سیاستهای سرکوبگرانه رژیم برای تحمیل حجاب و همگانی کردن الگوی زنان پاسدار - بسیجی نه تنها موفق نبوده بلکه در سالهای پایانی دهه چهارم، با گسترده شدن کشف حجاب زنان، وارد دور تازه ای شده است. هماوردی و گسترده گی نافرمانی زنان در برابر حجاب اجباری، پایوران رژیم را برای سرکوبی مقاومت زنان وادار به استفاده از ایزارهای قانونی کرده است. به عبارتی، سرکوبگران اگر در گذشته به راحتی زنان را به بهانه بد حجابی آزار می دادند، اکنون سعی می کنند با تکیه بر قوانین ارتجاعی حاکم، سرکوبگری خود را قانونمند کنند. بی حجابی، یا بدحجابی زنان در خودروهای شخصی، از جمله مواردی است که خاطره آخوندها، امامان جمعه، مراجع تقلید و پایوران رژیم را آزرده کرده است. این آزردگی خاطر تا جایی پیش رفته که امام جمعه تهران در روز آدینه ۲۳ تیر، به زنان بدحجاب در ماشین های شخصی را تهدید کند. تهدید این آخوند مرتجع شامل ماشینهای شخصی با شیشه های دودی هم می شود. او ضمن تشریح کشاف دلایل بر خصوصی نبودن خودرو، اعلام کرد که «باید نیروی انتظامی با قاطعیت با این افراد برخورد کند.» وی با این تفسیر، فرمان آتش به اختیار در رابطه با زنان بد حجاب را از همین بلندگو اعلام کرد. سخن پراکنیهای ۴ مرجع تقلید از جمله آیت الله های مکارم شیرازی، شبیری زنجانی، نوری همدانی و موسوی اردبیلی پیرامون همین موضوع و کنشهای پایوران رژیم از ریز و درشت در مورد حجاب و گسترده شدن کشف حجاب زنان در خودروهای شخصی، تاکیدی بر ناتوانی رژیم در برابر اراده و تلاش زنان برای رسیدن به آزادی و حق انتخاب است.

Wednesday, July 12, 2017

بازدید نمایشی سفرا از زندان مخوف اوین. زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر پنجشنبه.... ۲۲ تیر بازدید نمایشی سفرا از زندان مخوف اوین زینت میرهاشمی در حالی که آوازه زندان مخوف اوین مرزهای ایران را در نوردیده و افکار عمومی جهان و نهادهای مدافع حقوق بشر را بی تفاوت نگذاشته، روز چهارشنبه ۱۴ تیر، هیاتی از سفیران برخی از کشورها از زندان اوین بازدید کردند. نمایش بازدید سفیران از زندان اوین، توسط سازمان زندانها و نهاد حکومتی به اصطلاح حقوق بشر اسلامی مهندسی شده بود. بر اساس خبر خبرگزاری تسنیم متعلق به سپاه تروریستی قدس، بازدید این هیات ۵۰ نفره از ۵ ماه قبل تدارک دیده شده بود و البته زندانیان سیاسی در این شکنجه گاه از این بازدید به کلی بی خبر بودند. روزهای قبل از ورود این هیات، راههای خبررسانی به زندان منجمله ورود روزنامه را قطع کرده بودند. یازدید سازماندهی شده، با انتشار واکنش سه تن از این سفیران بعد از دیدار از زندان و ارائه تصویری از اوین به عنوان مکانی لوکس و مرفه، تکمیل شد. پوشش حرفهای چندش آوری از طرف این سفیران مبنی بر این که «شرایط اینجا آنقدر خوب است که شاید برخی زندانیان ترجیح دهند در زندان بمانند»، وضعیت پریشان رژیم را در برابر فعالیت مدافعان حقوق بشر بازتاب می دهد. آتنا دائمی و گلرخ ایرایی، دو زندانی سیاسی که در بند زنان زندان اوین به سر می‌برند، در نامه ‌ای در این مورد نوشتند: «طبیعی است که حتی اگر در منازلمان مهمانانی را دعوت نماییم خانه را به بهترین شکل ممکن زیبا خواهیم کرد و طبیعی است که همان فضای روبروی اجرای احکام کنونی زندان اوین که جایگاه اعدام و جوخه آتش زندانیان سیاسی در دهه شصت بوده، حالا در سال ٩۶ تبدیل به محفل پذیرایی از ۴۵ سفیر شده است.» سخن پراکنی معاون امور بین المللی ستاد ضد حقوق بشر قوه قضائیه رژیم، هدف از این نمایش را برملا کرد. وی اقرار کرد این اقدام در برابر محکومیت مکرر رژیم ولایت فقیه به خاطر نقض حقوق بشر و گسترش جنبش دادخواهی بوده و با این اقدام به گفته او «بی اساس و واهی بودن ادعاهایی که در مورد وضعیت زندانهای ایران مطرح می شود» نشان داده شد. زهی خیال باطل. در حالی که رژیم به آقای احمد شهید و خانم عاصمه جهانگیر، دو گزارشگر ویژه حقوق بشر در مورد ایران، تا کنون اجازه ورود به ایران را نداده است، گزینش تعدادی سفیر و درست کردن بخشهایی از زندان به عنوان میهمانخانه برای پذیرایی این تعداد دست چین شده، جا به جایی زندانیان و پنهان کردن حقایق زندان، هیچ رنگی از جنایت انجام شده و در حال انجام در زندان مخوف اوین را نمی تواند پاک کند. همچنین شهادت سفیرانی که سفره رنگین دیکتاتوری ولایت فقیه اشتهای آنها را باز و گوشهابشان را کَر و چشمان شان را کور کرده، هیچ اعتباری ندارد. زندانیان سیاسی و مدافعان حقوق بشر همواره خواستار بازدید گزارشگران ویژه حقوق بشر از زندانهای ایران شده اند. اگر این رژیم ریگی به کفش ندارد و زندان جای خوبی است پس چرا تا کنون به این خواسته بر حق زندانیان پاسخ نداده است. نامه شجاعانه زندانیان سیاسی، آتنا دایمی، گلرخ ایرانی و مریم اکبری منفرد پس از دیدار این هیات از زندان، گوشه هایی از شکنجه، درد و رنج و وضعیت دهشتناک زندان را روی میز همه ی نهادهای مدافع حقوق بشر گذاشته است. شاهدان درد و رنج، داغ و درفش و چویه های دار سندهای زنده ای هستند که حقوق به اصطلاح بشر رژیم و این گونه نمایشها را به چالش می کشند.

توتال؛ صُلح کلان "آقا"، جنگ خُرده نان پادوها.منصور امان.

فراسوی خبر... چهارشنبه ۲۱ تیر توتال؛ صُلح کلان "آقا"، جنگ خُرده نان پادوها منصور امان قرارداد ۵ میلیارد دُلاری گازی با شرکت توتال، اشتهای زیرمجموعه های بارگاه را تحریک کرده است و در پیامد آن بر صحنه سیاست جمهوری اسلامی یک جدال تقسیم منافع درگرفته است که هر دو طرف زیر پوشش "مصالح ملی" آن را پیش می برند. مُشاجره ای که از روزهای پیش زیر "خیمه نظام" گرد امضای نخستین قرارداد انرژی با یک شرکت اُروپایی در دهه گذشته به راه افتاده، با تلاش برای به میدان آوردن اُرگان قانونگذاری به میدان، کیفیت تازه ای یافته است. یک پایور باند حاکم در مجلس مُلاها از "تهیه طرح سه فوریتی" با هدف "توقُف موقت" قرارداد مزبور خبر داده است. پیش از این سرکرده کارتل اقتصادی سپاه پاسداران، نسبت بی خبر ماندن و به بیان روشن تر بی کُلاه ماندن سر نظامی وامنیتها از این نمد شکایت کرده بود. سُخنان وی بخشی از یک کمپین گُسترده تر است که در مُخالفت با قرارداد با شرکت فرانسوی به راه افتاده و از رسانه ها و پایوران باند حاکم تا والیان محلی آن همچون آیت الله علم الهدی در آن شریک هستند. گذشته از منافع روز جدال حاضر بر سر قرارداد مزبور، مساله مُهم تر برای مُخالفان آن، جلوگیری از چشم اندازی است که شراکت باند رقیب با توتال می تواند برای قراردادهای نفت و گازی آینده ترسیم کند. آنها برای جلوگیری از تبدیل توتال به یک اُلگوی ثابت و کنار گذاشته شدن پیوسته خود از "سُفره نفت"، آستینها را بالا زده اند. با این همه چنین می نماید که نصیب جنگجویان نفت و گازی از این سفره چرب حداکثر خُرده نانهای آن باشد؛ بیش از همه به این دلیل که در یک مدار بالاتر، آقای خامنه ای و بیت او به صُلح خویش با مُعامله ۵ میلیارد دُلاری رسیده اند. بدون جلب یا خرید مُوافقت این دسته از شُرکا، نه آقای پاتریک پویان و نه حُجت الاسلام روحانی، سند محرمانه ای برای امضا در اختیار نداشتند. افشای حُضور نماینده یا نمایندگان آقای خامنه ای در پروسه مُذاکرات که از سوی جناح میانه حُکومت صورت گرفت، یک یادآوری ضروری به مُدعیان تازه وارد پیرامون همین واقعیت است. در همین رابطه روز گذشته (سه شنبه) نیز یک مقام وزارت نفت با تاکید بر "محرمانه" بودن قرارداد توتال روشن ساخت: "نهادها و افرادی که باید از متن این قرارداد و جزییات اطلاع داشته باشند، این قراردادها را بررسی کرده و نظرات خود را ارایه می کنند." ناگفته پیداست که این موضوعی نیست که از سرداروغه های سپاه پاسداران، نماینده آقای خامنه ای در مشهد یا خیل پایوران باند حاکم پنهان بوده باشد. آنها به اُمید گرفتن سهم یا باج نقش خود را بازی می کنند، همانگونه که در جامه "دلواپسی" بازی می کردند. "آقا"ی آنها نیز با لذت وافر به این بازی که به او امکان می دهد در پوست گوسفند بیگناه و بی خبر فرو رود و خود را بین تماشاچیان جا بزند، از دور نگاه می کند. "نظام" به همان اندازه که به توافق هسته ای و "برجام" نیاز داشت و دارد، به درآمد ناشی از حراج سرمایه های نفتی و گازی کشور در بازارهای بین المللی نیز مُحتاج است. سهم جامعه از مُعاملات پسا برجامی به اندازه خود برجام است، یعنی میزانی برابر با هیچ! از این زاویه برای اکثریت مردُم مُبتلا به بُحران اقتصادی رژیم ولایت فقیه فرقی نمی کند که کُدامیک از باندهای حُکومتی سرمایه شان را به غارت می برد؛ مساله آنها بیشتر می تواند این باشد که چگونه می توان به این تقسیم ناعادلانه پایان داد.