Tuesday, May 30, 2017

تهاجُم باند حاکم، تهدید یا فُرصت برای روحانی؟.منصور امان.

تهاجُم باند حاکم، تهدید یا فُرصت برای روحانی؟ منصور امان باند ولی فقیه برای مُدیریت دوران پس از انتخابات "نظام" خیز برداشته است. حمله تُند رییس دستگاه قضایی به رییس جمهور تازه انتخاب شده، پیش درآمد فشارهای بیشتری است که با هدف برگرداندن توازُن پس از کشمکشهای مُتلاطم انتخاباتی، در دستور کار باند حاکم قرار گرفته است. در این راستا تصادفی نیست که آیت الله صادق لاریجانی نوک تیز حمله خود را مُتوجه وعده های انتخاباتی آقای روحانی کرده که بیشتر آنها از "پایین" به وی تحمیل شده است. رییس قُوه قضاییه به گونه هدفمند موضوع پایان دادن به "حصر" را که در پیشاپیش شُعارهای حُجت الاسلام روحانی به گونه برجسته ای خودنمایی می کند، نشانه گرفته است. این خواسته در چشم جامعه به عُنوان سنگ محک و میدان آزمون او در جدی بودن وعده های داده شده و "گُشایش فضا" به حساب می آید. از سوی دیگر، حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و خانُم رهنورد برای باند حاکم نیز از جایگاهی واقعی و حساس در حفظ و تامین اقتدار بر جامعه از یکطرف و در دستگاه قُدرت در طرف دیگر، برخوردار است. بدین سبب، همانگونه که پیداست، باند حاکم برای کُشتن گُربه دم حجله و پیش از آنکه فضای ستیزه های انتخاباتی به دوران پس از آن گُسترش یابد، همه نیروی خود را برای خارج کردن قهری این خواسته از مرکز سیاست رسمی بسیج کرده است. آقایان صادق لاریجانی، احمد علم اُلهُدی و یوسُف طباطبایی نژاد (امام جُمعه اسید پاش اصفهان) که جُملگی شُهرت سزاواری در بدنامی و افسار گُسیختگی دارند، پیش قراوُلهای کارزاری را تشکیل می دهند که برای تامین این هدف به حرکت درآمده است. آنچه که باند حاکم را به موفقیت کمپین خود مُطمین می سازد، رویکرد دوگانه آقای روحانی و میدان مانُوری است که در فاصله ایجاد شده بین حرف و عمل او وجود دارد. آقای روحانی چهار سال پیش هم وعده پایان "حصر" را داده بود، اما به پایان آن حتی نزدیک هم نشد. او این بار با فرمول تازه ای پا به صحنه گذاشته و وعده داده است در صورت کسب آرای بیش از ۵۱درصد، به "حصر" خاتمه می دهد. آقای روحانی در دور نخُست ریاست جمهوری خود از این خواسته به مثابه اهرُم فشاری موسمی علیه رُقبا استفاده کرد. اکنون نیز بسیار دور به نظر می رسد که او به طور داوطلبانه در این کارکرد پراگماتیستی از "حصر" تغییری بدهد و به گونه لمس پذیر و قابل توضیح در مسیر عمل به آن گام بردارد. از این زاویه، عربده کشی و سرگردنه گیری پایوران باند حاکم می تواند برای جناح میانه حُکومت و زائده "اصلاح طلب" آن در نقش سوپاپ برای تخلیه فشار "پایین" مورد بهره برداری قرار گیرد. گرد وخاکی که آقای صادق لاریجانی و همریشان بر پا می کنند، از غلظت لازم برای پوشش فرار از عمل به وعده ها نیز برخوردار است.

Monday, May 29, 2017

خامنه ای، وحشتزده و پریشان حال.لیلا جدیدی.

خامنه ای، وحشتزده و پریشان حال لیلا جدیدی علی خامنه ای در دیداری به مناسبت آغاز ماه رمضان از فرط وحشت و هراس از آنچه در سفر ترامپ و نشست ریاض گذشت، حرفهایی به زبان آورد که بیشتر جنبه فحاشی داشت تا اعلام نظر. خامنه ای آنچه را در سرنوشت خودش متصور دیده، برای "حاکمان عربستان" آرزو کرد و گفت آنها "رفتنی و ساقط شدنی هستند". وی در پرت و پلا گوییهایی که نگرانی او از نزدیکی بیشتر آمریکا و عربستان را آشکار می کند، عربستان، دشمن شاخ به شاخ خودش را به "گاو" ساده لوحی تشبیه کرده که شیرش را می دوشند و بعد ذبحش می کنند. خامنه ای روزهای سختی را این اواخر پشت سر گذاشته و پیش رو دارد. ترامپ در ریاض علاوه بز امضای قرارداد ۱۱۰ میلیارد دلاری برای فروش تسلیحات و تجهیزات به عربستان سعودی، گفتگو و تبادل نظر با پادشاه سعودی و برخی رهبران کشورهای مسلمان و عرب را دستاوردی تاریخی توصیف کرده که "نشانه آمادگی جهان اسلام و عرب در همکاری با آمریکا برای ریشه کن کردن تروریسم است". وی گفته است: "تنها یک جنگ در جهان وجود دارد و آن جنگ با تروریسم است." اما ضربه اصلی آنجاست که وی به درستی جمهوری اسلامی را "حامی تروریسم و مشوق خشونت وحشتناک و مسوول بی ثباتی در منطقه" خواند: "از لبنان گرفته تا عراق، تا یمن، ایران سلاح و تروریستهای آموزش دیده و شبه نظامی تامین می کند که ویرانی و هرج و مرج را در منطقه گسترش می دهند." ترامپ در گفتگوهایش در نشست ناتو هم بر تلاش در جهت نابودی تروریسم تاکید کرد. از سوی دیگر، رای کمیته روابط خارجی سنای آمریکا به طرحی که تحریمهای جدیدی علیه سپاه پاسداران و دست اندرکاران برنامه موشکی و نیز به خاطر حمایت رژیم از تروریسم و نقض حقوق بشر پیش بینی کرده، جلوه دیگری از سیاست جدید آمریکا را نمودار کرده است. در همان جمع، خامنه ای که به تازگی ضربه "نه" به خود را از جامعه نیز خورده، به تهدید و هتاکی متوسل شد و حرفهای نظیر "احمقها خیال می‌ کنند که با دادن پول و با کمک کردن و با این چیزها می ‌توانند صمیمیت دشمنان اسلام را جلب کنند"، "دولت عربستان سعودی پول نفت را که ثروت ملی است، به جای خرج کردن برای بهبود زندگی مردم، برای نفع شخصی و خصوصی به کفار تقدیم می ‌کند"، روی دایره ریخت. خامنه ای مسوول اصلی سرکوب و اختناق در داخل و خرج ثروت مردم در راه گسترش تروریسم است. از همین رو پریشان حالی او را می توان مثبت ارزیابی کرد. تنگنای او و رژیمش زمینه خیزشهای توده ای را فراهم می کند.

Sunday, May 28, 2017

آفرینندگان عالی ترین ارزش در روز ۲۹ اردیبهشت . مهدی سامع.

آفرینندگان عالی ترین ارزش در روز ۲۹ اردیبهشت مهدی سامع برای کشف اقیانوسهای جدید باید شهامت ترک ساحل آرام خود را داشته باشید این جهان، جهان تغییر است نه تقدیر ... لئو(ن) نیکلایویچ تولستوی در روز شنبه 30 اردیبهشت، وزارت کشور رژیم نتایج نمایش موسوم به انتخابات را اعلام کرد. این نتیجه در شرایطی اعلام می شود که هیچ نهاد و شخصیت بی طرف ایرانی و غیر ایرانی بر این مضحکه و اطاق جادویی «تجمیع آرا» نظارت نداشته و از این رو رقم سازی مربوط به تعداد شرکت کنندگان فاقد اعتبار و یک دروغ محض است. واقعیت این است که در رقابت بین دو باند درون ولایت خامنه ای، باند «حاکم» بازی را به شکل مفتضحانه باخته و حسن روحانی برای بار دوم با کسب 57 درصد آرا بر صندلی ریاست قوه مجریه تکیه زده تا مسیر «نرمش قهرمانانه» خامنه ای که با نوشیدن جام زهر هسته ای آغاز شد را هموارتر کند. تا آن جا که به اکثریت مردم ایران بر می گردد، از این نمایش تکراری هیچ نصیبی نخواهند بُرد. زندگی و معیشت مردم روز به روز بدتر خواهد شد. پیرامون این شعبده بازی بحث و تحلیل بسیار صورت گرفته و ادامه خواهد داشت. هدف این نوشته تحلیل آن چه تحت عنوان انتخابات صورت گرفته نیست. هدف این نوشته حتی گزارش جنبش گسترده تحریم از جانب اکثریت قریب به اتفاق گروههای سیاسی نیست. هدف این یادداشت ستایش و قدردانی از کسانی است که وارد این بازی سخیف نشده و آن را برنتابیدند. در این نوشته به فرازهایی از اعلام موضع شفاف و افتخار آمیز برخی از آنان می پردازم. شعله پاكروان مادر زنده یاد ریحانه جباری در باره این شعبده بازی نوشت: «در حالى كه كمتر از یك هفته به نمایش تهوع آورى به نام انتخابات باقى مانده است، من به هیچکدام از۶ بازیگر رأى نخواهم داد. نه به سه بازیگر اصلی که خودشان با وقاحت در برابر چشمهای مردم، جنایات و دزدیهای یکدیگر را رسوا می کنند و نه ۳ سیاهی لشگری که برای خالی نبودن عریضه آمده اند. اینان در یک مورد مشترکند: همه شان طرفدار زندان و شکنجه و اعدامند. اصلی ترین مطالبه مردم نیز روشن است، آزادى، همان كه زیر سایه هیچكدام از اینان دست یافتنی نیست... چگونه مى خواهیم رأى دهیم و چشمهای گوهر عشقی را فراموش كنیم؟ و آخرین نگاه ندا آقا سلطان را به یاد نیاوریم؟ و صدای آرش صادقی را از خاطر ببریم؟ و صدای شهرام احمدی را؟» شهین مهین فر، مادر زنده یاد امیر ارشد تاج میر در دلنوشته خود اعلام کرد که «به قاتلان فرزندانم رای نمی دهم». «برای پسر مبارزم، امیر ارشد تاج میر جگرم می سوزد، برای جوانی ات، که زیر خاک شد. عزیز مادر، بگذار هر که می خواهد رای دهد. حق دارد، چون هنوز جگرش نسوخته و خدا نکند بسوزد. فقط کاش می فهمیدند و می دانستند جوانهایی که در زندان به دست جلادان می می رند و هیچ کس به دادشان نمی رسد هم ایرانی اند و از جنس خودشان. آنها برای یک زندگی شرافتمندانه، کار می خواهند. آنها دردشان درد کودکان کارتن خواب است. آنها دردشان درد پدریست که کلیه می فروشد تا فرزندانش شب گرسنه نخوابند. آنها سر پناهی کوچک می خواهند، نه کاخی در زعفرانیه. آنها آزادی می خواهند تا حرفهای پر دردشان را بزنند. آنها گوش شنوا می خواهند برای شنیدن، نه کتک خوردن با شوکر برقی. آنها مانند فرزندان جناب مدیر یا فلان رییس، ماشین پورشه نمی خواهند. آنها درد دارند، درمان می خواهند، بیمارستان و پزشک و دارو می خواهند. آنها بیمه و برای بچه های شان نان می خواهند نه شعار. آنها دل خوش می خواهند، غم و ستم بس است. آنها انسانیت انسانی شان را می خواهند، نه توهین و تحقیر. شما برای احترام به دوستی هرکس و به هر دلیل و به هر کاندیدا رای دهید، مختارید، اما من به قاتلان فرزندانم رای نمی دهم.» روز چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ خانواده زنده یاد ندا آقا سلطان در فیس بوک «یادبود ندا» نوشتند: «در اینجا اعلام می داریم خانواده ندا در انتخابات شرکت نخواهند کرد...» در خرداد ۱۳۹۲ هم خواهر ندا در همین صفحه نوشت: «ما هنوز چشمهای باز مونده ندا، خون ریخته شده كف خیابون رو فراموش نكردیم كه بخواهیم از كسی طرفداری كنیم و به كسی رای دهیم. مامان من به هیچ كس رای نداده، رای ما روزی به كسی خواهد بود كه وجود آن را داشته باشد كه اعلام كند قاتل این بچه های بی گناه چه كسی بوده و انتقام آنها را بگیرد كه انتظار چنین چیزی از آدمهایی كه از فیلتر شورای نگهبان رد شده باشند محال است. مامان من رای نداده و نخواهد داد.» گلرخ ابراهیمی ایرایی، زندانی سیاسی از بند زنان زندان اوین در باره مضحکه موسوم به انتخابات نوشت: «به راستی تفاوت این دو دسته که سعی دارند خود را به ‌عنوان دو حزب به توده ‌ی جامعه بقبولانند چیست؟! مگر جز این است که در تمام دوره ‌ها بازداشت، احکام سنگین و بی ادله، دادگاههای فرمایشی و چند دقیقه ‌ای، اعدام و فساد مالی و فقر و فحشا و کودک‌ آزاری و تجاوز و آتش سوزی در مدارس و بی‌ هویتی پاسپورت ایرانی و وعده‌ های پوشالین و بی‌ سر انجام مسئولان و …را شاهد بوده‌ایم؟! ... در کدام دولت بازداشت و اهانت و اعدام نداشته ‌ایم که داد آزادی و امنیت و آرامش جامعه سر می‌ دهند. البته تا زمانی که تعدادی هورا کش و از داخل زندان‌ها هویت خود را انکار کنند و ملیجک وار دست به قلم تمجید از امثال ظریف برند و انگشت به جوهر، ننگ حضور در این نمایش مضحک آغشته کنند؛ ایشان نیز باید بر خر مراد سوار باشند و شاهد حضور اصلاح‌طلبان با نام اعتدالیون که با اصول‌گرایان معتدل گره خورده‌اند باشیم.... باشد که روزی شاهد حضور احزاب و منتخبی با عقاید و باورهای مختلف در عرصه‌ ی انتخابات کشورمان باشیم. تا آن روز به جهت نبود فضای باز سیاسی و تحمیل کاندیدای گزینشی و ممانعت از حضور احزاب و عدم پاسخگویی به چرایی از میان برداشتن احزاب و گروهها و تا حضور کاندیدایی از تمامی ایدئولوژیها، مذاهب و قومیتهای ایرانی از شرکت در چنین انتخاباتی که نه حماسه‌ ی حضور بلکه نمایش اقتدار تک ‌روی، سرکوب و استبداد است و تنها صرف هزینه ‌ای جهت عوام‌ فریبی ست خودداری نموده و فعالانه تا ایجاد فضایی باز جهت فعالیت آزاد کلیه‌ی احزاب در ایرانی آزاد و رها از یوغ استبداد تلاش خواهیم نمود.» زندانیان سیاسی زندان مرکزی زاهدان در بیانیه ای با تشریح تبعیض دینی در نظام حاکم، اعلام کردند: «همه اقشار مختلف به خصوص اهل سنت و اقلیتهای قومی و مذهبی و مردم ایران می خواهیم که این انتخابات را که رئیس جمهور در آن مترسکی بیش نیست و آلت دست دیگران است را تحریم کنند. ما زندانیان سیاسی زندان زاهدان هم این انتخابات را تحریم می کنیم.» این بیانیه را مولوی نورالدین کاشانی، مولوی عبدالرحیم کوهی، امان الله بلوچ زهی، همزه ریگی، بشیر احمد حسین زهی، عابد بم پوری، اسحاق کلکلی، میثم چندانی، حسن دهواری، الیاس قلندر زهی، شیرمحمد زمانی پور، نوید سپاهی، شیرجان دهواری، ابوبکر رستمی، سجاد بلوچ، چاکری، عبدالخالق ریگی، صوفی چمبری، درمحمد شه بخش، اسماعیل شه بخش، عبدالله نوتی زهی، محسن قنبر زهی، محمد رضا قنبرزهی، عبدالملک قنبر زهی، عبدالحمید کارا زهی،عبدالصمد هود، عطا الله هود، عبدالوحید هود، زبیر هود، عظیم بلوچ زاده، ابوبکر ملازهی، مصیب وطن خواه، حامد باران زهی، امین ریسی، بشیر احمد بلیدهی، صدیق باران زهی، ادریس بلیدهی، جاوید دهقان، محمود کلکلی و امید ایمانی امضا کردند. جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر در بیانیه ای با عنوان «تحریم نمایش مسخره انتخابات قلابی رژیم» اعلام کردند: «علیرغم مهندسی همه جانبه ولی فقیه و رسم انواع و اقسام خطوط قرمز و ممنوعه و تهدید و رد صلاحیتهای افرادی که قبلا ثابت کرده بودند منافع شخصی شان هیچگونه وجاهتی برای رسام خطوط قرمز قائل نمی شوند، همچنین مشخص کردند که تاراج و به یغما بردن اموال میهن،‌ آنچنان در وجود عوامل و جیره خواران رژیم ریشه دوانده که برگزیده ترین نفرات حکومت نیز برای سهیم نمودن در خوان به یغما برده شده به ریش ولی فقیه پوشالی و رو به اضمحلال خندیدند و هر کدام گوشه ای از فساد نهادینه و سیستماتیک رژیم را که مربوط به جناحهای دیگر بود،‌ رو کردند و مانند مناظره های دو دوره قبل آنچه در نهایت آشکار و یا هویدا گردید این بود که شرط اساسی برای شرکت داشتن در آن (‌ نه ۴٪ ‌بلکه کمتر از ۲٪ ) افرادی که به انحاء‌ مختلف در قدرت دستی دارند،‌ این است که علاوه بر اینکه در مسابقه فساد و چپاول و قدرت با دیگر افراد شرکت کنند،‌ بلکه بدون وقفه در سرکوب و شکنجه و اعدام هر آنکس که به افشای حریم فساد سردمداران ولایت و نیروی سرکوبگر آن یعنی سپاه پاسداران جهل و جنایت و بسیج ضدمردمی می پردازد،‌ هیچگونه شک و شبهه ای به خود راه ندهند.... حال که این جانیان افشا شدن جنایتها و دزدیهای شان نزد مردم را مخل امنیت خود می دانند،‌ بیش از پیش روشن می گردد همانطور که در قانون اساسی خود رژیم ذکر گردیده نظر مردم در مقابل نظر ولی فقیه فاقد هرگونه ارزشی می باشد. ... حال که هیچگونه تفاوتی بین آخوند رئیسی یعنی مجری قتل عام سال ۱۳۶۷ و یا آخوند روحانی یعنی سرکوب کننده قیام ۱۸ تیر ۷۸ و قیام ۸۸ و پاسدار قالیباف (‌که با رئیسی ائتلاف نموده)‌ که نماینده به قول خودشان برادران قاچاقچی در بیش از ۱۱۴ اسکله و گمرک و امثال فرودگاه پیام و ... وجود ندارد و از آنجائی که هر فردی با شرکت در نمایش انتخابات،‌ با آلوده کردن دست خود به خون جوانان آگاه و پاکباز این میهن راه را برای کشتارهای آتی و چپاول مملکت برای این جنایتکاران هموار می کند؛ ما زندانیان سیاسی- عقیدتی زندان گوهردشت کرج یکصدا و دست در دست دیگر اقشار میهن در زنجیر،‌ با تحریم این نمایش مسخره اعلام می نمائیم؛ ما خواهان یک انتخابات آزاد زیر نظر مراجع بین المللی برای رسیدن به یک جامعه آزاد و مبتنی بر حاکمیت و آزادی تمامی آحاد مردم،‌ بدون هیچگونه تبعیض جنسیتی و قومی،‌ دینی و ... مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر می باشیم.» این بیانیه را رضا اکبری منفرد، ایرج حاتمی، لطیف حسنی، خالد حردانی، امیر دوربین قاضیانی، شاهین ذوقی تبار، سعید شیرزاد، حسن صادقی، محمد مهدی فراخی شاندیز، ابوالقاسم فولادوند، ابراهیم فیروزی، احمد کریمی و سعید ماسوری امضا کردند. این است سند افتخار و شرافت شهروندان ایران زمین. اینان ستارگان درخشان سپهر جنبش آزادیخواهی و دادخواهی مردم ایران هستند و به قول زنده یاد احمد شاملو: «اینان دل به دریا افکنانند/به پای دارنده آتشها». اینان در زیر تازیانه و درفش پایداری می کنند تا حماسه های واقعی را به ثبت رسانند. فریاد اینان است که اندام پوسیده ولایت خامنه ای را به لرزه انداخته است. اینان نه فراموش شدگان که تجسم واقعی اراده مردم دربند برای رهایی هستند. اینان هستند که در فضای ریا و تزویر آزادی را در درک ضرورت می دانند و به همین خاطر وارد شعبده بازی خلیفه جلاد و حامیان تبهکار او نمی شوند. این عالی ترین ارزشی است که در روز ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ به ثبت رسید.

Saturday, May 27, 2017

رشد ۳۳۳ درصدی زندانیان عادی. زینت میرهاشمی.

رشد ۳۳۳ درصدی زندانیان عادی زینت میرهاشمی خبر اختلاسِ و فساد مالی مغز متفکر اقتصادی سپاه پاسداران، نمونه ای از فساد دانه درشتها است که مانند اختاپوس بر اقتصاد ایران پنجه افکنده اند و شیره مردم را می مکند. مسعود مهردادی، عضو هیات مدیره بنیاد تعاون سپاه پاسداران، در یک اختلاس بزرگ به مبلغ ۱۳ هزار میلیارد تومان دستگیر شده است. (منبع آمدنیور) فراسوی خبر امروز با این خبر شروع شد تا چرایی جایگاه هشتم ایران از نظر تعداد زندانیان عادی مشخص شود. آمار زندانیان عادی، رشد تعداد آنها نسبت به سال ۱۳۵۸ و وضعیت آنها، بسیار دردناک و انعکاسی از ناکارایی قوانین مجازات ضد انسانی و تبعیض گرایانه است. در جایی که فساد، قتل، دزدی و خشونت از طرف حکومت و نهادهایش جاری و نهادینه می شود، این آمارها معنای واقعی خود را نشان می دهد. در این آمارها که به آن اشاره خواهد شد، دانه درشتها جایی ندارند و گرنه خیلی بیشتر از این می شد. معاون رئیس قوه قضائیه رژِیم، ضمن اعلام وضعیت نامناسب زندانها، گفت که «از لحاظ جمعیت زندانیان، وضعیت خوبی نداریم و ۲۸۷ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفر زندانی داریم که از نظر تعداد زندانی هشتم جهان هستیم.» (خبرگزاری حکومتی مهر، اول خرداد ۱۳۹۶) در رویدادی دیگر، رئیس سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی، در رابطه با تعداد زندانیان گفت که «آمار زندانیان در ایران از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۹۵ حدود ۳۳۳ درصد رشد داشته است.» (خبرگذاری تسنیم اول خرداد) بر اساس این آمار، ۷۰ درصد از زندانیان از نظر سنی زیر ۴۰ سال قرار دارند. یعنی ۷۰ درصد زندانیان بزرگ شده و تربیت یافته رژیم فاسد ولایت فقیه هستند. رئیس سازمان زندانها ظرفیت زندانها را ۸۸ هزار تن و تعداد زندانیان را ۲۲۳ هزار تن یعنی بیش از ۲ و نیم برابر ظرفیت اعلام کرد. اینها آمارهای مربوط به زندانیان عادی با توجه به مجازاتهای وحشیانه قصاص و اعدامهای گسترده است. با اضافه کردن تعداد زندانیان سیاسی، مدنی و عقیدتی به آمار زندانیان بر گشایش زندانها و آباد کردن قبرستانها به عنوان دستاورد ۴ دهه حکومت جهل و نیستی و فساد نقطه تاکید می گذارد.

Friday, May 26, 2017

رشد ۳۳۳ درصدی زندانیان عادی.زینت میرهاشمی.

رشد ۳۳۳ درصدی زندانیان عادی زینت میرهاشمی خبر اختلاسِ و فساد مالی مغز متفکر اقتصادی سپاه پاسداران، نمونه ای از فساد دانه درشتها است که مانند اختاپوس بر اقتصاد ایران پنجه افکنده اند و شیره مردم را می مکند. مسعود مهردادی، عضو هیات مدیره بنیاد تعاون سپاه پاسداران، در یک اختلاس بزرگ به مبلغ ۱۳ هزار میلیارد تومان دستگیر شده است. (منبع آمدنیور) فراسوی خبر امروز با این خبر شروع شد تا چرایی جایگاه هشتم ایران از نظر تعداد زندانیان عادی مشخص شود. آمار زندانیان عادی، رشد تعداد آنها نسبت به سال ۱۳۵۸ و وضعیت آنها، بسیار دردناک و انعکاسی از ناکارایی قوانین مجازات ضد انسانی و تبعیض گرایانه است. در جایی که فساد، قتل، دزدی و خشونت از طرف حکومت و نهادهایش جاری و نهادینه می شود، این آمارها معنای واقعی خود را نشان می دهد. در این آمارها که به آن اشاره خواهد شد، دانه درشتها جایی ندارند و گرنه خیلی بیشتر از این می شد. معاون رئیس قوه قضائیه رژِیم، ضمن اعلام وضعیت نامناسب زندانها، گفت که «از لحاظ جمعیت زندانیان، وضعیت خوبی نداریم و ۲۸۷ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفر زندانی داریم که از نظر تعداد زندانی هشتم جهان هستیم.» (خبرگزاری حکومتی مهر، اول خرداد ۱۳۹۶) در رویدادی دیگر، رئیس سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی، در رابطه با تعداد زندانیان گفت که «آمار زندانیان در ایران از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۹۵ حدود ۳۳۳ درصد رشد داشته است.» (خبرگذاری تسنیم اول خرداد) بر اساس این آمار، ۷۰ درصد از زندانیان از نظر سنی زیر ۴۰ سال قرار دارند. یعنی ۷۰ درصد زندانیان بزرگ شده و تربیت یافته رژیم فاسد ولایت فقیه هستند. رئیس سازمان زندانها ظرفیت زندانها را ۸۸ هزار تن و تعداد زندانیان را ۲۲۳ هزار تن یعنی بیش از ۲ و نیم برابر ظرفیت اعلام کرد. اینها آمارهای مربوط به زندانیان عادی با توجه به مجازاتهای وحشیانه قصاص و اعدامهای گسترده است. با اضافه کردن تعداد زندانیان سیاسی، مدنی و عقیدتی به آمار زندانیان بر گشایش زندانها و آباد کردن قبرستانها به عنوان دستاورد ۴ دهه حکومت جهل و نیستی و فساد نقطه تاکید می گذارد.

Thursday, May 25, 2017

اعتصاب گسترده کارگران معدن سواد کوه. زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر... پنجشنبه ۴ خرداد اعتصاب گسترده کارگران معدن سواد کوه زینت میرهاشمی در هنگامه سیرک انتخابات، معدن یورت شمال زمستان در استان گلستان، منفجر و دهها کارگر را زیر آوار مدفون کرد. پایوران رژیم در اظهارات اولیه خود حرفهای کارگران جان به در برده را تکذیب کردند. کارگران معدن در برابر دوربین گفتند که برخی از آنها چندین ماه حقوق نگرفته و بارها اعتراض کرده اما کسی پاسخگو نبوده است. آنها گفتند که همه کارگران از بیمه برخوردار نبوده و حتا آنهایی هم که بیمه دارند برخی شان شامل بیمه کار سخت نیستند. اما کارگزاران رژیم بی شرمانه حرفهای کارگران را تکذیب کردند. کارگران معدن البرز مرکزی در شهرستان سواد کوه، روز چهارشنبه ۳ خرداد در اعتراض به تعطیل شدن معادن سواد کوه، بیکار شدن و عدم پرداخت حقوق شان به مدت چند ماه، محور سواد کوه در شهر زیرآب را بستند و مانع رفت و آمد وسایل نقلیه در این منطقه شدند. اختلاف بین شرکت پیمانکار و صاحب معادن، منجر به تعطیلی معادن سواد کوه شده است. با تعطیل شدن این معادن، ۱۰۰۰ کارگر در عرض ۲ هفته یعنی از ۱۸ اردیبهشت تا کنون بیکار شده اند. در میان بیکار شدگان، کارکرانی با ۲۲ سال سابقه کار هستند. کارگران معادن از محرومترین کارگران با کار سخت و طاقت فرسا هستند. این کارگران با رشد قارچ گونه شرکتهای پیمانکاری بدون نظارت دولتی، همانند دوران برده داری مشغول به کار هستند. در طی سال گذشته بارها شاهد اعتراضهای کارگران معادن مختلف بوده ایم. در رویارویی کارگران معادن با صاحبان معادن، حکومت همواره بر ضد کارگران عمل کرده است. تا جایی که کارگران معدن به دلیل شرکت در اعتصاب به شلاق و یا جریمه نقدی محکوم شده اند. این بار کارگران معادن سواد کوه با اعتصاب گسترده شان رژیم را به چالش گرفته اند.

Wednesday, May 24, 2017

تمرکُز بر سیاست خارجی؛ تمدید چهارساله یک دور باطل.منصور امان.

تمرکُز بر سیاست خارجی؛ تمدید چهارساله یک دور باطل منصور امان مُستقل از اینکه نتیجه نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری چه می بود، سیاست خارجی و بُحران روابط خارجی در مرکز سیاست رژیم ولایت فقیه باقی می ماند. تشدید ماجراجویی و مُداخله گری منطقه ای بی درنگ پس از دستیابی به توافُق عقب نشینی هسته ای با طرفهای خارجی، کانون بُحران تازه ای را شکل داده که ابعاد و دامنه آن با بُحران هسته ای برابری می کند. تلاطُم در این کانون را جابجایی قُدرت در ایالات مُتحده آمریکا به میزان تعیین کننده ای افزایش داده است. بر همین اساس، جمهوری اسلامی در چهار سال آینده با شرایط مُتفاوتی روبرو خواهد بود که برخورد به چالشهای آن یکبار دیگر جهتگیری، برنامه و سیاست حاکمان ایران را ریل گذاری خواهد کرد. این نوشتار به ارزیابی از مُهمترین ویژگیهای این جهتگیری و مُحیط و فاکتورهای خارجی آن می پردازد. سیاستهای جمهوری اسلامی در رقابت باندهای قُدرت جمهوری اسلامی در نمایش انتخاباتی، آنچه که بیش از همه به چشم می خورد، حُضور بسیار کمرنگ موضوع توافق هسته ای و "برجام" در کشمکشها و مُشاجرات بود. در حالی که نامزدهای شورای نگهبان برای پُست ریاست جمهوری با حرارت و اشتیاق پرونده های مالی و سیاسی یکدیگر را بر تریبونهای همگانی ورق می زدند، مُهمترین و پُر سر و صدا ترین موضوع کشمکشهای چهار سال گذشته در زیر "خیمه نظام" تنها به گونه حاشیه ای و جسته و گریخته خود را نمایان می ساخت. این حُضور کمرنگ در حالی بود که به ظاهر در مُخالفت با عقب نشینی هسته ای، یک صف بندی نیرومند مشهور به "دلواپسان" از لایه های نظامی و امنیتی باند حاکم شکل گرفته است که با تمام نیرو در هر سه مرحله این پروسه، یعنی مُذاکرات، توافُقات و سپس اجرا (برجام)، به گونه سازمانیافته و با تبلیغات گُسترده وارد عمل شد. تبدیل نشدن "برجام" به موضوع کشمکش انتخاباتی، نشان روشنی از عزم حُکومت و همه دسته بندیهای درونی آن بر حفظ توافُق با طرفهای خارجی و استفاده از امتیازهای و امکاناتی دارد که به همراه آورده است. این واقعیت، همچنین هدف و درونمایه "دلواپسی" نمایشی علیه عقب نشینی هسته ای را نیز به گونه عُریان تری به نمایش می گذارد که چیزی بیشتر یا کمتر از فرار از مسوولیت این شکست و هزینه های گزاف آن، مهار باند رقیب و جلوگیری از پیشروی جامعه ی خسارت دیده و مُعترض نبوده است. آقایان قالیباف و رئیسی به عُنوان نامزدهای "دلواپسان"، با اصرار یادآوری کردند که "برجام" را "مُحترم" می شمارند و بدان "التزام" دارند. ژست حُقوقی و دولتمردانه واری که آنها برای تغییر ناگهانی نقش به خود گرفتند، بی مایه تر از آن است که بتواند درماندگی و ضعفی که باند حاکم با آن به پای میز مُذاکره رفته و همچنان با آن دست به گریبان است را بپوشاند. در سوی دیگر میز نیز نگاه به توافُق با رژیم مُلاها با وجود تردیدهایی که آقای ترامپ بدانها دامن زده بود، بدون تغییر باقی مانده است. تاجر بازاری نیز در این میان قانع شده است که "پاره کردن" برجام منافعی برای آمریکا ندارد و در یک مُعادله سود و زیان، چربش کفه حفظ آن بیشتر است. کارکرد دیگری برای توافُق هسته ای بنابراین، موضوع محوری و غالب در سیاست خارجی رژیم جمهوری اسلامی در چهارسال آینده، توافُق هسته ای در اصل و بُنیاد نخواهد بود، بلکه فاکتورهایی است که به موازات آن عمل می کنند یا از درونش شکل می گیرند. در این رابطه مساله مُداخلات بُحران آفرین حاکمان ایران در منطقه خاورمیانه نقش ویژه ای خواهد داشت و تحولات پیرامون آن تاثیر تعیین کننده ای در همه نُقاط اصطکاک "نظام" و از جُمله توافُق هسته ای با طرفهای خارجی اش به جا خواهد گذاشت. شواهد مُتعددی از تغییر نگاه و رویکرد آمریکا به کارکردها و چشم اندازهای توافُق هسته ای حکایت می کند؛ مساله ای که در درجه نخُست سیاست این کشور در برابر بُحران منطقه را از رویکرد دولت پیشین این کشور مُتمایز می سازد. برخلاف آقای اوباما که همه کارتهای خود برای حل بُحران خاورمیانه را روی توافُق هسته ای با مُلاها گذاشته بود، دولت جدید آمریکا اتخاذ سیاستهای گُزینه به مُوازات آن را در دستور کار نهاده است. این به معنای آن است که رژیم مُلاها نمی تواند مُطمین باشد که توافُق وین همچنان کارکردی سپر مانند برای ادامه ماجراجویی منطقه ای اش داشته باشد. بسا انتظار می رود پا برجا ماندن توافُق هسته ای مشروط به "پایبندی به روح" آن گردد، امری که از اجرای تعهُدات فنی و تکنولوژیک هسته ای فراتر می رود و رویکردهای منطقه ای رژیم ولایت فقیه را در بر می گیرد. همزمان، این سیاست تشدید کُنترُل و بازرسی و بازنگری دایمی در پیشرفت و چگونگی اجرای توافُق وین را نیز شامل خواهد شد و سووال پیرامون تصمیم سیاسی رژیم مُلاها در باره جهتگیری و آماج پروژه هسته ای را به گونه پُر رنگ تری مطرح می سازد. نخستین نشانه ها از این امر را در سُخنان رییس اداره اطلاعات ملی آمریکا می توان مُشاهده کرد. آقای دن کوتس که در نشست پُرسش و پاسُخ کُمیته امنیتی سنای این کشور سُخن می گفت، تاکید کرد که با وجود شفاف سازی بیشتر فعالیتهای هسته ای رژیم مُلاها و به تاخیر انداخته شدن زمان دسترسی آن به جنگ افزار هسته ای، "ایالات مُتحده نمی داند که آیا رژیم ایران در نهایت تصمیم به ساخت سلاح هسته ای خواهد گرفت یا نه". با این حال، توافُق هسته ای در مرکز تضاد جمهوری اسلامی با کشورهای عربی منطقه از یکسو و آمریکا و غرب از سوی دیگر قرار ندارد. کانون جاری تضاد منافع و رویارویی، سوریه است؛ جایی که از چشم حاکمان ایران و همچنین طرفهای خارجی آنها، دروازه نُفوذ ویرانگر و مرگبار "نظام" در منطقه به شمار می رود. همین فاکتور نیز به صورت تعیین کننده ای بر سرنوشت توافُق هسته ای تاثیر گذار است، بدین گونه که "برجام" در فرآیند و نتیجه جنگ سوریه صیقل می خورد یا به فرسایش دُچار خواهد شد. درب ورودی خاورمیانه تحول مُهمی که در رابطه با بُحران خاورمیانه و پیرو آن بُحران سوریه قطعیت یافته، بازگشت آمریکا و حُضور دوباره آن به عنوان یک بازیگر تعیین کننده است. شلیک موشک به پایگاه هوایی "العشیرات" سوریه و پرتاب "مادر همه بمبها" به روی افغانستان، صدای مهیب زنگی است که ورود واشنگتن به گود را اعلام می کند. این به معنای گشوده شدن میدانهای درگیری جدید برای حاکمان ایران و روبرو شدن با چالشهای تازه ای بر سر راه سیاست کنونی آنها است. داده های فعلی، تحرُک آمریکا در دو پهنه حساس و مساله ساز برای رژیم مُلاها را ثبت می کند؛ نخُست در تنظیم مُناسبات با مُتحد آن روسیه و سپس در شکل گیری روابط تازه ای با کشورهای عرب منطقه و اسراییل. در یک نگاه استراتژیک، سوریه نقش درب ورودی خاورمیانه را برای آمریکا بازی می کند. بُحران بین المللی این کشور به گونه دقیق همان تریبونی است که واشنگتُن برای فعال شدن و بازیگری بدان نیاز دارد. از یک طرف حضور نیرومند "دولت اسلامی" (داعش) و القاعده در سوریه و تبدیل این کشور به مرکزی برای جذب، آموزش و سازماندهی بُنیادگرایان اسلامی از سراسر دُنیا، میدان عمل بی نظیری برای پروژه آمریکایی "جنگ علیه ترور" و حفاظت از امنیت ملی کشورهای بلوک غرب به وجود آورده است. در طرف دیگر، مُداخله مُستقیم رژیم جمهوری اسلامی در سوریه قرار دارد که نقش مُهمی در بی ثبات سازی این کشور و همسایگان آن ایفا می کند. رویارویی آمریکا با توسعه طلبی خطرناک بُنیادگرایان حاکم بر ایران می تواند فُرصتی برای حل و فصل دیگر بُحرانهای منطقه ای از لُبنان تا فلسطین و از یمن تا بحرین باشد که رژیم مُلاها در شکل گیری یا دامن زدن به هر یک سهم به سزایی دارد. دو چالش چهارسال آینده موفقیت این سیاست در سوریه تا اندازه زیادی مشروط به جلب توافُق روسیه است؛ قُدرتی که برخلاف آمریکای دوران آقای اوباما، برای حفظ و توسعه نفوذ خود در قلب خاورمیانه و کناره های مدیترانه، به مُداخله مُستقیم نظامی در سوریه توسل جست و پای خود را در زمین تحولات کنونی و آتی آن سفت کرد. اکنون آمریکا برای جُبران عقب ماندگی و رسیدن به توازُن با روسیه چاره ای جُز جلب همکاری آن از طریق به رسمیت شناختن منافع مُسکو - نه فقط در خاورمیانه و حوزه نُفوذ سُنتی آن از اوکراین تا گُرجستان - ندارد. شکل گیری چنین چارچوبی مساله مُشارکت روسیه و رژیم جمهوری اسلامی در جنگ علیه مردُم سوریه را بر ترازوی بازبینی و تجدید سازمان خواهد نشاند. یک شرط مُشخص آقای ترامپ برای مُعامله با آقای پوتین، اخراج رژیم مُلاها و مُزدوران آن از سوریه است. بسیار بعید می نماید که روسیه از منافع بین المللی بازگشت به میدان بازی در نقش یک قُدرت جهانی به خاطر همکاریهای محلی و منطقه ای با رژیم مُلاها چشم پوشی کند. عاملی که تصمیم گیری روسیه در این جهت را ساده می کند، تجربه دیرینه آن در بازی موفقیت آمیز با توپ مُلاها در جریان بُحران هسته ای است. مُسکو توانست با ریسمان فُرصت طلبی، دو قُطب مُتضاد دوشیدن اقتصادی و سیاسی مُلاها و همزمان همراهی با غرب در فشار بر آن را به یکدیگر پیوند داده و با مهارت بر آن بندبازی کند. ناگفته پیداست که رشوه های ژئوپولیتیک واشنگتُن، همه جذابیتهای استفاده از مُلاها را برای مُسکو از بین نمی برد. آنها به عنوان یک کارت همیشه در دسترس، روی میز باقی می مانند، گرچه آقای پوتین نقشی فراتر از ژوکر به آنها نخواهد داد. از این رو، یک مشغله دایمی "نظام" در چهارسال آینده، تلاش برای پُر کردن حُفره هایی خواهد بود که تغییر جبهه آقای پوتین به جا می گذارد. آقای خامنه ای و همدستانش باید یک "عقب نشینی قهرمانانه" دیگر، این بار اما در کنار روسیه را سازمان دهند. بخش مُهم انرژی سیاست خارجی مُلاها در این دوره به کاهش خسارات این گام اجباری اختصاص خواهد داشت. چالش مُهم و دیگری که به انتظار "نظام" نشسته است، حرکت آمریکا در جهت شکل دهی به یک نظم منطقه ای در خاورمیانه با سازوکار بومی امنیت جمعی است؛ ساختاری که با طرح "ناتوی عربی" برجسته و شاخص می شود. در همان هنگام که تلاش برای فراهم آوردن پیش شرطهای سیاسی این ساختار آغاز گردیده، پروژه رژیم جمهوری اسلامی برای تبدیل شدن به قُدرت منطقه ای به وسیله صُدور فرقه گرایی و تروریسم و ایجاد تنش، در حال روبرو شدن با مانعی جدی است. تشکیل چنین جبهه ای، رژیم مُلاها را در انزوای خطرناکی قرار می دهد که مُدیریت آن از سطح ظرفیتهای اش فراتر می رود. روشن آن است که "نظام" دو انتخاب بیشتر ندارد، پذیرش مُشارکت با طرفهای عربی یا ادامه سیاست جنگی کُنونی در شرایطی به زیان آن مُتحول شده. همچنین آشکار است که دستگاه سیاسی - نظامی جمهوری اسلامی برای انتخاب مسیر، چهار سال وقت ندارد. برآمد همانگونه که در چهار سال گذشته مُهمترین خواسته ها و نیازهای جامعه در پهنه های نان و آزادی به بهانه چالشهای خارجی "نظام" بی پاسُخ ماند و سرکوب گردید، چهار سال آینده نیز سیاست بُحران آفرین و ماجراجویانه حاکمان کشور و پیامدهای، همچنان در اولویت "نظام" باقی مانده تا پا بر سر اُمیدها و انتظارات اکثریت جامعه بگذارد و آن را لگد مال کند. تجربه عقب نشینی هسته ای نشان داد که انتظار و اُمید به بهبود وضعیت اقتصادی و کاهش خفقان استبدادی- مذهبی در نتیجه حل و فصل مُشکلات و بُحرانهای خارجی رژیم سرابی فریبنده بیش نیست. بُحران آفرینی خارجی همواره نقش ابزار تولید و اعمال اقتدار حُکومت برای غلبه بر خواست نان و آزادی جامعه را ایفا کرده است و از این رو پایان هر بُحران، آغاز بُحران دیگری برای پا برجا نگه داشتن این مُعادله می باشد. پایان یافتن این دور باطل و چرخه جهنمی، فقط با قطع دست حاکمان جمهوری اسلامی از تعیین سرنوشت کشور و مُقدرات مردُم مُمکن است. منبع: نبردخلق شماره ۳۸۵، دوشنبه اول خرداد ۱۳۹۶ - ۲۲ مه ۲۰۱۷

Tuesday, May 23, 2017

اُفُقی که ترامپ برای روحانی ترسیم کرد. منصور امان.

فراسوی خبر... چهارشنبه ۳ خرداد اُفُقی که ترامپ برای روحانی ترسیم کرد منصور امان این واقعیت که دور دُوُم ریاست جمهوری حُجت الاسلام حسن روحانی تحت چه چارچوب و شرایطی شکل خواهد گرفت را سفر آقای ترامپ به عربستان سعودی و حرکت دولت جدید آمریکا برای تشکیل یک جبهه مُتحد منطقه ای علیه ماجراجوییهای رژیم مُلاها به گونه نمایانی در اُفق ترسیم کرده است. رییس جمهور آمریکا با انتخاب عربستان به عُنوان مقصد اولین سفر خارجی خود و نیز امضای یک قرارداد کلان تسلیحاتی به ارزش ۱۱۰ میلیارد دُلار، یک چرخش مُهم در سیاست خارجی آمریکا را نشانه گذاری کرد. آقای ترامپ به این وسیله بر سیاست منطقه ای دوران آقای اوباما نُقطه پایان گذاشت؛ سیاستی که بر ایفای نقش میانجی در کشمکش بین بازیگران منطقه ای تمرکُز یافته بود و استراتژی اش را شرط بندی روی توافُق هسته ای به مثابه کلید توازُن تشکیل می داد. آقای ترامپ در عربستان تغییر این آرایش به زیان رژیم مُلاها را اعلام کرد و شکل گیری صف بندی جدیدی در منطقه در برابر توسعه طلبی و ماجراجویی جمهوری اسلامی با مُشارکت آمریکا و اعراب را رسمیت بخشید که از توافُق سیاسی فراتر رفته و با بُعد نظامی، ماهیتی عملی می یابد. همزمان گردیدن این تحوُل با انتصاب دوباره آقای روحانی، پیامی که ارسال می کند را دو چندان قوی تر کرده است؛ آمریکا خوشبینی زیادی نسبت به تغییر سیاست خارجی و امنیتی رژیم مُلاها به دلیل تمدید ماموریت "مُدره ها" ندارد. آنگونه که آقایان ترامپ و تیلرسون روشن ساخته اند، داوری آمریکا در باره حاکمان ایران را عملکردشان در صحنه عمل و پیش از همه در سوریه و یمن و در نوع رابطه آنها با جنگ سالاران بُنیادگرا همچون حزب الله لُبنان و حوثیهای یمن شکل می دهد. اگرچه تصمیم گیرنده نهایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی آقای روحانی نیست، اما این پایه خوبی برای داشتن مُناسبات بی تنش و کم چالش با کشورهای منطقه و آمریکا به حساب نمی آید. چک دولت او در پهنه مُناسبات بین المللی زمانی نقد خواهد شد که قادر باشد دستگاه نظامی و امنیتی و "رهبر" آن را از این میدان عقب براند و به سیاست پرورش و صُدور تروریسم، مُداخله گری خارجی و توسعه طلبی خاتمه دهد. ضرورت این گام را بی میلی تاجر کاخ سفید به مُعامله نسیه و خرید هندوانه سربسته "میانه روها" دوچندان کرده است. "نظام" در برابر تحوُل جدید در منطقه، در انتها دو راه بیشتر ندارد: تقابُل و تشدید بُحرانی که توانایی مُدیریت پیامدهای آن را ندارد یا ادامه "عقب نشینی قهرمانانه"، این بار در پهنه سیاست خارجی. راه حل میانه ای برای ادامه وضع موجود به سبک چهار سال اول ریاست جمهوری آقای روحانی در چشم انداز به چشم نمی خورد.

تحریم قاطع نمایش انتخابات در خارج از کشور به نقل از آمار دولتی. مهدی سامع

تحریم قاطع نمایش انتخابات در خارج از کشور به نقل از آمار دولتی مهدی سامع به گزارش ایرنا در خارج از ایران 2.5 ملیون ایرانی واجد شرایط برای رای دادن هستند که در 303 شعبه رای داده اند. از این تعداد 55 شعبه در آمریکا بوده است. به گزارش مشرق و برخی دیگر از سایتهای حکومتی تعداد 170 هزار و 290 ایرانی یعنی فقط 6.8 درصد واجدان شرایط در این شعبده بازی شرکت کرده اند. نیمی از این رای دهندگان در کشورهای زیر بودند: در آمریکا با 55 شعبه اخذ رای 30 هزار 312 تن در عراق با 7 شعبه اخذ رای 30 هزار و 280 تن در استرالیا 10 هزار و 343 تن در ترکیه 4 هزار و 976 تن در فرانسه 3 هزار 376 تن در سوید 3 هزار 268 تن در امارات متحده عربی 11 هزار و 200 تن در تمام قاره آفریقا 981 تن گرچه به هیچ یک از آمار حکومت نمی توان اعتماد کرد و در فقدان نظارت افراد و نهادهای مستقل داخلی و بین المللی، آمار ارایه شده از جانب رژیم در مورد تعداد شرکت کنندگان فاقد اعتبار است، با این حال آمار حکومتی از میزان شرکت کنندگان در نمایش انتخابات در خارج از کشور نشان می دهد که این شعبده بازی از جانب ایرانیان در خارج از کشور به طور قاطع تحریم شده است.

Monday, May 22, 2017

تمرکُز بر سیاست خارجی؛ تمدید چهارساله یک دور باطل. منصور امان

سرمقاله ....نبرد خلق شماره ۳۸۵ اول خرداد ۱۳۹۶ تمرکُز بر سیاست خارجی؛ تمدید چهارساله یک دور باطل منصور امان مُستقل از اینکه نتیجه نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری چه می بود، سیاست خارجی و بُحران روابط خارجی در مرکز سیاست رژیم ولایت فقیه باقی می ماند. تشدید ماجراجویی و مُداخله گری منطقه ای بی درنگ پس از دستیابی به توافُق عقب نشینی هسته ای با طرفهای خارجی، کانون بُحران تازه ای را شکل داده که ابعاد و دامنه آن با بُحران هسته ای برابری می کند. تلاطُم در این کانون را جابجایی قُدرت در ایالات مُتحده آمریکا به میزان تعیین کننده ای افزایش داده است. بر همین اساس، جمهوری اسلامی در چهار سال آینده با شرایط مُتفاوتی روبرو خواهد بود که برخورد به چالشهای آن یکبار دیگر جهتگیری، برنامه و سیاست حاکمان ایران را ریل گذاری خواهد کرد. این نوشتار به ارزیابی از مُهمترین ویژگیهای این جهتگیری و مُحیط و فاکتورهای خارجی آن می پردازد. سیاستهای جمهوری اسلامی در رقابت باندهای قُدرت جمهوری اسلامی در نمایش انتخاباتی، آنچه که بیش از همه به چشم می خورد، حُضور بسیار کمرنگ موضوع توافق هسته ای و "برجام" در کشمکشها و مُشاجرات بود. در حالی که نامزدهای شورای نگهبان برای پُست ریاست جمهوری با حرارت و اشتیاق پرونده های مالی و سیاسی یکدیگر را بر تریبونهای همگانی ورق می زدند، مُهمترین و پُر سر و صدا ترین موضوع کشمکشهای چهار سال گذشته در زیر "خیمه نظام" تنها به گونه حاشیه ای و جسته و گریخته خود را نمایان می ساخت. این حُضور کمرنگ در حالی بود که به ظاهر در مُخالفت با عقب نشینی هسته ای، یک صف بندی نیرومند مشهور به "دلواپسان" از لایه های نظامی و امنیتی باند حاکم شکل گرفته است که با تمام نیرو در هر سه مرحله این پروسه، یعنی مُذاکرات، توافُقات و سپس اجرا (برجام)، به گونه سازمانیافته و با تبلیغات گُسترده وارد عمل شد. تبدیل نشدن "برجام" به موضوع کشمکش انتخاباتی، نشان روشنی از عزم حُکومت و همه دسته بندیهای درونی آن بر حفظ توافُق با طرفهای خارجی و استفاده از امتیازهای و امکاناتی دارد که به همراه آورده است. این واقعیت، همچنین هدف و درونمایه "دلواپسی" نمایشی علیه عقب نشینی هسته ای را نیز به گونه عُریان تری به نمایش می گذارد که چیزی بیشتر یا کمتر از فرار از مسوولیت این شکست و هزینه های گزاف آن، مهار باند رقیب و جلوگیری از پیشروی جامعه ی خسارت دیده و مُعترض نبوده است. آقایان قالیباف و رئیسی به عُنوان نامزدهای "دلواپسان"، با اصرار یادآوری کردند که "برجام" را "مُحترم" می شمارند و بدان "التزام" دارند. ژست حُقوقی و دولتمردانه واری که آنها برای تغییر ناگهانی نقش به خود گرفتند، بی مایه تر از آن است که بتواند درماندگی و ضعفی که باند حاکم با آن به پای میز مُذاکره رفته و همچنان با آن دست به گریبان است را بپوشاند. در سوی دیگر میز نیز نگاه به توافُق با رژیم مُلاها با وجود تردیدهایی که آقای ترامپ بدانها دامن زده بود، بدون تغییر باقی مانده است. تاجر بازاری نیز در این میان قانع شده است که "پاره کردن" برجام منافعی برای آمریکا ندارد و در یک مُعادله سود و زیان، چربش کفه حفظ آن بیشتر است. کارکرد دیگری برای توافُق هسته ای بنابراین، موضوع محوری و غالب در سیاست خارجی رژیم جمهوری اسلامی در چهارسال آینده، توافُق هسته ای در اصل و بُنیاد نخواهد بود، بلکه فاکتورهایی است که به موازات آن عمل می کنند یا از درونش شکل می گیرند. در این رابطه مساله مُداخلات بُحران آفرین حاکمان ایران در منطقه خاورمیانه نقش ویژه ای خواهد داشت و تحولات پیرامون آن تاثیر تعیین کننده ای در همه نُقاط اصطکاک "نظام" و از جُمله توافُق هسته ای با طرفهای خارجی اش به جا خواهد گذاشت. شواهد مُتعددی از تغییر نگاه و رویکرد آمریکا به کارکردها و چشم اندازهای توافُق هسته ای حکایت می کند؛ مساله ای که در درجه نخُست سیاست این کشور در برابر بُحران منطقه را از رویکرد دولت پیشین این کشور مُتمایز می سازد. برخلاف آقای اوباما که همه کارتهای خود برای حل بُحران خاورمیانه را روی توافُق هسته ای با مُلاها گذاشته بود، دولت جدید آمریکا اتخاذ سیاستهای گُزینه به مُوازات آن را در دستور کار نهاده است. این به معنای آن است که رژیم مُلاها نمی تواند مُطمین باشد که توافُق وین همچنان کارکردی سپر مانند برای ادامه ماجراجویی منطقه ای اش داشته باشد. بسا انتظار می رود پا برجا ماندن توافُق هسته ای مشروط به "پایبندی به روح" آن گردد، امری که از اجرای تعهُدات فنی و تکنولوژیک هسته ای فراتر می رود و رویکردهای منطقه ای رژیم ولایت فقیه را در بر می گیرد.

در خیابانها بمانید!. لیلا جدیدی.

فراسوی خبر... دوشنبه ۱ خرداد در خیابانها بمانید! لیلا جدیدی سرانجام نمایش انتخاباتی رژیم ولایت فقیه به پایان رسید. از یکسو میلیونها نفر از شهروندان ایرانی در داخل و صدها هزار نفر ایرانی رانده شده از وطن در خارج، به کارزار تحریم انتخابات گرویدند. از سوی دیگر، بخش دیگری نیز به امید آنکه زندگی انسانی و بهتری داشته باشند، پای صندوق رای رفتند و به روحانی، این شیاد رسوا، رای دادند. اما اکنون به دوش آنها که به خیابانها آمدند و شادی کردند، یک مسوولیت و یک وظیفه سنگین قرار دارد، آنها باید همچنان در کف خیابان باقی بمانند و منتخب خود را وادار کنند به برنامه ها و وعده هایی که داده عمل کند. چهارسال پیش هم روحانی وعده هایی داد که بی پایه بودن آنها امروز دیگر نیازی به بازگویی ندارد. این بار روحانی ژست برداشتن وزنه سنگین تری را که نه توان و نه خواست جدی حمل آن را دارد، گرفت. وی شیادانه آمالهای زنان و مردان و به ویژه جوانان را به بازی گرفت. لیست جدید وعده های روحانی شامل بخشی از وعده های عملی نشده قبلی باضافه تعدادی وعده تازه است و مواردی مانند مسکن، بهداشت، برابری زن و مرد، فرصتهای بهتر، روابط خارجی با تنش‌ زدایی و تهدید‌ زدایی (که باید خروج از عراق، سوریه، یمن و لبنان باشد)، اجرای برجام (که باید شامل برجام ۲ و ۳ گردد) ایجاد کار و اجرای طرح کارورزی برای جوانان ۲۳ تا ۳۲ ساله با پرداخت معادل یک‌ چهارم حداقل دستمزد (که کمتر از ۲۵۰ هزار تومان می شود)، برداشتن حصر اگر بیشتر از ۵۱ درصد رای بیاورد (که با اعلام تصاحب ۵۷ باید عملی باشد)، توجه به محیط زیست، هوای پاک و جالب تر از همه، آزادی احزاب و آزادیهای مدنی، تامین امنیت دانشگاه، دخالت نکردن در زندگی خصوصی مردم، از بین بردن فضای امنیتی، اجرای منشور حقوق شهروندی و توسعه مشارکت سیاسی (که لابد فراموش کرد از آزادی زندانیان سیاسی که فعال حقوق کودک، هنرمند، نویسنده و غیره هستند، یاد کند) و احترام به اقوام ایرانی و تنوع مذهبی و دینی کشور را در بر می گیرد؛ همه آنچه که ۳۸ سال مردم را از آن محروم کرده اند. اکنون زمان آن رسیده که جنبشهای خیابانی بدون خاموشی، پیگیر تحقق مطالبات خود باشند و علیه هر مانع و یا سد راهی از سوی هر کس که باشد، برآشوبند.

Saturday, May 20, 2017

بازنده بُزُرگ انتخابات . منصور امان.

فراسوی خبر... شنبه ۳۰ اردیبهشت بازنده بُزُرگ انتخابات منصور امان. بازنده بُزُرگ نمایش انتخابات ریاست جمهوری، "نظام" و در راس آن باند حاکم است. رژیم ولایت فقیه از درون فرآیندی که در انتها به انتصاب دوباره و ناگُزیر حُجت الاسلام حسن روحانی در مقام ریاست جمهوری رژیم مُلاها مُنتهی گردید، ضعیف تر، مُتفرق تر و رُسواتر بیرون می آید. رژیم جمهوری اسلامی بازنده نمایش انتخابات است زیرا: ۱- با تجدید دوره ماموریت کارگُزاران هسته ای خود نشان داد که هیچ راه برون رفتی از بُن بست استراتژیک "نرمش قهرمانانه" ندارد و همچنان باید از کیسه و حساب آماجها و نقشه های جاه طلبانه و ماجراجویانه اش هزینه کند. سیلاب "برجامهای یک و دو و سه و غیره" در راه است و "نظام" بدون جان پناه و سیل شکن، راه جاری شدن آن را هموار کرده است. ۲- افشاگری و حملات رُسواگرانه باندهای رقیب "خودی" علیه یکدیگر در جریان کمپین انتخابات، ضربه جُبران ناپذیری به حیثیت و مشروعیت "نظام" و حاکمان وارد آورد که آثار آن پیش از همه، در بدنه وفادار به حُکومت و همچنین بخشهای مُتوهم به اصلاح پذیری آن لمس پذیر خواهد بود. میلیونها نفر توانستند به طور زنده و از طریق تلویزیون دولتی به اعماق تاریک فساد و انحطاط "نظام" و نُخبگان برگُزیده آن نظر بیاندازند و داوری خود در باره آن را شکل دهند. این آگاهی گُسترش یافته، بُشکه باروتی است که بی واسطه در کنار آتش بیکاری، گُرسنگی، فقر و بی حُقوقی جای گرفته است. ۳- رقابت مُهندسی شده دو باند اصلی "زیر خیمه نظام"، به دلیل بُحران سیاسی حاکمیت به یک قُطب بندی تمام عیار بدل گردید که در یک سوی آن "نظام" با همه انگاشتهای سیاسی و ایدولوژیک، چکمه و سرنیزه اش نشانده شد و در سوی دیگر، خواسته ها و آماجهای اکثریت جامعه قرار گرفت که در پایین و با استفاده از فُرصت کشمکش روی صحنه، مجالی برای بروز یافت. ابتکار ابلهانه در چینش یک قاتل بدنام به عُنوان نامزد جناح حاکم برای گرم کردن تنور انتخابات، به ژرفش مهار ناپذیر تضاد و قُطب بندی حُکومت - جامعه کُمک شایانی کرد. شُعله تنور گُر گرفته، در انتها ریش "نظام" را دود داد. ۴- کمپین انتخاباتی آقای روحانی نشان داد فاصله گیری مردُم از دستگاه حاکم چنان ابعادی یافته است که حتی جناحهای حُکومتی تنها شانس خود برای عوامفریبی، کُلاهبرداری و جذب بخشهایی از جامعه را در قرار گرفتن در موضع اپوزیسیون آن جُستُجو می کنند. "خط قرمز"هایی که نامزد و پایوران جناح "خودی" میانه پُشت سر گذاشتند، پیشروی جامعه و محدود شدن قلمرو "نظام" را مُستند کرد. کارزار تبلیغاتی جناح میانه حُکومت علیه رُقبای خود که بر پُشت نحیف سیستم حمل می شد، اعتبار و وزنه جبهه مُخالفان و مُنتقدان را ناخواسته تقویت کرد و به همان میزان، امکان مُدیریت و بازی با مُطالبات و خواستهای آنها را کاهش داده و قواعد تازه ای به میدان مانور جناح میانه تحمیل کرد. ۵- و سرانجام، رژیم جمهوری اسلامی با همه جناحها و دسته بندیهای آن بازنده بُزُرگ نمایش انتخابات است، زیرا جُنبش اجتماعی از ارومیه تا اهواز، از مشهد تا کرمان و از تهران تا همدان و هر گوشه دیگر کشور که فُرصت انتخابات در اختیارش گذاشت، سرکش و خروشان سر برآورد و پتانسیل عظیم جبهه سرنگونی را به رُخ حاکمیت کشید. جوانان، زنان و مردانی که خیابانها، کوچه ها و ورزشگاه ها و استادیومها را به تسخیر خود درآوردند، افسانه غلبه حُکومت بر جنبش اعتراضی ۸۸ را به ریشخند گرفتند و کابوسهای تیره "نظام" از "فتنه" را جانی تازه بخشیدند. آنها تهدید آقای خامنه ای به "سیلی زدن" به جامعه را در عمل اجرا کردند و چنان ضربه گیج کننده ای به زیر بناگوش او و "نظام" اش وارد آوردند که از شدت آن تعادل خویش را باز نخواهد یافت. آمارهای فانتزی از میزان شرکت در نمایش حُکومتی و عددهای آماس کرده ای که "نظام" به ریش خود می آویزد، جای کبود ضربه جامعه مُعترض را نمی پوشاند.

Friday, May 19, 2017

خروجی جعبه شُعبده، کارگزار نظام و دشمن مردم!.زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر ...شنبه ۳۰ اردیبهشت خروجی جعبه شُعبده، کارگزار نظام و دشمن مردم! زینت میرهاشمی سرانجام خیمه شب بازی موسوم به انتخابات در ساعت 8 روز آدینه 29 اردیبهشت آغاز و پس از چند بار تمدید در ساعت 24 همین روز پایان یافت. علیرغم التماسهای خامنه ای و به صحنه آوردن هنرمندان، ورزشکاران و .... جبهه گسترده تحریم در هماوردی با نظام ولایت فقیه قوی تر از پیش بر ادامه وضع موجود خط بطلان کشید. رسانه های حکومتی، قبل از اعلام نتیجه شعبده بازی دَم از «حماسه» زدند تا آبروی ولی فقیه را در درون نظام حفظ کنند. نمایش باید به گونه ای پایان پذیرد که نظام پوسیده ولایت فقیه پیروز صحنه باشد. بر همین منظر، شرکت در انتخابات از دیدگاه صحنه گردانان شعبده بازی، نه انتخاب این یا آن فرد، بلکه در گام اول بازار گرمی به ویژه در برابر کشورهای غربی و جوامع بین المللی است. رژیم می خواهد از این بازار گرمی برای تداوم سیاستها و اعمال تروریستی و تبهکارانه اش استفاده کند. تردید نیست که دو کاندیدای اصلی که از جانب شورای نگهبان برگزیده شدند، کارگزار نظام ولایت فقبه و شریک در همه جنایتهای این نظام هستند. بازار گرمی رسانه های حکومتی و جریان جهانی مماشات نمی تواند دشمنان مردم را با تئوری انتخاب بین بد و بدتر به عنوان مدافع مردم جا زنند. خبرهای متناقض در مورد میزان مشارکت و به ویژه تمدید رای گیری تا آخرین لحظات روز آدینه و اعتراض ستاد رئیسی به تخلفهای بی شمار نشاندهنده آن است که این بار در پشت صحنه ی نمایش بازار تقلب گَرم بوده است. از آن جا که هیچ آماری در یک انتخابات غیر دموکراتیک و بدون نظارت جهانی اعتبار ندارد و به خاطر این که حاکمان مستبد همیشه دروغ تحویل جامعه می دهند، به رقم ارایه شده حکومت در مورد تعداد شرکت کنندگان نباید اعتماد کرد. اطاق تجمیع آرا برای «حماسه سازی» ایجاد شده است. در مقابل گزارشهای بسیاری که در شبکه های اجتماعی منتشر شده گسترش جبهه تحریم را نشان می دهد. وجود یک جبهه گسترده تحریم می تواند افقی روشن برای حرکت تمامی نیروهای تحول خواه و مترقی ترسیم کند.

Wednesday, May 17, 2017

پریشانی خامنه ای در برابر جبهه گسترده تحریم. زینت میرهاشمی.

پریشانی خامنه ای در برابر جبهه گسترده تحریم زینت میرهاشمی. برای به صحنه آوردن سیرک انتخابات فقط یک روز باقی مانده است. روز جمعه این نمایش موسوم به انتخابات اجرا می شود و به گفته خامنه ای هر کس از صندوق درآید، «برنده اصلی انتخابات، نظام جمهوری اسلامی» است. خامنه ای با این حرف، بار دیگر بر نقش تدارکچی بودن رئیس جمهور در نظام ولایت فقیه تاکید نمود. خامنه ای در سخنرانی روز چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت، پریشان حالی خود را در برابر گسترده تر شدن جبهه تحریم نشان داد. فشار بر رژیم برای دست کشیدن از دخالتهای نظامی و سیاسی در کشورهای همسایه از خارج و گسترش تنفر مردمی از دخالتهای رژیم در حمایت از بشار اسد در داخل به دیگر عوامل نارضایتی اضافه شده و جبهه تحریم را گسترده تر می کند. برای همین خامنه ای از همه درخواست می کند که وارد این نمایش شوند و «به نظام اسلامی آبرو» بخشند. رژیم برای آبرو خریدن احتیاج به یک سیرک پر شور و پر تماشاچی داشت. این سیرک با سوس غلیظ مناظره های تلویزیونی شور و حرارت پیدا کرد. میدان بازی برای بازیگران سیرک به اندازه ای بود که آنها آزاد بودند به میزانی که نظام و جایگاه ولی فقیه زیر سوال نرود، پته همدیگر را روی آب بریزند. از آنجا که هیچکدام از بازیگران برنامه اقتصادی نداشتند، بهترین نمایش با رو کردن دزدیها، فساد و آنچه که در میان مردم لو رفته است، پیش رفت. می توان گفت اپوزیسیون سازی در بین خودیها پیش رفت. برای این افشا کنندگان امنیت کامل در نظر گرفته شده بود و اگر چنین نبود باید همه بازیگران بعد از مناظره دستبند به دست به زندان منتقل می شدند. مناظره های تلویزیونی به ضرر رژیم تمام شد و بر تمامی حرفهای تحریم کنندگان نمایش انتخابات صحه گذاشت. علاوه بر این، افشاگریهای بازیگران، سند زنده ای از فساد حکومتی را به ثبت رساند. البته آنها روزی مجبور خواهند شد ناگفته های امروز را برملا کنند. ماجرای دزدی قالیباف چیست که روحانی به آن نوک می زند و برای حفظ نظام پوسیده از مردم پنهان می کند؟ رئیسی چه رازی در سینه اش از روحانی دارد که برای حفظ نظام مخفی می کند؟ یک تبهکار و یک شیاد به خودشان حق می دهند که رازهای مهم را برای حفظ نظام از مردم پنهان کنند و بی شرمانه از مردم می خواهند که برای حفظ نظام در انتخابات غیر دموکراتیگ و گزینشی شورای نگهبان شرکت کرده و به رژیم مشروعیت دهند. اما علاوه بر اکثریت گروههای سیاسی اپوزیسیون، زندانیان سیاسی شجاع و مقاوم، مادران شهدای قیام، خانم شعله پاکروان مادر زنده یاد ریحانه جباری ، خانواده زنده یاد ندا آقاسلطان، خانم شهین مهین فر، مادر زنده یاد امیرارشد تاجمیر، مادر قهرمان زنده یاد ستار بهشتی،ملکی، همراه با مردم آگاه ایران زمین به درخواست التماس آمیز ولی فقیه برای «آبرو بخشیدن به جمهوری اسلامی» نه بزرگ گفته و این سیرک انتخابات را تحریم می کنند. اگر چه عده ای مذبوحانه تلاش می کنند به عادت همیشگی در لحظه های آخر نمایش، بییندگان را به خریدن بلیط بخت آزمایی بین بد و بدتر تشویق کنند و آنها را از وجود جهنمی سوزنده تر از جهنم موجود می ترسانند، اما شرکت در این نمایش و پیروزی هر کدام از این بازیگران، دیوار این جهنم را ضخیم تر خواهد کرد.

Tuesday, May 16, 2017

راز پنهان ابراهیم رئیسی یک جنایت سرگُشاده است. منصور امان.

.راز پنهان ابراهیم رئیسی یک جنایت سرگُشاده است منصور امان.. به همان اندازه که آقای قالیباف در پرده دری از جُزییات و اسرار مالی رُقبایش اشتیاق داشت و سماجت می ورزید، حُجت الاسلام رئیسی، همریش او در رقابت نامزدهای شورای نگهبان برای ریاست جمهوری، تلاش می کند زیاد در این پهنه خودنمایی نکرده و خود را در خط آتش مُستقیم قرار ندهد. اگرچه پُشتیبانان آقای رئیسی موش وارگی وی را با "نجابت" یا "دولت منشی" اش توضیح می دهند، با این حال چنین می نماید که عامل اصلی این احتیاط، پیشینه خونین و تکان دهنده قصاب هُل داده شده به معرکه و هراس از تلافی رُقبا با ورق زدن آن بر صحنه همگانی باشد. مُرداد سال گذشته، هنگامی که یک فایل صوتی محرمانه از نشست آیت الله مُنتظری با هیات دست چین شده آیت الله خُمینی برای کُشتار زندانیان سیاسی مُنتشر گردید، "نظام" و به ویژه باند حاکم را به بُحرانی دُچار ساخت که با آثار درازمُدت آن باید برای دوره ای طولانی دست و پنجه نرم کنند. از این رو، سازمان دهندگان کمپین آقای رئیسی به گونه عام و خود او به عُنوان مُتهم شناخته شده کُشتار دسته جمعی ۱۳۶۷ به طور خاص، علاقه ای به وارد شدن به زورآزمایی در میدانی که از آن با نتیجه دو سر باخت بیرون می آیند، ندارند. با این حال به نظر می رسد وصله "نجابت" برای پوشاندن این سوراخ مشهود و دلیل واقعی شکل گیری آن چندان زننده و ناچسب بوده که مُهره چینان و قصاب سریالی را به پیاده شدن از این یابوی چموش و نشستن بر مرکب لنگ "راز نگهداری" و سُکوت مصلحت جویانه واداشته است. آقای ابراهیم رئیسی، عُضو هیات مرگ، اینک مُدعی است که "سینه اش صندوقچه اسرار" است و "اگر لب باز کند کسی حریفش نیست". او سپس و به خیال اینکه با این رجز خوانی زیر پایش را سفت کرده، بُزُرگوارانه افزوده ولی او "هرگز امنیت ملی و منافع مردُم را فدای منافع خود" نمی کند. فرار آقای رئیسی به این گوشه امن بیش از آنکه موقعیت او را بهبود بخشد، تردیدها و بی اطمینانی که نسبت به جایگاه تازه اش به عُنوان نامزد انتخابات وجود دارد و بر کارزار انتخاباتی اش سایه افکنده را با شدت تمام به سطح آورده است. موقعیت مُتزلزل پادوی نگون بخت هنگامی بهتر آشکار شد که یک اشاره کوچک به پیشینه او از سوی آقای روحانی، موجب به هم ریخته شدن دستگاه انتخاباتی پُشتیبانان وی گردید و حتی ورود سرآسیمه آقای خامنه ای برای تهدید و تشر و جلوگیری از خسارت بیشتر را الزامی ساخت. در "صندوقچه" آقای رئیسی تنها چیزی که یافت می شود، وحشت و کابوسهای تیره یک تبهکار لو رفته است که خودغرضانه به صحنه عُمومی هُل داده شده و زخمی التیام نیافته بر روح و روان جامعه را تازه کرده است.

Sunday, May 14, 2017

مناظره؛ چسبندگی وقاحت و "مردانگی" مددکار.منصور امان.

مناظره؛ چسبندگی وقاحت و "مردانگی" مددکار. منصور امان. براستی شگفت آور نیست که موضوع محوری اقتصاد در مُناسبات رژیم ولایت فقیه را همواره فساد، چپاول، سوواستفاده یا قاچاق تشکیل دهد. از این رو، تبدیل مُناظره اقتصادی نُخبگان رژیم ولایت فقیه به مُسابقه لجن پاشی به روی یکدیگر نیز نه انحراف از موضوع بحث، که حرکت در مُحیط طبیعی است که آنها در آن تنفُس می کنند و حیات سیاسی یافته اند. سومین دور مُناظره تلویزیونی نامزدهای شورای نگهبان برای پُست ریاست جمهوری یک امکان نادر را برای بینندگان آن فراهم آورد که کُلکسیونی از پرونده های فساد حُکومتی و کارگُزاران آن که پیشتر به گونه پراکنده، اینجا و آنجا ورق خورده بود را یکجا روی سینی "انتخابات" مُشاهده کنند. آقایان رئیسی و قالیباف، نامزدهای جناح حاکم، آقایان روحانی و جهانگیری را از جُمله به بالا کشیدن زمین و ملک، بانکداری، پرداخت وامهای میلیاردی صفر درصد به افراد خاص، فساد برادر، رانت خواری پدر داماد و جُز آن متهم کردند. در مُقابل، نامزدهای جناح میانه حُکومت، آقایان قالیباف و رئیسی را بر صندلی اتهاماتی همچون واگُذاری رانتی املاک در شهرداری، فساد ۱۲ هزار میلیاردی در آستان قُدس، واگُذاری بانک به "مُفسد اقتصادی"، ایجاد موسسات کُلاهبردار اعتباری، پولشویی و رانت خواری زیر پوشش مراکز خیریه و جُز آن نشاندند. عبرت آموز تر از رویارویی نزدیک با حجم خفه کننده فسادی که برگُزیدگان حُکومت از زیر فرش "نظام" به روی صفحه تلویزیون جارو کردند، ادعاهای بعدی آنان است که مجموعه گزافه های ریشخند آمیزی چونان مُبارزه با فساد حُکومتی، رسیدگی و پیگرد به موارد آن، دلسوزی به حال غارت شدگان، برنامه ریزی برای جبران خسارت و جُز آنها را در برمی گیرد. در این راستا، میزان باد دمیده شده در فیلهای ارسالی نامزدها به هوا، تناسُب روشنی با درجه پیشرفتگی فساد و پوسیدگی زیر عبا یا کُت و شلوار آنها دارد. برنده این میدان، بی هیچ گُفتگو باند حاکم است که به سبب جایگاه برتر در هرم قُدرت و سابقه طولانی تر در تیول داری خزانه همگانی، با وزن غنی شده بیشتری در باتلاق انحطاط فرو رفته است. در این راستا، پاسدار باقر قالیباف، علم فُقرا و "۴درصدیها" را به دست گرفته و برای آنها شکل عدالت می کشد. او آنچنان نقشی که بازی می کند را هضم کرده که با چشم دریدگی می تواند مُدعی شود "املاک نُجومی" را به "رُفتگران" بخشیده است. کمی آنطرف تر، نامزد دیگر باند حاکم، حُجت الاسلام ابراهیم رئیسی، بدون میان بُر، از پُشت تخت شکنجه و چارپایه اعدام، خود را به مقام "نماینده کارگر، کشاورز و زنان بی سرپرست" ارتقا می دهد. رییس امپراتوری بی حساب و کتاب آستان قُدس، سُفره "مردُم" را وجب گرفته و وعده بُزُرگ کردن آن را می دهد. تردیدی نیست که نه فقط وقاحت چسبناک مُفسدان حُکومتی، بلکه پایداری و جان سختی فساد در تار و پود آن، ریشه در پُشتیبانی فراجناحی گردانندگان "نظام" و حاشیه امنیتی دارد که "خودی"ها برای یکدیگر فراهم آورده اند. بهترین نمونه در این زمینه را آقای روحانی ارایه کرد. او در این مُناظره، بر رقیب خود آقای قالیباف منت گذاشت که "مردانگی" کرده و مانع از طرح و رسیدگی پرونده وی در سال ۸۴ شده. این به معنای صُدور مُجوز و باز گذاشتن دست پاسدار تبهکار برای ده سال بعد و ارتکاب جرایمی است که اینک آقای روحانی نقش مُنتقد آن را بازی می کند. نامزدهای ریاست جمهوری در مُناظره قبلی شرایط تکان دهنده و فلاکت باری که رژیم ولایت فقیه اکثریت جامعه ایران را بدان دُچار ساخته، به خوبی و روشنی تشریح کردند. در آخرین نمایش تلویزیونی، آنها علت شکل گرفتن این شرایط وخیم و هُویت سود برندگان از آن را نیز به مردُم نشان دادند. حال زمان داوری در این باره فرا رسیده است. مضحکه انتخاباتی حُکومت، اولین فُرصت دادخواهی می تواند باشد.

من رای نخواهم داد - شعله پاکروان.

من رای نخواهم داد - شعله پاکروان من رای نخواهم داد شعله پاکروان در حالى كه كمتر از يك هفته به نمايش تهوع آورى به نام انتخابات باقى مانده است ، من به هیچکدام از۶ بازیگر رأى نخواهم داد. نه به سه بازیگر اصلی که خودشان با وقاحت در برابر چشمهای مردم ، جنایات و دزدیهای یکدیگر را رسوا میکنند و نه ۳ سیاهی لشگری که برای خالی نبودن عریضه آمده اند. اینان در یک مورد مشترکند: همه شان طرفدار زندان و شکنجه و اعدامند. اصلی ترین مطالبه مردم نیز روشن است، آزادى، همان كه زير سايه هيچكدام از اینان دست یافتنی نیست. مردم مى خواهند بدانند چرا جوانانشان کشته شدند؟ در کجا مدفونند؟ چرا و چگونه خزانه مردم مورد دستبرد قرار گرفته است؟ وقتی اذهان مردم روشن شد، آنگاه چه بسا نیاز باشد تا به انتخابی بزرگتر دست بزنند. نه انتخابى بين بد و بدتر و بدترين. چه كسى گفته است كه مردم ايران بايد از بین لشگریان سارق و جوانکش و شيادان و جلادان یکی را بر مسند بنشانند؟ من به کسی که در هیئت مرگ بوده رای نمیدهم . به کسی که افتخارش برپا کردن چوبه های دار بوده و قاتلی را بر مسند صدارت نشانده هم رای نمیدهم . به کسی که حملات گازانبری بلد است و دستش تا آرنج در کیسه ملت است هم رای نمیدهم. شرکت در انتخاب یکی از اینان یعنی شراکت در فلاکتی که روز به روز بیشتر بر مردم تحمیل میشود. یعنی آلودن دستها به خون کسانی که تا کنون کشته شده اند و پس از این کشته خواهند شد. یعنی چشم بستن به رنجی که بازماندگان اعدام می کشند و ندیدن اشک خانواده هایی که عزیزانشان به گناه بیگناهی در زندانند. بگذاريد برخى توجيه كنند كه اگر بد را انتخاب نکنیم بدتر به مسند خواهد نشست. اما چه باک؟ مگر سالهای پیشین که بدها يا بدترها بر مسند نشستند چه فرقی داشت؟ آمار اعدام و فقر و فاقه همچنان بیشتر شد. این بار هم خواهد شد. چگونه مى خواهيم رأى بدهيم و چشمهای گوهر عشقی را فراموش كنيم؟ و آخرین نگاه ندا آقا سلطان را به ياد نياوريم؟ و صدای آرش صادقی را از خاطر ببريم؟ و صدای شهرام احمدی را؟ و کودکی ذبح شده ی ریان و رویدا و دیگرانی که پدرانشان اعدام شده اند را؟ و كودكانى كه در سلولهاى سرد با مادرشان به سر برده اند و چهره نابود شده دخترانى را كه اسيد به رويشان پاشيده اند، و ناله هاى مادرى را كه خبر اعدام فرزندش را از روزنامه خوانده است و ... و درد و رنج زندانيان و خانواده هايشان را... من جوانان سرگشته و پدران شرمنده را فراموش نخواهم کرد، همچنان که گور خوابان را. آری بهتر است فراموشی را فراموش کنم و هر لحظه فلاکتی را که بر سرزمینم تحمیل شده به یاد آورم. آیا در چنین لحظاتی می توان به رای دادن فکر کرد؟ بگذار خودشان نمایش ترتیب دهند، خودشان هم جشن پیروزی بگیرند. يك روز، نه چندان دور، رسواتر از امروز در پیشگاه عدالت محاکمه خواهند شد. این وعده ی تاریخ است. تاریخی که جنایتکاران و دزدان زیادی به خود دیده است که در لباسهای مختلف بر جان و مال توده های مردم حكومت كردند. امروز هیچکدامشان نیستند و جز نامی نفرت انگیز از آنان باقی نمانده است . من به قاتلان هزاران جوان رأى نخواهم داد، به غارتگران ميهنم رأى نخواهم داد. به آنان كه بى گناهان را به مسلخ بردند رأى نخواهم داد. نه، من به قاتلان ريحانم، ریحانهایم رأى نخواهم داد.

Friday, May 12, 2017

بی کفایتی حکومت برای کارگران معدن. زینت میرهاشمی.

بی کفایتی حکومت برای کارگران معدن. زینت میرهاشمی. شمار جانباختگان فاجعه انفجار معدن زغال سنگ زمستان یورت واقع در استان گلستان، هر روز اضافه می شود. تا کنون پیکر 44 تن از کارگران از زیر آوار بیرون آورده شده است. در حالی که خانواده های زیادی همچنان چشم به راه پیدا شدن نان آور خود از زیر خاکهای سیاه هستند، مسئولان رژیم همه امیدها را خاک می کنند. آمار متفاوت در مورد زیر آوار ماندگان که از جانب وزیر کار و دیگر کارگزاران رژیم ارایه می شود نشان می دهد که حتا بیرون آوردن پیکرهای کارکران و سپردن آنها به دست خانواده های شان هم برای پایوران رژیم اهمیت ندارد. مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان گلستان تعداد کارگرانی که در این معدن کار می کردند را ۳۶۰ نفر اعلام کرد. با توجه به در دست بودن آمار کارگرانی که زنده مانده اند، می توان نتیجه گرفت که مسئولان حکومت هنوز تعداد قربانیان را پنهان می کنند. اگر چنین نیست کارگزاران رژیم باید به طور شفاف اعلام کنند که دیگر کسی در زیر آوار گرفتار نیست. ناتوانی در یافتن قربانیان، نشانه بی اهمیت بودن جان کارگران برای حکومت است. روز آدینه ۲۲ اردیبهشت، بعد از گذشت ۱۰ روز از فاجعه انفجار در معدن، معاون مدیر کل ستاد بحران استانداری گلستان اعلام کرد که به دلیل ریزش مجدد، امدادرسانی برای یافتن بقیه اجساد کارگران مشکل شده است. در حالی که تاکنون ۴۴ نفر جانشان را در این معدن از دست داده اند، هنوز هیچ مقامی مسئولیت این فاجعه را به عهده نگرفته است و از مالک یا مالکان این معدن که به بسیج و دایره قدرت مربوط هستند، بازخواستی صورت نگرفته است. از برخوردهای پایوران رژیم چنین بر می آید که گویا مسول اصلی این فاجعه عظیم به عهده کارگران است. سرنوشت خانواده های کارگران جان باخته و نیز کارگران جان سالم به در برده معلوم نیست. با توجه به قراردادهای موقت کاری، قراردادهای سفید امضا و عدم برخورداری کارگران از بیمه اجتماعی و بیکاری، می توان تصور کرد که آینده کارگران بیکار شده و خانواده های جان باختگان دردناکتر از خود فاجعه است. مدیر کل تعاون، کار و رفا اجتماعی استان گلستان اقرار می کند که به دلیل قانون کار مصوب سال ۱۳۷۰، قرادادهای موقت، قراردادهای سفید امضا، دستشان برای پرداخت «مستمری» کارگران حان باخته بسته است. وی مدعی می شود که بیمه بیکاری ۳۵۰ کارگر معدن یورت شمالی برقرار شده است و در جایی دیگر می گوید که در سال گذشته با «خلع بیمه» کارگران این معدن مواجه بوده است. بنا بر اظهارات کارگرانی که زنده مانده اند، این کارگران ماهها حقوق طلبکار بوده و تعداد کمی از آنها بیمه بوده و البته انان بیمه با ریسک بالا نداشته اند. با توجه به واببستگی مالکان این معدن به نظام ولایت فقیه، بسیج و سپاه، همه وعده های پایوران بعد از سیرک انتخابات پوچی خود را نشان خواهد داد. اعتراض و خشم کارگران در هنگام حضور روحانی، نشان دهنده رویارویی این کارگران با رژیم خواهد بود.

Tuesday, May 9, 2017

پرونده ابراهیم رئیسی روی میز "انتخابات". منصور امان.

فراسوی خبر... چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت پرونده ابراهیم رئیسی روی میز "انتخابات" منصور امان سرانجام پیشینه خونبار و تبهکارانه آقای ابراهیم رئیسی، راه خود را به رقابتهای نمایش انتخابات ریاست جمهوری مُلاها باز کرد. این تحوُل با وجود زمینه چینی امنیتی و پُلیسی باند حاکم و تلاش پیگیرانه آن برای جلوگیری از تبدیل سابقه این دژخیم حُکومتی به سوژه کشمکشهای انتخاباتی روی داده است. حُجت الاسلام حسن روحانی، نامزد جناح میانه حُکومت، روز دوشنبه در سُخنانی بی پیشینه، رقیبان خود را مورد حمله مُستقیم و از روبرو قرار داد و از آنها به عُنوان کسانی که در" ۳۸ سال گذشته اعدام و زندان بلد بودند" یاد کرد. هدف این حمله برای همه کسانی که با تاریخ تبهکاریهای نظام حاکم آشنا هستند و نیز بخشهای وسیعی که به تازگی فایل صوتی جلسه آدمکُشان ولایی و از جُمله آنها، آقای رئیسی، با آیت الله مُنتظری را شنیده اند، آشکار است. آنها در این سند که بازتاب داخلی و خارجی گُسترده ای نیز یافت، به صراحت به قتل عام هزاران زندانی اعتراف کرده و از تدارُک دیدن برای قتل تعداد بیشتری خبر می دهند. واقعیت مزبور، بسا بیشتر یورش آقای روحانی به رقیب از این زاویه را که موضوعی کلان حُکومتی، فراجناحی و جزو "اسرار نظام" به حساب می آید، حساس تر و شگفت آور تر کرده است و می تواند پهن شدن شکاف در دستگاه قُدرت با شتابی خیره کننده را گُواهی دهد. گرچه اشاره آقای روحانی به این بخش از کارنامه سیاه رُقبای انتخاباتی خود از سطح کنایه زنی فراتر نرفته، اما تردیدی نیست که او بدین وسیله می کوشد لحن خویش علیه رُقبا را تُندتر کند و قُطب مُقابل آنها را به اشغال خود درآورد. او در دور پیشین نمایش انتخاباتی نیز به همین تاکتیک مُتوسل شد و از نقشه باند حاکم برای یورش "گازانبُری" به دانشجویان در سال ۸۲ سُخن گفت. در روزهای گذشته و به مُوازات تلاش باند رقیب برای زیر فشار گذاشتن آقای روحانی از دریچه بُحران اقتصادی "نظام" و شرایط وخیم معیشتی، او کمپین خود را هرچه بیشتر به سمت انتقاد از روشهای مُستبدانه و سیاست خارجی "بی دنده و تُرمُز" رقیبانش مُتمرکز کرده است. آقای روحانی آشکارا می کوشد زمینی که در پهنه کارنامه اقتصادی اش از دست می دهد را با تصرُف ارتفاعاتی مُشرف بر باروهای اقتدار امنیتی – نظامی رُقبا جُبران کند. با این حال انتخاب سیاست سرکوبگرانه حُکومت در برابر جامعه و به ویژه بخش مُنتقد و مُخالف آن به مثابه میدان امتیازگیری، همچنان یک راهکار ریسک آمیز برای پایوران ارشد سیستم که آقای روحانی یکی از آنها به شمار می آید، باقی می ماند. او اگر روی عقب نشینی رُقبا و کاهش فشار بر خود حساب باز کرده، بی گمان دُچار خطا شده است. آنهایی که آگاهانه یک قصاب نام و نشان دار را به میدان زورآزمایی در مرکز شهر فرستاده اند، با ایما و اشاره جا نمی خورند. در این کشمکش، فضایی بین دو صندلی برای نشستن و تکیه دادن به هر دو طرف وجود ندارد، بسا بیشتر در انتها چوب و پیاز به انتظار نشسته است.

جنایت شیمیایی اسد و بازگشت آمریکا به خاورمیانه . منصور امان.

جنایت شیمیایی اسد و بازگشت آمریکا به خاورمیانه منصور امان برای نخُستین بار از هنگام شُروع جنگ شش ساله سوریه، دولت آمریکا به گونه مُستقیم و هدفمند دولت بشار اسد را آماج حمله نظامی خود قرار داد. کاخ سفید این اقدام را واکُنش به حمله شیمیایی صورت گرفته در شهرک "خان شیخون" دانست. حمله مزبور همانگونه که انتظار می رفت، با بازتاب گُسترده رسانه ای همراه بود و هم پای آن به گمانه زنیهای گوناگونی پیرامون هویت عامل حمله شیمیایی و نیز چرخش در سیاست ایالات متحده در برخورد به آینده سوریه و سرنوشت آقای اسد دامن زد. روی سطح خبرها و نظرها بودن این دو گمانه، یک نگاه نزدیک تر به آنها را خالی از فایده به جا نمی گذارد. مظنون اصلی بامداد روز آدینه، ۱۷ فروردین، ۵۹ موشک آمریکایی به یک پایگاه هوایی دولت سوریه در اُستان حُمص به نام "العشیرات" اصابت کردند. منابع روسی از مُنهدم شدن ۶ جت که در آشیانه تعمیرات بوده اند خبر دادند. در مقابل، آمریکا انهدام ۲۰ هواپیمای جنگی را اعلام کرده است. سازگار با بازتاب حرکت جنجالی آقای ترامپ، به شتاب دو جبهه مُوافق و مُخالف پیرامون آن نیز شکل گرفت. در حالی که یک دسته از مُخالفان و مُنتقدان می گویند مدرکی حاکی از دست داشتن دولت سوریه در حمله شیمیایی وجود ندارد، دسته دیگر در اساس وقوع چنین حمله ای را انکار می کنند. روشن آن است که با توجه به پیشینه رژیم اسدها در کاربُرد چندباره سلاح شیمیایی علیه مردُم سوریه و مُخالفان خود، مظنون اصلی چنین حملاتی در مرتبه نخُست دولت سوریه است. دمشق زرادخانه های عظیمی از این سلاح را دستکم تا پیش از آنکه "خلع سلاح" شیمیایی شود، گردآوری و انبار کرده بود. روشن است که تلاش مادی برای تجهیز به سلاح شیمیایی، پتانسیل و اراده سیاسی استفاده از آن را نُقطه عزیمت خود دارد؛ ادعایی که در تابستان ۲۰۱۳ (مُرداد ۱۳۹۲) در منطقه "غوطه" به اثبات رسید. در پی بُمباران شیمیایی این منطقه در شرق دمشق، شُمار زیادی از ساکنان و نیز مُخالفان مُسلح جان خود را از دست دادند که تعداد آنها بین ۳۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر گزارش شده است. دولت سوریه ابتدا وقوع حمله شیمیایی را "کذب محض" نامید و سپس آن را به مُخالفان نسبت داد؛ یک اُلگوی تبلیغاتی که در برخورد به جنایت خان شیخون نیز آن را تکرار کرد. ادعای خلع سلاح شیمیایی پس از حمله شیمیایی به غوطه و با توافُق آمریکا و روسیه، هیاتی بین المللی برای خلع سلاح شیمیایی رژیم اسدها تشکیل شد که در همان سال اعلام کرد تسلیحات شیمیایی سوریه "نابود" شده است؛ ادعایی شتاب آلود که حملات مُشابه بعدی تردید در دُرُستی آن را تقویت کرد. سازمان ملل در این میان تایید می کند که دولت سوریه در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ به طور محدود از سلاح شیمیایی استفاده کرده است. به مُوازات این، "سازمان منع کاربُرد سلاحهای شیمیایی" (OPCW)، در تابستان سال گذشته اعتراف کرد در این امر که "تمام ذخایر و مواد شیمیایی دولت سوریه نابود شده باشند، تردید وجود دارد". افزون بر این، آقای اسد به اثبات رسانده است که برای حفظ خود در قُدرت، پروایی از استفاده از روشهایی که در طبقه بندی جنایت جنگی قرار می گیرند، ندارد. در کارنامه دولت سوریه گذشته از کاربرد جنگ افزار شیمیایی، تاکتیکهای معمول دیگری همچون مُحاصره و به قحطی کشاندن اهالی شهرها و روستاها، بُمباران غیرنظامیان و مناطق پُرجمعیت مسکونی، پرتاب بُمب بشکه ای، حمله به کاروان کمکهای انسانی، استفاده از بمب فُسفُری و جُز آنها به چشم می خورد. در همین حال از یاد نباید برد که مُهمترین مُخالفان تحقیق پیرامون حمله شیمیایی اخیر در سوریه، همان کسانی هستند که بُلند تر از بقیه، از نبود "مدارک و شواهد قوی" پیرامون ارتکاب آن توسط رژیم اسدها شکایت می کنند. تنها چند روز بعد از جنایت خان شیخون، روسیه قطعنامه شورای امنیت را که خواستار تحقیقات در این باره و همکاری دولت سوریه شده بود، وتو کرد. به نظر می رسد یکی از دلایلی که مُسکو در برابر انجام چنین تحقیقاتی مانع تراشی می کند، نقشی باشد که این کشور به عُنوان شریک نظامی دولت سوریه در جنایت جنگی مزبور ایفا می کند. نیروی هوایی سوریه تحت حمایت نظامی و لُجستیک روسیه قرار دارد و بنا به اعتراف مُسکو، پایگاه هوایی العشیرات که گفته می شود هواپیماهای حامل بُمب شیمیایی از آنجا به پرواز درآمده اند، به گونه عملی از سوی روسیه فرماندهی می شود و پایگاه اصلی آن در "جنگ علیه داعش" به حساب می آید. کارتها بُر نخورده اند گرچه روسیه نسبت به موشک باران پایگاه هوایی مُشترک خود و دولت سوریه اعتراض کرده است، با این حال چنین می نماید که کرملین به خوبی می تواند با سطح و ارزش نظامی این اقدام کنار بیاید. تجهیزات و پرسنل روسی مُستقر در العشیرات دُچار هیچ خسارتی نشده اند و آنهم به یک دلیل خوب: آمریکا پیش از شلیک موشکهایش، روسیه را از تصمیم به این اقدام آگاه ساخته بود. از همین روست که تنها یک روز بعد از حمله موشکی، روسیه و مُتحدش توانستند عملیات هوایی برای بمباران شهرها و مناطق روستایی را از سر گیرند. آقای ترامپ در توضیح ناهمگونی میان اقدام نظامی برای "حمایت از زنان و کودکان" و بر سر جا گذاشتن ابزار و امکانات آن و از جُمله باند فرودگاه توضیح داد: " بُمباران باند فرودگاه روند مُتعارف نیست، چون به سرعت و به بهای ارزان ترمیم می شود." او توضیح نداد که اگر او هدفهای نظامی خود را بر اساس ارزان و گران بودن آنها انتخاب می کند، بنابراین چرا به گرانبهاترین دارایی جنگی آقای اسد، یعنی نیروی هوایی او چنان ضربه جُبران ناپذیری وارد نیاورد که پرواز از العشیرات را دستکم برای مُدت نامحدودی مُنتفی گرداند. از این رو حرکت نظامی آمریکا را می توان در طبقه بندی "اقدام نمادین" جای داد و اگر اهمیتی داشته باشد، بی تردید از نظر نظامی نیست و به همین اعتبار نیز نمی توان از آن بُر خوردن کارتهای بازی در سوریه را برداشت کرد. گویا ترین محک پیرامون ارزش نمادین حمله موشکی آمریکا به العشیرات، نبود یک استراتژی روشن سیاسی و نظامی در پس آن است. دوگانگی آشکاری که در دستگاه دولت آمریکا پیرامون بُحران سوریه و چگونگی برخورد به آن، پیش و پس از اقدام مزبور، خود را به نمایش گذاشت، نشانه های روشنی از فقدان یک سیاست کُلی با خُطوط مُدون دارد. کاخ سفید از یکطرف تاکید کرده است که برکناری آقای بشار اسد "اولویت" ندارد و از طرف دیگر اصرار دارد که راه حل سیاسی با وجود او در قُدرت مُمکن نیست. آقای ترامپ و پایوران ارشد دولت او کوشیده اند جای خالی استراتژی در این حمله را که آشکارا به چشم می زند، با دلایل و ادعاهای بشردوستانه و رنج "زنان و کودکان" سوری پُر کنند؛ یک جوشش احساسی - اخلاقی ریاکارانه که در برخورد به کُشتار روزانه مردم سوریه دیده نمی شود. آنچنان که گویی بُمباران شیمیایی فاقد مشروعیت است، اما بُمباران با مواد مُتعارف مرگزا موجه و چشم پوشی پذیر به شُمار می رود. کودکان و زنان و مردانی که کاخ سفید برای شان دل می سوزاند و به نام آنها موشک شلیک می کند، همان کسانی هستند که ورودشان را به آمریکا ممنوع ساخته و به روی آوارگان و پناهندگان شان درها را چفت و بست قانون انداخته است. یک استراتژی شکست خورده بنابراین تا این نُقطه، سیاست و خط مشی ایالات مُتحده در برخورد به بُحران سوریه و راه پایان دادن به آن تغییری نکرده است. در پس بی عملی آقای اوباما در برابر بُحران رو به گُسترش سوریه، یک استراتژی وجود داشت که بر پایه سه عُنصر ۱- جلوگیری از قُدرت گرفتن نیروها و جریانهای دموکراتیک سوری ۲- جنگ علیه القاعده و داعش ۳- پیشبُرد توافُق هسته ای با مُلاهای ایران قرار گرفته بود. در این چارچوب، حفظ سیستم سیاسی و نظامی سوریه برای جلوگیری از آنچه که "هرج و مرج" نامیده می شود، جای گرفته است. این امر می تواند حتی اتحاد عملهای مُشخص با رژیم حاکم بر سوریه زیر نام "جنگ علیه ترور" را در بر گیرد، همان ترکیبی که هم اکنون در شُمال "رقعه" و در جبهه مُشترک آمریکا، رژیم سوریه و نیروهای کُرد علیه "پایتخت داعش" شکل گرفته است. حفظ سیستم سوریه به گونه ناگُزیر مُترادف با حفظ آقای اسد نیست. سیاست ایالات مُتحده در این رابطه، کنار گذاشتن سر سیستم، اما حفظ خود آن بوده است. تجربه شش سال گذشته نادُرُستی این سیاست را به نمایش گذاشته است. ساختار موروثی قُدرت دولتی و نظامی در سوریه آنچنان در هم تنیده شده و به یکدیگر مشروط است که به سادگی اجازه جُداسازی بدنه از راس را مانند آنچه که در مصر و تونس اتفاق افتاد، نمی دهد. در سوریه سر و سیستم یکی هستند و تفکیک آنان از یکدیگر به ویژه از طریق کوبیدن یکی و رشوه دادن به دیگری مُمکن نیست. سیستم در سوریه هرگز حتی به اندیشه قُربانی کردن سر برای حفظ خود نیز نمی افتد. از سوی دیگر، راه حل آمریکایی که رژیم اسدها را به گفته خود در "جنگ علیه ترور" تحمُل می کند، آگاهانه چشم بر نقش مُستقیم آن در ایجاد فضای مانور و تحرُک برای بُنیادگرایان اسلامی و حتی پرورش آنها بسته است. آقای اسد تا پیش از دمیدن "بهار عربی" در سوریه در سال ۲۰۱۱، به گونه فعال از جهادیستهای عراقی حمایت می کرد و سپس با شُعله ور شدن جنگ داخلی، طیف بین المللی بُنیادگرایان به یکی از مُتحدان چشم پوشی ناپذیر آن در سرکوب اپوزیسیون دموکرات و سکولار فراز یافتند. آمریکا با حمله به العشیرات به جای تغییر این استراتژی نشان داد که به بازی اش در همین میدان محدود که قواعد آن را مُحاسبات ژئوپولیتیک از یکطرف و احرار الشام، القاعده و داعش از طرف دیگر تعیین می کنند، ادامه می دهد. پیام موشکها با این حال، ثابت ماندن سیاست سوری ایالات مُتحده تنها پیامی نیست که حمله به العشیرات ارسال کرده است. موشکهای ارسالی از مدیترانه، پیامی فرا منطقه ای نیز را با خود حمل می کردند و آن تمایُل آمریکا برای حضور دوباره در خاورمیانه، آنهم به عُنوان یک بازیگر تعیین کننده است. با وارد بازی شدن آمریکا، شرایط پیشین اعتبار خود را از دست داده و وضعیت برای همه طرفهای درگیر دگرگون شده است. بعد از این آنها باید حرکت مُهره شان را با حرکت ابرقُدرت آمریکا تنظیم کنند. این تحول که به روشنی تلاش دستگاه آقای ترامپ را برای جلب نظر و نزدیکی به نئوکانها به نمایش گذاشته، انرژی کافی برای یک چرخش کاخ سفید از پوپولیسم راست به سوی نو-مُحافظه کاری را در خود ذخیره کرده است.

Monday, May 8, 2017

اشک تمساح برای معدنچیان، گلوله برای کولبران. لیلا جدیدی.

دوشنبه ۱۸ اردیبهشت اشک تمساح برای معدنچیان، گلوله برای کولبران لیلا جدیدی دکان سیار روحانی پس از روزها سرانجام به معدن آزادشهر، جایی که فاجعه انفجار معدن رخ داد، رسید. هنگامی که او لنگان لنگان و کشان کشان زیر فشار افکار عمومی در راه بود تا برای "مقصران و خاطیان" خط و نشان بکشد و تهدیدشان کند، گوش به فرمانهای دولتش به روی کولبران زحمتکش و فقیر آتش گشودند و کشته و زخمی به جا گذاشتند. حسن روحانی روز یکشنبه خطاب به معدنچیان و خانواده آنان گفت، "مقصران و خاطیان" محاکمه و در صورت "اثبات تقصیر" یا "قصور" به اشد مجازات محکوم می شوند. این در حالیست که معدنچیان با اعتراض شدید و محاصره خودروی حامل وی نشان دادند مقصر و خطاکار اصلی کیست و چه کسانی باید به اشد مجازات برسند. خامنه ای با فرستادن پیام تسلیت و روحانی با دادن قولهای پوچ و دروغین به معدنچیان و خانواده ستمدیده آنان، شیادانه تلاش می کنند دست خود را از جنایت علیه زحمتکشان کشور بشویند. این درحالیست که همزمان و در سوی دیگر، به گفته جمعیت حقوق بشر کردستان، ماموران حکومتی به روی چند کولبر منطقه "شاپاتان" در شهرستان اشنویه آتش گشودند و یک تن را کشته و چندین تن دیگر را زخمی کردند. در مناطق مختلف استانهای آذربایجان غربی و کردستان هشت تا ده هزار نفر برای تامین معاش خود به عنوان کولبر کار می‌ کنند. این در حالیست که فرماندار دست نشانده حکومت در سردشت، این زحمتکشان را "قاچاقچی" می نامد. یک معدنچی به علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه احتماعی می گوید: "اونایی که اینجا مردند، والله قسم هیچکدام از مسوولین نظام راضی نیستند، از سر تا ته مملکت."

Sunday, May 7, 2017

فرار به جلوی رئیسی: سئوال خودم هم این است که چطور معاونم به خارج کشور فرار کرد.

فرار به جلوی رئیسی: سئوال خودم هم این است که چطور معاونم به خارج کشور فرار کرد (تیتر از جنگ خبر) تسنیم پرونده تخلفات مالی قائم مقام سابق آستان قدس رضوی که چندی پیش از کشور متواری شده، برای رسیدگی به دادگستری کل استان تهران ارجاع شده است. به گزارش خبرنگار قضایی خبرگزاری تسنیم، آن طور که حجت الاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی در مستند انتخاباتی خود اعلام کرده، پرونده «مهدی عزیزیان» یک ماه قبل از اینکه از کشور فرار کند، به دادگستری تهران ارجاع شده است. تولیت آستان قدس رضوی درباره این پرونده توضیح داده است: وقتی یکی از شرکت‌های آستان قدس رضوی را بازرسی کردیم، متأسفانه دیدیم که یک حیات خلوتی در آنجا وجود دارد و در این مدت در آن تخلفات جدی اقتصادی به وجود آمده است. حجت الاسلام رئیسی اضافه کرده است: این مسئله موجب شد در همان ابتدا قائم مقام آستان قدس رضوی را تغییر دادیم و گزارش حسابرسی را کامل کردیم. یک ماه قبل از فرار این فرد، پرونده وی را به دادگستری تهران ارسال کردیم. تولیت آستان قدس رضوی در مستند انتخاباتی خود گفته: «سئوال خود ما هم این است که چطور این فرد به خارج از کشور رفت؟» انتهای پیام/

Saturday, May 6, 2017

نمایش عُمومی نظام "زالوصفت" در صداوسیما.منصور امان-

فراسوی خبر... یکشنبه ۱۷ اردیبهشت نمایش عُمومی نظام "زالوصفت" در صداوسیما منصور امان چنین می نماید آنچه که این روزها در بر صحنه سیاسی کشور به رای گذاشته شده، نه انتخاب یکی از نامزدهای شورای نگهبان برای پُست ریاست جمهوری، بلکه خود رژیم جمهوری اسلامی در اساس است. کاندیداهای مُجاز این تشریفات با ورق زدن کارنامه تیره "نظام" پس از چهل سال حُکمرانی و شرایط فاجعه باری که برای اکثریت مردُم ایران رقم زده، امکان این انتخاب را برای جامعه هر روز کمی بیشتر از پیش فراهم می آورند. بُحران سیاسی در دستگاه قُدرت، صفحه تلویزیون دولتی و رسانه های رسمی جمهوری اسلامی را به صحنه ای میلیونی برای نمایش ناکارآمدی و انحطاط نظام حاکم بر کشور بدل ساخته است. این بار مُنتقدان و مُخالفان نیستند که رژیم استبدادی – مذهبی را به خاطر به تباهی کشاندن اکنون و آینده مُلک و مردُمان بر صندلی مُحاکمه می نشانند، بلکه شخصیتهای مُمتاز و وفاداران دست چین شده اش هستند که حاکم کریه منظر را لُخت و عُریان در شهر و روستا می گردانند. آقای قالیباف، یک سرکرده ارشد نظامی – امنیتی، "دو قُطبی" واقعی موجود در کشور را اینگونه تشریح کرده که ۹۶درصد جامعه به حاشیه رانده شده اند و چهار درصد باقیمانده "زالو وار خون این ۹۶درصد را می مکند". او اعتراف می کند که "نزدیک به ده میلیون نفر از جمعیت کشور در فقر شدید و ۲۵ میلیون نفر کم درآمد هستند". نُخبه "نظام" پرورده در جایی دیگر آوار نکبتی که بر سر مردُم خراب کرده اند را چنین تشریح کرده: "۱۰درصد جامعه ما فقیر هستند، فقر مُطلق. اگر می گوییم گُرسنه می خوابند، حرف گزافی نگفته ایم." حُجت الاسلام رئیسی، قصاب بُلندپایه حُکومتی، گُزارش کرده: "بنده در سرکشی به روستاها مُشاهده کردم که مردُم تنها با یارانه ۴۵ هزار تومانی زندگی می کنند." رییس کارتل میلیاردی آستان قُدس دست تاسُف بر دست می ساید که "آمار بیکاری در بعضی شهرها ۳۰ تا ۴۰درصد است"، "پدرها از خانواده خود احساس خجالت می کنند"، "مادران و همسران اشک بر چشم دارند" و ... . تردیدی نیست که دلسوزی به حال مردُم، این دو مقام حُکومتی را به توبه و بیان چنین اعترافاتی نکشانده. شنوندگان آنها می دانند که حرص و اشتیاق بالاتر رفتن از نردبام قُدرت و گرفتن لُقمه بُزُرگ تر است که عاملان و شُرکای به فلاکت کشیدن شان را به هیات نوار متر گُستره و ژرفای نکبت ایرانگیر "نظام" درآورده است. گُزارش منکوب کننده و شرم آور آقایان قالیباف و رئیسی از شرایط حاکم بر زیست و معاش جامعه، برای مردُمی که با هر حرکت برای زنده ماندن شلاق آن را بر تن خود حس می کنند، نُکته تازه ای را بیان نمی کند. بسا بیشتر آنها با روایت شکست خوردگی و بی مشروعیتی حُکومت از سوی دو منبع دست اول چهره به چهره شده اند. چهل سال گذشته نشان داده (و آقایان قالیباف و رئیسی نیز آن را گواهی کرده اند) که از صندوقهای آرایی که "نظام" می کارد، هیچ تغییری بیرون نمی آید. اکنون دستاوردهای چهار دهه حاکمیت رژیم ولایت فقیه و نمایندگان مُمتاز این نکبت سیستم شده در برابر داوری و انتخاب جامعه قرار دارد.

هراس رژیم از اجساد کارگران معدن زغال سنگ. زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر --- شنبه ۱۶ اردیبهشت هراس رژیم از اجساد کارگران معدن زغال سنگ زینت میرهاشمی با گذشت ۳ روز از انفجار معدن زغال سنگ یورت شمال غربی شهرستان آزادشهر، در حالی که مردم محل در امید زنده پیدا کردن بستگان و یا همکاران خود هستند، مورد یورش یگان ضد شورش رژیم قرار گرفتند. این اولین حمله رژیم بعد از حادثه، برای ایجاد ترس از دادخواهی کارگران است. اعزام نیروهای سرکوبگر به محل به جای ارسال امکانات برای آُسیب دیدگان، نشان دهنده ترس رژیم از خشم مردم و حتا ترس از جنازه های بی جان کارگران است. گزارشهای پخش شده در باره وضعیت ایمنی معدن، هشدارهای قبلی کارگران در رابطه با ناامنی محل کارشان و مصاحبه های پخش شده با کارگران، انگشت اتهام را به رژیم ولایت فقیه نشانه گرفته است. وابستگی مالک یا مالکان این معدن به بسیج و دایره قدرت این امر را تقویت می کند. نبود دستگاه سنجش گاز، فقدان سیستم تهویه در معدن تا عمق ۱۷۰ متری و کار طولانی در روز از جمله مواردی است که تاکنون شاهدان بر آن صحه گذاشته اند. وزیر صنعت روز پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت اعلام کرد که این معدن وابسته به بخش خصوصی و متعلق به بسیج است. خبرگزاری حکومتی ایلنا نوشت «سه نفر از ۵ سهامدار این معدن از وابستگان نهاد دولتی، بسیج مستضعفان هستند.». روز آدینه ۱۵ اردیبهشت مدیر کل اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی رژیم ادعای کارگران معدن مبنی بر عدم دریافت ماهها حقوق، محروم بودن از بیمه و محروم بودن از شرایط ایمنی کار در معدن را بی شرمانه تکذیب کرد. فاجعه دردناک قتل کارگران معدن آزاد شهر، نه اولین فاجعه از این گونه است و نه آخرین آن خواهد بود. رژیمی که حفظ دیکتاتوری اسد و تامین سلاح و غذای حزب الله لبنان برایش از تهیه نردبان آتش نشانی و وسایل ایمنی کار مهم تر است مسئول مستقیم کشتار کارگران معدن است.

Wednesday, May 3, 2017

انفجار معدن زغال سنگ و ادعای ربیعی.زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر ...۱۴ اردیبهشت انفجار معدن زغال سنگ و ادعای ربیعی زینت میرهاشمی مرگ تعداد زیادی از کارگران معدن در پی وقوع انفجار در معدن زغال سنگ زمستان یورت شمال غربی، بار دیگر بی ارزش بودن جان کارگران معدن در رژیم ولایت فقیه را نشان داد. ارائه آمارهای متفاوت از تعداد زیر آوارماندگان و یا جان باختگان از این حادثه از طرف کارگزاران رژیم، عدم آمادگی برای پیشگیری از تلفات را در حوادث ناگوار نشان می دهد. بر اساس گزارشهای رسانه ها در معدن زغال سنگ یورت شمالی، ۵۰۰ نفر کارگر به کار مشغول کارند. بر اساس اولین واکنش رئیس خانه صنعت و معدن استان گلستان، ۲۱ بدن بی جان کارگر را از معدن خارج کرده اند. تا لحظه نوشتن این فراسو، تعداد کارگرانی که در این حادثه ناگوار جان داده اند، اعلام نشده است. ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، در روز کارگر در رابطه با امنیت کار حرفهایی زد که با واقعیت تناقض آشکار دارد. ربیعی در روز کارگر در سخن پراکنی خود مدعی شد که دولت روحانی موفق شده است «مرگ و میر ناشی از کار» را نسبت به ۴ سال گذشته کاهش دهد. ربیعی مدعی شد که حاصل کار دولت روحانی کاهش ۴۰ درصد حوادث ناشی از کار است. وی برای اثبات ادعای خود آمار می دهد که در چهار سال اخیر «هر روز یک کارگر کمتر از چهار سال گذشته و قبل از آن از دنیا می روند.» ارائه این آمار و ادعاها در هنگامه نزدیک شدن به نمایش انتخاباتی پدیده جدیدی نیست. آنچه که این آمار و آن ادعا را هویت می بخشد، زندگی واقعی نیروی کار، امنیت کار و ... است. انفجار معدن زغال سنگ و جان دادن تعداد زیادی از کارگران معدن این ادعا را به چالش می کشد. ربیعی در روز کارگر مدعی شد که «بیش از ۶۰ درصد به تشکلات کارگری اضافه» شده است. این حرف در حالی است که بیش از هر هنگام، فعالان کارگری و به ویژه مدافعان ایجاد تشکلهای مستقل کارگری در زندان به سر می برند و آزار، اذیت و حبس کارگرانی که در اعتراضهای صنفی شرکت می کنند را تهدید می کند. در خاتمه: شلاق بر بدن کارگران معدن و جریمه آنها در دوران وزارت ربیعی اتفاق افتاده است که وی اعلام آن را جزو دستاوردهای دولتش در روز کارگر به صلاح ندید.

داروغه ها و "آقا" شان زیر ضرب کرباسچی و حماس. منصور امان

فراسوی خبر... چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت داروغه ها و "آقا" شان زیر ضرب کرباسچی و حماس منصور امان زیر فشار تحولات، پیش از آنکه "نظام" زهر خورده فُرصت داشته باشد تشریفات انتخاباتی اش را به پایان ببرد، مباحث پس از آن در دستور کار روزش قرار گرفته است. آقای کرباسچی، یک پایور ارشد جناح میانه حُکومت، استراتژی باند حاکم برای توسعه نُفوذ در منطقه را زیر سووال برده و بدین وسیله تمرکُز ناگُزیر دور دُوُم "عقب نشینی قهرمانانه"، گرد بُحران سیاست منطقه ای "نظام" را آشکار کرده است. آقای کرباسچی در جریان یک سُخنرانی انتخاباتی، "پول دادن و اسلحه خریدن و کشتن و زدن" را راه های مُناسبی برای ایجاد پایگاه های نفوذ رژیم ولایت فقیه در منطقه یا آنچنانکه او گفت "تقویت شیعیان سوریه، لُبنان و یمن" ندانست. وی همچنین با اشاره به ایجاد "دستگاه بی حساب و کتاب به اسم دفاع از حرم"، باند رقیب را زیر لبی به تقویت جایگاه خود در دستگاه قُدرت با این دستاویز مُتهم کرد. اگرچه موسم تقسیم سهام نقش مُعینی در افزایش وزن سیاست منطقه ای "نظام" در کشمکش باندهای حُکومتی بازی می کند، اما عامل عُمده در کشاندن آنها به این نُقطه، در داخل نیست و باید در آن سوی مرزها جُستُجویش کرد؛ نخُست در واشنگتُن که سیاست دخالت فعال تر در منطقه خاورمیانه را در برابر خود نهاده و تعریف جدیدی از تهدیدات "امنیت ملی" خویش ارایه می کند و سپس در شکل گرفتن دایره معیوبی که دو سوی آن را فرو رفتن هر چه بیشتر "نظام" در باتلاق "سوریه، لُبنان و یمن"، به اندازه افزایش تحرُک آن در این کانونهای بُحرانی به یکدیگر وصل کرده است. هُجوم سراسیمه زیرمجموعه نظامی و امنیتی باند حاکم به میدان برای نشان دادن واکُنش به انتقادات آقای کرباسچی اما فقط اقدامی آینده نگرانه نیست، بلکه مصرف فوری هم دارد. آنها نگرانی "رهبر" و شُرکایش از تبدیل ماجراجویی خارجی "نظام" به موضوع کشمکشهای انتخاباتی را بازتاب می دهند. بیزاری اکثریت جامعه از این سیاستهای مُخرب و غیرانسانی و هزینه ای که از جیب و سُفره آنها خرج آن می شود، موضوعی نیست که تاکُنون از آقای خامنه ای و داروغه های بارگاهش پنهان مانده باشد. از همین رو هراس آنها از موج سواری رُقبا روی این صف بندی می تواند درک پذیر باشد. با این حال چنین نمی نماید که فرآیند رویدادها در میدان اصلی رویارویی، به سود "نظام" در حرکت باشد؛ واقعیتی که دست کشیدن دوفاکتوی حماس، یک نقش آفرین مُهم در بازی منطقه ای رژیم ولایت فقیه، از "نابودی اسراییل" آن را نشان می دهد.

Monday, May 1, 2017

روز کارگر در سایه اتحاد و همبستگی کارگران. لیلا جدیدی.

فراسوی خبر... ۱۲ اردیبهشت روز کارگر در سایه اتحاد و همبستگی کارگران لیلا جدیدی "تاریخ جوامع تاکنون تاریخ مبارزه طبقاتی بوده‌ است و در دنیای حاضر دو طبقه، بورژوازی و پرولتاریا وجود دارند که کشاکش این دو، تاریخ را رقم خواهد زد." اول ماه مه، روز جهانی کارگران، در شرایطی برگزار شد که بحرانهای سیاسی، اقتصادی سیستم سرمایه داری و امپریالیستی حقوق کارگران و زحمتکشان جهان را زیر ضربه برده است. اگرچه مبارزات کارگران جهان تاکنون دستاوردهای بزرگی داشته، در کشور ما و تحت حکومت استبدادی، کارگر ستیز، فاسد و سرمایه داری انگلی رژیم ولایت فقیه، وضعیت کارگران ایرانی بسیار وخیم تر گشته و با این حال، اعتراضات و مقاومت کارگری نیز همواره در حال گسترش بوده است. متلاشی کردن پیکره تولید ایران و عدم رشد و پویندگی آن، توزیع نابرابر ثروت و سر ریز کردن آن به جیب وابستگان تارعنکبوتی قدرت تحت هدایت ولی فقیه و از سوی دیگر، فساد بی حد در نظام جمهوری اسلامی روز به روز کارگران را به فقر و بیکاری و بی خانمانی کشانده است. در این میان حتی قشرهای میانه و متخصصان شاهد سقوط سطح زندگی و معیشت خود بوده اند. هر گونه اعتراض به این شرایط سرکوب شده و رهبران کارگری دستگیر و برای سالهای طولانی به زندان افکنده شده اند و این است ستیز بی امان بین کارگر و رژیم کارگر ستیز. امسال نیز مانند هر سال، رژیمی که از هرگونه تشکل مستقل جلوگیری می کند، از برگزاری این جشن کارگری جهانی نیز جلوگیری کرده و در مقابل، دسته های فرمایشی و تحت کنترل دولت (شوراهای کارگری اسلامی، انجمنهای صنفی و خانه کارگر)، را به راه می اندازد. با این حال، کارگران هر طور که بوده، همبستگی کارگری خود را در اعتراضات، راهپیماییها، بیانیه ها، قطعنامه ها و غیره ابراز داشته اند. برای نمونه، سه روز پیش از روز کارگر، جمعی از کارگران و خانواده های کارگری، فعالین کارگری، اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری و جمعی از اعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران در یک راهپیمایی باشکوه به استقبال این روز رفتند. همچنین به مناسبت روز کارگر، اتحادیه آزاد کارگران ایران، انجمن صنفی کارگران و استادکاران ساختمانی مریوان وسروآباد، انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه، سندیکای کارگران نقاش استان البرز، کانون مدافعان حقوق کارگر و کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای کارگری ایران، به طور مشترک بیانیه ای انتشار دادند. همزمان، چند تشکل دیگر، شامل سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه و کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری نیز بیانیه مشترکی صادر کردند. از دیگر حرکات متحدانه و مستقل کارگران، تشکیل "شورای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر – ایران" است. این ظرف کارگری در بخش از بیانیه خود نوشته است: "تاریخ مبارزات طبقه کارگر نشان می دهد که کارگران در هر رده و دسته و محل کاری که هستند نه تنها در یک روز خاص، بلکه همیشه و هر روزه و فقط در اتحاد و همبستگی و سازمانیابی مستقل از دولتهای سرمایه داری و مستقل از کارفرمایان قادر خواهند بود بر جناحها و گروه های مختلف سرمایه داری پیروز شده و به مطالبات و خواستهای طبقاتی خود دست یابند."