Monday, October 31, 2016

نه" ورزشکاران زن به حجاب اجباری، بازی "نظام" را بر هم می زند .منصور امان.

فراسوی خبر... سه شنبه ۱۱ آبان "نه" ورزشکاران زن به حجاب اجباری، بازی "نظام" را بر هم می زند
منصور امان
تلاش حاکمان جمهوری اسلامی برای رسمیت بین المللی بخشیدن به حجاب اجباری و جا انداختن آن به مثابه یک سُنت فرهنگی در مُراودات خود با جهان خارج، با موانع پیش بینی نشده ای روبرو گردیده است؛ ورزشکاران زن خارجی حاضر به تن دادن به تحمیلات و ممنوعیتهای مُلاها نیستند و از مقررات خود ساخته آنها بیزاری می جویند.

با فاصله کوتاهی پس از خودداری دو استاد بُزُرگ شطرنج آمریکایی و اکواردُری از حُضور در مسابقات جهانی شطرنج زنان در تهران در اعتراض به اجبار شرکت کنندگان به بر تن کردن "پوشش اسلامی"، اکنون قهرمان تیراندازی زنان هندوستان نیز به دلیلی مُشابه، به شرکت در رقابتهای قهرمانی آسیا در این رشته که در تهران برگزار خواهد شد، "نه" گفته است.

خانُم "حنا سیدهو" پس از انتقاد از "اجبار به رعایت حجاب"، این امر را "در تضاد با روح ورزش" دانسته. او تاکید کرده است که ورزش را امکانی برای "شرکت مردُم با فرهنگهای مُختلف، جنسیت، ایدیولوژی و مذهبهای مُتفاوت در رقابتهای ورزشی" می داند و افزوده که در یک نامه کتبی، به فدراسیون جهانی تیراندازی به خاطر واگذاری میزبانی مُسابقات به رژیم ایران اعتراض کرده است.

ریشه اشتیاق غیر عادی حاکمان ایران به کسب میزبانی مُسابقات بین المللی زنان، به تلاش آنها برای عادی سازی سیاستی برمی گردد که به گونه فعال و به شیوه خشونت بار علیه زنان کشور پیش می برند. هرگاه نازُک اندیشان "نظام" بتوانند تحمیلات ارتجاعی خود بر زنان کشور را به عُنوان یک ویژگی فرهنگی به خارجیها بقبولانند، آنگاه مُجوزی برای رفتار غیرانسانی و ستمگرانه خود در داخل نیز دست و پا کرده اند. این امر به آنها کُمک خواهد کرد که از فشارهای حُقوق بشری مُرتبط با تبعیض علیه زنان که در دوران "برجام" بسا مُزاحمت آفرین می تواند باشد، بکاهند.

شوربختی "نظام" اما در اینجاست که آرزوهای خود را بدون به حساب آوردن واکُنش زنان ورزشکار خارجی فُرمولبندی کرده است. چه، بسیاری از آنها تحقیر آشکار خود و تبعیض علیه زنان ایرانی را برنمی تابند و دلیلی نمی بینند که چرا باید نگاه و داوریهای جنسیتی حاکمان جمهور اسلامی را بر خود روا دارند و از تحمیل عملی و افسار گُسیخته آن بر ورزشکاران و زنان ایرانی پُشتیبانی کنند.

از طرف دیگر، قوانین و قالبهای رژیم ولایت فقیه برای ورزش زنان به طور کُلی، و شرکت و یا حتی تماشای مُسابقات به طور مُشخص، در ناهمگونی با منشور و آیین نامه های گوناگون نهادها و فدراسیونهای ورزشی بین المللی قرار گرفته است؛ امری که مانع دیگری در مسیر خرید خزنده مشروعیت برای حجاب اجباری و رفتار قرون وسطایی با زنان به شمار می رود.

به این ترتیب، رژیم استبدادی – مذهبی جمهوری اسلامی به سد اصلی در راه ورزش زنان، پیشرفت آن و پدیدار شدن اش بر صحنه بین المللی و داشتن شانس رقابت در این پهنه تبدیل شده است. این واقعیتی است که وجود پراکنده استعدادها و جرقه های ورزشی که در سایه تلاش و اراده فردی امکان ظُهور یافته اند، نمی تواند بر آن سایه بیاندازد.

تصور مُدرن و پیشرفته از ورزش زنان بی گمان با قرنطینه ای که "نظام" زیر این نام، دور از زندگی اجتماعی و به دور از چشم رسانه ها و وسایل اطلاع رسانی و حتی تماشاچی بر پا کرده است، هیچ ارتباطی ندارد. این نوع ورزش نه کُمکی به فراهم شدن امکان مُشارکت زنان می کند و نه شایسته زنان ورزشکاری است که به تواناییهای آنان همچون یک بیماری خطرناک نگریسته می شود.

آیا موگرینی دروغهای روحانی و ظریف را باور می کند؟ .لیلا جدیدی.

فراسوی خبر... دوشنبه ۱۰ آبان آیا موگرینی دروغهای روحانی و ظریف را باور می کند؟
لیلا جدیدی
حسن روحانی در دیدار با فدریکا موگرینی، مسوول سیاست خارجی اروپا، که روسری اجباری بر سر داشت، مدعی شد که آماده همکاری با اروپا در زمینه حقوق بشری است. وی وقیحانه از نقض حقوق بشر به ویژه "حقوق زنان" در دیگر کشورهای منطقه به شدت انتقاد کرد. شواهد در اثبات دروغگویی وی آنچنان آشکار است که اگر خانم موگرینی در دل به او نخندد و در عمل روی موافق نشان دهد، از نگاه ما ایرانیان جز ریاکاری نخواهد بود.

روحانی پیشتر در حالی که سازمان گزارشگران بدون مرز در آخرین گزارش سالیانه خود ایران را در میان یکی از پنج زندان بزرگ جهان برای روزنامه‌ نگاران قرار داده بود، در سفرش به نیویورک به سی ان ان هم دروغهایی از این دست تحویل داده بود: "در ایران کسی به خاطر روزنامه‌ نگاری زندانی نمی‌ شود."

پیشتر از او، وزیر خارجه اش، ظریف، در مصاحبه با پی بی اس مدعی شده بود: "در ایران کسی به خاطر عقیده ‌‎اش در زندان نیست. کسانی که قانون را زیر پا می‌ گذارند، نمی‌ توانند پشت عنوان روزنامه‌ نگار یا فعال سیاسی پنهان شوند."

اما ببینیم چه کسانی "قانون" مورد اشاره این دو را زیر پا گذاشته اند.

در روزهای اخیر موج احضار آنهم "تلفنی" پیکارگران فرهنگی، کارگری و مدنی بالا گرفته است. جعفر عظیم ‌زاده، فعال کارگری و دبیر هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران، که حکم او از ۶ سال به ۱۱ سال افزایش یافت، اسماعیل عبدی، دبیرکل کانون صنفی معلمان، که حکم ۶ سال زندان دارد و محمود بهشتی لنگرودی، از اعضای ارشد کانون صنفی معلمان، به زندان اوین فراخوانده شدند.

رضا شهابی، عضو هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، باوجود اتمام محکومیت ۶ سال زندان، تلفنی از سوی دادستانی به زندان فراخوانده شد. این درحالی ست که وی به دلیل عمل جراحی مهره های گردن و کمر ناشی از ضرب و شتم در زندان، مرخصی استعلاجی داشت.

این کارگران و معلمان تنها برخی بیشمار "قانون شکنهایی" هستند که به دلیل تلاش برای احقاق حقوق خود و همکاران شان مجرم شناخته شده اند.

گلرخ ایرایی، نویسنده ای که شش سال حکم زندان دارد، به دلیل نوشتن کتابی در باره سنگسار که حتی منتشر نشده، از منزلش ربوده شده و به زندان اوین منتقل گشته است. "حقوق زنان"؟ کشورهای منطقه"؟

جمهوری اسلامی هرگز نمی تواند دست از نقض حقوق بشر بکشد. تنها آزادی همه زندانیان سیاسی، توقف کامل اعدام و انتخابات آزاد می تواند حقوق بشر در کشور ما را تضمین کند.

Sunday, October 30, 2016

"املاک نُجومی"، "تخفیف زیادی" شد. منصور امان.


فراسوی خبر... یکشنبه ۹ آبان
"املاک نُجومی"، "تخفیف زیادی" شد
منصور امان
نمایشی که حُجت الاسلام مُحمدجعفر مُنتظری، دادستان کُل کشور، در تلویزیون دولتی اجرا کرد، به سریال کُمدی "مُبارزه با فساد" زیر "خیمه نظام" قسمت تازه ای افزوده است. تنها کاستی این مضحکه آن است که برعکس بازیگران و کارگردانان، تماشاچیانش نمی توانند با آن تفریح کنند.

در حالی که دستگاه امنیتی باند ولی فقیه در شناسایی، بازداشت و پیگرد افشاکنندگان سوواستفاده کلان از داراییهای همگانی در شهرداری تهران سر از پا نمی شناسد، آقای منتظری خیال همگان را آسوده ساخته که اتفاق مُهمی نیفتاده و حداکثر "تخفیف"هایی داده شده که "صحیح نبوده".

ناهمگونی فاحش بین تلاش خستگی ناپذیر برای بستن دهان افشاگران و مسدود کردن حُفره های درز اسناد و اطلاعات در یکسو و ناچیز جلوه دادن آن در سوی دیگر را فقط اینگونه می توان توضیح داد که آنها دو سویه یک سناریو واحد هستند و یکدیگر را تکمیل می کنند.

مقام قضایی که دستگاه او در نقش شُعبه ای از زیر مجموعه نظامی – امنیتی باند ولی فقیه انجام وظیفه می کند، از بُلندگوی بُنگاه "صداوسیما" همه استعداد ماله کشی خود را برای خارج کردن پاسدار قالیباف و دیگر تُفنگچیهای لباس شخصی در شهرداری از زیر فشار اتهامات، جار زده است.

حُجت الاسلام مُنتظری که پس از درخواست صریح آقای قالیباف برای "برخورد قاطعانه" با مُنتشرکنندگان "سند مخدوش"، مامور خارج کردن وی و همدستانش از زیر فشار اتهامات گردید، ابتدا ابعاد این رُسوایی را مایکرونیزه کرده و می گوید جای برآشُفتگی نیست، عده ای بیشتر از سهم شان "تخفیف" گرفته اند، به عده دیگری هم املاکی واگذار شده که "نباید انجام می شده".

ترازوی دستگاه قضایی در حالی رقم صفر را نشان می دهد که مبلغ سوواستفاده شده بیش از دو هزار میلیارد تومان را در برمی گیرد و دستکم ۱۰۰ شخص حُقوقی و ۱۵۰ شخص حقیقی، شریک مُستقیم این چپاول ملکی بوده اند.

دادستان کُل کشور پس از پوشاندن جامه بی قواره "تخفیف" بر تن "اختلاس و کُلاهبرداری"، همچنین به آگاهی همگان رسانده است که با وجود مُشارکت ۱۵۰ مُدیر و پایور ارشد در رُسوایی "تخفیف زیادی"، "به این نتیجه نرسیدیم که فساد سازمان یافته ای در شهرداری تهران واقع شده باشد".

اما این هنوز پایان "خبرخوش"های حُجت الاسلام مُنتظری از مجموعه تحت تصرُف سپاه پاسداران نیست. او شادمانه خبر داده: "شهردار تهران هم گفت در باره تخفیفها اطلاعی نداشتم."

تلاش دستگاه قضایی برای بایگانی پرونده "املاک نُجومی" تاکید دیگری بر نقش آن به عُنوان ابزار تامین امنیت مُفسدان حُکومتی و اُرگان پاک شویی آثاری است که از خود بر جا می گذارند. قُوه قضاییه به این ترتیب و نه فقط از امروز، خود یکی از سرچشمه های نشر و ترویج فساد کلانی به شمار می رود که رژیم ولایت فقیه در آن غوطه ور است.

غُده استعداد حُجت الاسلام مُنتظری در ناچیز و مُوجه جلوه دادن رد و بدل میلیارد تومانی زمین و آپارتمان بین مُدیران و پایوران "نظام" هر اندازه هم که مُتورم شده باشد، با این حال به دُشواری خواهد توانست شهروندان و از همه کمتر، پنج میلیون زاغه نشین تهرانی را تحت تاثیر قرار دهد. همچون پرونده "املاک نُجومی"، حساب او و قُوه اش، تصفیه نشده نزد جامعه باز می ماند.

Thursday, October 27, 2016

حقوق بشر چالش رژیم برای عادی سازی روابط با اروپا. زینت میرهاشمی.


فراسوی خبر آدینه 7 آبان
حقوق بشر چالش رژیم برای عادی سازی روابط با اروپا
زینت میرهاشمی
نقشه های اتاق فکر ولی فقیه، برای نرفتن در مسیر برجامهای دیگر با چالشهای جدی روبرو می شود. به همان اندازه که رژیم از طرح مساله حقوق بشر گریزان است، فعالیت جنیش مقاومت صدها بار بیشتر مساله حقوق بشر را به کابوس دیکتاتوری دینی تبدیل کرده است.
قطعنامه اتحادیه اروپا در رابطه با عادی سازی روابط با رژیم ایران، اگر به تلاش و میل لابیهای رژیم و طرفداران مماشات تدوین شده بود، زیان زیادی به مردم ایران وارد می کرد. اما کارنامه خونین و جنایتبار رژیم در امر نقض حقوق بشر و متقابلاً فعالیت مدافعان حقوق بشر (ایرانی و غیر ایرانی) و وجود زندانیان مقاوم و قدرت گیری جنبش دادخواهی، موضوع حقوق بشر را به طراحان اولیه قطعنامه تحمیل کرد.

طرح اولیه قطعنامه نمایندگان پارلمان اروپا که با تغییراتی به تصویب رسید، از جانب نماینده ای از حزب کارگر بریتانیا به پارلمان اروپا ارائه شد. اما در طرح اولیه به پیشنهاد تعداد زیادی از نمایندگان پارلمان اروپا تغییراتی به سود طرح مساله حقوق بشر داده شد. در قطعامه پارلمان اروپا بر مواردی اندک از نقض حقوق بشر تاکید شده و از طرح مورگرینی جهت «افتتاح یک دفتر نمایندگی در ایران» جهت هماهنگی سیاست خارجی اروپا با رژیم پشتیبانی شده است.
نکته مثبت این سند این است که اتحادیه اروپا خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی و دخالت موضوع حقوق بشر در مذاکرات اقتصادی شده است.
پایوران رژیم در واکنش به این قطعنامه از بخش عادی سازی تجارت و شیرینیهای آن استقبال کرده و مثل همیشه به موضوع حقوق بشر حساسیت نشان داده و از آن گزیده شده اند. محمد جواد لاریجانی، دبیر ستاد ضد حقوق بشر رژیم، دخالت اتحادیه اروپا در مورد حقوق بشر و ایجاد دفتر در تهران را «لانه فساد» لقب داده و اعلام کرد که دستگاه قضایی رژیم اجازه نخواهد داد که این دفتر در ایران دایر شود و بتواند با فعالان حقوق بشر در ایران ارتباط برقرار کند..

مایکل مور درباره دونالد ترامپ فیلم ساخت . رادیوزمانه.


مایکل مور درباره دونالد ترامپ فیلم ساخت

رادیوزمانه
مایکل مور، مستندساز نام‌آشنای آمریکا و برنده جوایز نخل طلای کن و اسکار، فیلم تازه‌ای درباره دونالد ترامپ، کاندیدای جنجالی جمهوری‌خواهان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ساخته است.

به‌گزارش خبرگزاری آلمان، مایکل مور ۶۲ ساله در صفحه توئیتر خود نوشت، «مایکل مور در ترامپ‌لند»، فیلم جدیدش، قرار است سه‌شنبه آینده در نیویورک به‌نمایش در آید.

در اطلاعیه سینمایی این فیلم آمده است: مور «چند هفته مانده به انتخابات ۲۰۱۶ با جسارت و طنز یک شوی تک نفره، مستقیماً وارد قلمرو دشمن شده و به عمق “ترامپ‌لند” نفوذ می‌کند.»

جمهوری‌خواهان در اوهایو تلاش کردند تا مانع از نمایش این فیلم شوند.

مایکل مور، فیلمساز و نویسنده در سال ۲۰۰۲ با فیلم «بولینگ برای کلمباین» که در مورد فرهنگ فروش و حمل سلاح در آمریکا بود موفق به کسب جایزه نخل طلای جشنواره کن و سپس یک سال بعد برنده اسکار شد.

بیشتر فیلم‌های انتقادی او بحث‌های گسترده‌ای را در جامعه آمریکا دامن زده‌اند. او با فیلم «فارنهایت ۹/۱۱» بر ماجرای حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ پرتو افکند، با فیلم «کاپیتالیسم: یک داستان عاشقانه» (۲۰۰۹) به بحران مالی و اقتصادی جهانی پرداخت و در سال ۲۰۰۷ با فیلم «سیکو» نظام بهداشتی آمریکا را مورد انتقاد قرار داد.

منتقدان مایکل مور می‌گویند او در فیلم‌هایش به‌عمد در مورد برخی از حقایق و داده‌ها سکوت می‌کند و به این ترتیب ذهن تماشاگر را به دلخواه خود تغییر می‌دهد.

روش‌های بحث‌برانگیز مایکل مور در فیلم‌هایش پیش از این در برخی از فیلم‌ها مورد انتقاد قرار گرفته است، از جمله در فیلم «مایکل مور از آمریکا متنفر است» (۲۰۰۴) ساخته مایکل ویلسون و «مخالف‌خوانی» به کارگردانی دبی ملنیک و ریک کین (۲۰۰۷).

Wednesday, October 26, 2016

مقام معظم عامل اصلی قطب بندی. مهدی سامع.


یادداشت سیاسی نبرد خلق شماره ۳۷۶ اول آبان ۱۳۹۵
مقام معظم عامل اصلی قطب بندی
مهدی سامع
در چند ماه گذشته محمود احمدی نژاد اقدام به سفرهای گوناگون به برخی از شهرها کرد و در رویای ابلهانه «احمدی نژادی شدن» شرایط، برای کاندیدا شدن در نمایش انتخابات آتی ریاست جمهوری زمینه سازی کرد. احمدی نژاد فکر می کرد شرایط به گونه ای است که ولی فقیه این بار هم از او پشتیبانی خواهد کرد و می تواند نقش گماشته ولی فقیه در مصدر ریاست جمهوری را با اندکی یاغیگری بازی کند.
برآمد احمدی نژاد در سال 1384 و حمایت کامل خامنه ای از او در  1388 محصول مهندسی کلان تقلب از جانب باندهای نظامی امنیتی بود که در آن زمان برای تحقق «ریل گذاری جدید در ولایت» نیاز به یک گماشته بی دنده و ترمز داشتند. این ضرورت را فرصت حمله جورج بوش پسر به عراق و اشغال این کشور در دستور کار خامنه ای قرار داده بود.
احمدی نژاد فکر می کرد با ناکامی حسن روحانی برای سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادی، با درهم ریختگی باندهای موسوم به «اصولگرا» و با وجود شرابط بحرانی در خاورمیانه که ولایت خامنه ای را درگیر سه جنگ خارجی در عراق، سوریه و یمن کرده، او بهترین کارگزار برای پیشبرد سیاستهای ولی فقیه خواهد بود و لابد حدس می زد که چند یاغیگری او، منجمله خانه نشینی 11 روزه اش، نمی تواند ضرورت برآمد مجدد او را منتفی کند.
احمدی نژاد که فکر می کرد قطعنامه ها در شُعله اقدامات تروریستی خواهد سوخت و با باجگیری می توان شرایط آخرالزمانی را فراهم کرد، به ضربه «تحریم» و «فتنه» به رژیم و در راس آن مقام معظم بها نمی داد. او فکر می کرد با امتیازات کلانی که به سپاه پاسداران داده، این نیرو را همیشه در کنار خود خواهد داشت. او فکر می کرد ولی فقیه که به مشارکت با دشمن دیرینه احمدی نژاد یعنی باند رفسنجانی تن داده و مجبور به نوشیدن جام زهر شده، برای مهار اوضاع بازهم از او حمایت خواهد کرد.
با این محاسبات ابلهانه که البته در قَد و قَواره یک کوتوله سیاسی است، برای بازگشت به پاستور خیز برداشت.
اشتباه او بیش از همه در این بود که باور نداشت حتی اگر خامنه ای بخواهد و بتواند بر دوران «مشارکت» نقطه پایان بگذارد، مُهرِه سوخته ای مثل او آبی برای ولی فقیه گَرم نخواهد کرد.
به همین دلیل ساده از میان دهها دلیل دیگر، خامنه ای در روز سه شنبه 9 شهریور 1395، جلسه ای با گماشته سابق اش برگزار می کند. در آن جلسه احمدی نژاد به گفته خودش «برنامه های تبیین انقلاب در سراسر کشور» را برای ولی فقیه «تشریح» کرده و خامنه ای با نگاه عاقل اندر سفیه به او «توصیه» می کند «مصلحت نیست» کاندیدا شود.
پس از این جلسه کارگزاران حکومت فکر می کردند که احمدی نژاد تسلیم شده است. اما احمدی نژاد یک پرده دیگر از یاغیگری خود را به نمایش گذاشت و در روز پنج شنبه 25 شهریور با دَبدَبه و کَبکَبه برای یک سفر انتخاباتی به گرگان رفت. 3 روز پس از این سفر جنجالی، خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران، اعلام کرد که ولی فقیه کاندیداتوری احمدی نژاد را به صلاح نمی داند. با اعلام این خبر از جانب سایت مربوط به سپاه، احمدی نژاد و دار و دسته او در گوشه و کنار و در شبکه های مجازی اعلام می کردند که اگر «آقا» چنین نظری داشت «پشت بلند گو» اعلام می کرد.
خامنه ای در درس خارج خود گزارشی از جلسه با احمدی نژاد ارایه می دهد که سایت ولی فقیه روز دوشنبه 5 مهر 1395 آن را پوشش می دهد.
«یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه ‌ی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمی‌ دانیم ما که شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یک چیز عادی است. انسان بایستی آن چیزی را که می ‌بیند و می ‌فهمد و فکر می‌ کند که به نفع برادر مؤمن ‌اش است باید به او بگوید دیگر....با ملاحظه‌ ی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه می‌کند که آقا شما اگر در این مقوله وارد شدید، این دو قطبی در کشور ایجاد می‌شود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمی ‌دانم شما وارد بشوید. بله، این چیز خیلی مهمی که نیست. این یک چیز خیلی طبیعی است، خیلی ساده است. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم. خب حالا این مایه‌ ی اختلاف بشود بین برادران مؤمن، یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو...... خب شما برادر مؤمن من هستی. یک چیز را مصلحت شما می ‌دانم، می‌ گویم به شما. این اشکالی که ندارد ظاهراً چیز خوبی است. لازم هم هست شرعاً لازم هم هست خیرخواهی. انسان باید نصحیت کند. نصحیت یعنی خیرخواهی. من به جنابعالی که مثلا آقای آشیخ عبدالعالی اسمتان است، من باب مثال، علاقمندم. می‌ دانم شما اگر وارد این مقوله شدی به ضررت است. به ضرر کشور هم هست. به شما می ‌گویم وارد نشو. نمی ‌گویم هم وارد نشو. امر و نهی نیست. حالا بعضی گفتند آقا دستور دادند، امر کردند، نه، گفتیم صلاح نمی‌ دانیم. من صلاح نمی‌ دانم.»
خامنه ای با گفتن این که «جنابعالی که مثلاً آقای آشیخ عبدالعالی* اسمتان است» و این که «صلاح حال خود آن شخص» هم نیست، به یاغیگریهای گماشته اش یک ضربه جدی در «پشت بلندگو» وارد کرد. احمدی نژاد فکر نمی کرد که خامنه ای این گونه وارد شود. اما خامنه ای به همان دلایلی که مطرح کرده مجبور شد مخالفت خود را این گونه علنی کند و به احمدی نژاد پشت بلند گو با طعنه هشدار دهد که حتی اگر مقامی همچون «آشیخ عبدالعالی» داشته باشد، کارت سوخته ای است و صلاح ولایت و سلطنت مطلقه ولی فقیه به کنار کشیدن اوست.
یک روز بعد احمدی نژاد طی یک نامه اعلام کرد که «در این دوره» از «توصیه» ولی فقیه تَبَعیت می کند.
سوالی که در این مورد مطرح می شود این است که آیا با کناره گیری احمدی نژاد قطبی شدن شرایط منتفی شده است؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید تاکید کرد که منظور خامنه ای، قطبی شدن در درون هِرَم قدرت است و نه در جامعه. در جامعه ما با وجود استبداد مذهبی حاکم، دو قطب مردم و رژیم وجود دارد که هر یک نافی دیگری است و امکان همزیستی بین این دو قطب وجود ندارد. خامنه ای خود بهتر از همه می داند که چنین قطب بندی وجود دارد و تهدید اصلی ولایت او قطب مقابل یعنی مردم است. برای همین او نسبت به قطب بندی در درون هِرَم قدرت هشدار می دهد. زیرا تکامل قطب بندی در درون قدرت، شرایط برای قیام را هرچه بیشتر فراهم می کند. خامنه ای قیامهای سال 1388 را به چشم خود دید و با گوش خود فریاد «مرگ بر اصل ولایت فقیه» را شنید. از آن زمان به بعد مهمترین ملاحظه او در تصمیمات اساسی اش، جلوگیری از به وجود آمدن شرایط قیام است و برای همین مجبور شد به حسن روحانی و نوشیدن جام زهر رضایت دهد. اما خروجی این تن دادن به رسمیت شناختن قطب بندی در درون ولایت است. قطب بندی که در دوره دوم صدارت احمدی نژاد بین طرفداران «ولایت مطلقه فقیه» و «ولایت مشروطه فقیه» شکل گرفت و در تکامل آن منجر به صدارت حسن روحانی و نوشیدن جام زهر از جانب خامنه ای شد.
اکنون مساله اصلی این است که هرگام عقب نشینی خامنه ای، قطب بندی درون ولایت را عمیق تر می کند. از این جهت بیهوده نیست اگر گفته شود، قطب بندی نه با احمدی نژاد که با خود مقام معظم شکل گرفته و هر روز عمیق تر می شود.
پانویس
*علی بن حسین بن عبدالعالی کَرَکی جبل عامِلی معروف به محقق ثانی و محقّق کَرَکی (درگذشت روز عید غدیرِ سال ۹۴۰ قمری در نجف)، از علمای بزرگ عصر صفوی بود که از وطن خود، جبل عامل در لبنان مهاجرت کرد و ابتدا به عراق رفت و سپس در پی دعوت شاه اسماعیل صفوی برای تبلیغ و ترویج تشیع به ایران آمد.
شاه طهماسب او را به عنوان نایب امام زمان، صاحب حقیقی دولت خواند و لذا او اختیارات واقعی را در دست گرفت.
محقق کرکی درباره ولایت فقیه می‌گوید: «...باید در دل بذر حکومت مستضعفین را کاشت و برای عملی شدن آن گام برداشت. ما بر این عقیده ایم که فقیه جامع الشرایط باید بپا خیزد و به عنوان حاکم جامعه اسلامی مقتدر و استوار رهبری را بدست گیرد و اسلام را به عنوان یک اندیشه مهم سیاسی و اجتماعی مطرح کند و آن را بسان نظام کاملی برای اداره جوامع بشری عرضه کند. اختیارات حکومتی رسول الله را امامان معصوم یکی پس از دیگری دارا هستند و فقیه جامع الشرایط نایب امام معصوم است و تمام اختیارات حکومتی او را داراست.» (عماریون، چهارشنبه 7 مهر 1395)
منبع: نبردخلق شماره 376، شنبه اول آبان ۱۳۹۵ – ۲2 اکتبر ۲۰۱۶

https://www.youtube.com/watch?v=3b6rknKqPks&feature=youtu.be

Tuesday, October 25, 2016

موضع وقیحانه در برابر کشتار کولبران . زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر چهارشنبه ۵ آبان موضع وقیحانه در برابر کشتار کولبران
زینت میرهاشمی
در برابر خشم و نفرت مردم از کشتار کولبران مناطق مرزی توسط نیروهای انتظامی، سرانجام با چند سال تاخیر، سخنگوی نیروی انتظامی رژیم بی شرمانه، اخبار مربوط به این قتلها را «دروغ» و تمامی آن را تکذیب کرد.
تکذیب نیروی انتظامی در حالی انجام می شود، که عکس کولبران به قتل رسیده و حتا قتل تعداد زیادی از اسبهای آنها که به صورت دسته جمعی به قتل رسیده بودند به شکل وسیعی پخش شده است. سند به اندازه کافی وجود دارد. سخنگوی نیروی انتظامی ضمن دروغ خواندن قتل کولبران، مدعی شد که «کولبران» یا کارگران باربر ساخته و پرداخته رسانه های خارجی «برای ورود سلاح و مواد منفجره و مواد مخدر» به ایران است. این کارگزار رژیم فعالیت «برادران قاچاقچی» و اسکله های قاچاق که توسط احمدی نژاد افشا شد را به کولبران نسبت می دهد.
کولبران، کارگران باربری و از فقیرترین و محروم ترین اقشار مردم مرزنشین هستند. این باربران وسیله امرار معاش و ابزار کارشان، بدنهای نحیف و لاغرشان است. در بهترین شکل، آنها قاطر و یا اسب دارند. پدیده کارگران باربر یا کولبر محصول فقر و محرومیت مردم در مناطق مرزی است. در فقدان کار، نبود کمکهای اجتماعی و محرومیت از اولیه ترین امکانات و استانداردهای زندگی، این نوع کارگری رواج پیدا کرده است. طی دو سال اخبر تعداد زیادی از کولبران زیر شلیک مستقیم مزدوران سپاه و نیروی انتظامی جانشان را از دست داده اند. اخبار و عکسهای به قتل رسیدگان و کمپینها و اعتراضهایی که پی آن صورت گرفت، تعدادی از مجلس نشینان از استان کردستان را وادار کرد که به این امر اعتراض کنند.
کشتار کولبران و به قتل رساندن اسب و قاطر آنها به بهانه گرفتن وسیله کارشان عملی ضد انسانی و ضد حقوق بشر است. دروغهای سخنگوی نیروی سرکوبگر انتظامی را کسی باور نخواهد کرد.

Monday, October 24, 2016

پیامی که خبرچین ستاد موسوی به وزارت ارشاد می برد..منصور امان.

پیامی که خبرچین ستاد موسوی به وزارت ارشاد می برد.
منصور امان.
مُعرفی یک مُهره امنیتی برای وزارت ارشاد به جای آقای علی جنتی، علت برکناری وزیر پیشین را نیز با خود همراه دارد. در حالی که دولت جناح میانه حُکومت و پُشتیبانان آن تلاش می کنند تغییر در وزارت ارشاد را نشانه ای از نارضایتی آقای روحانی از سیاست حاکم بر آن و گام گذاشتن در جهت تحوُل در این وزارتخانه جلوه دهند، نامزد کردن آقای صالحی امیری تصویر دیگری از زمینه و هدف از این جابجایی ارایه می کند.

گرچه کمتر کسی ادعای برکناری آقای جنتی با انگیزه مرزبندی با عملکرد او را جدی می گرفت، با این حال هضم جایگزینی وی با فردی که در کارنامه اش حفظ وضعیت حاکم حتی با داغ و درفش، دُرُشت نوشته شده، شاید حتی برای نقالهای حاشیه معرکه نیز که این داستان نفس گیر را با آب و تاب روایت می کردند، ثقیل باشد.

آقای سید رضا صالحی امیری، یک مقام ارشد وزارت بدنام اطلاعات است که در پیشینه اش – تا آنجا که فاش گردیده – از جُمله ریاست اداره کُل اطلاعات خوزستان دیده می شود. آقای روحانی پس از به عُهده گرفتن قُوه مُجریه، وی را نامزد وزارت ورزش در کابینه پیشنهادی خود کرده بود، اما رُقبای "دولت اعتدال" در مجلس وی را از این گردونه خارج کردند.

در جریان سهم کشی بر سر انتخاب وزیران، نمایندگان "اصولگرا" آقای صالحی امیری را مُتهم به شکنجه، فساد مالی و دریافت رشوه کردند. همچنین یکی از مُنتقدان وی گفت، آقای امیری در توجیه فعالیتش در ستاد انتخاباتی آقای میرحُسین موسوی عنوان کرده است که "از طرف نظام ماموریت داشته و گُزارش می داده است"؛ اتهامی که وی آن را تکذیب نکرد.

برکناری آقای جنتی یک گام دیگر در مسیری است که حُجت الاسلام حسن روحانی تا پیش از این برای کسب پُشتیبانی راست سُنتی و مُلاهای پُرنفوذ آن پیموده است. او تلاش کرده است با برآوردن خواسته های آنان، از بسیج این طیف توسُط باند حاکم و تشکیل جبهه مُشترک فرهنگی علیه خود جلوگیری کند.

در این راستا، وزارت ارشاد او فعالانه دست به اصلاحات در نُقاط چالش برانگیز با راست سُنتی زده و با سانسور کتاب، توقیف و ممنوعیت فیلمها، ایجاد محدودیت و جلوگیری از برگزاری کُنسرتهای موسیقی و جُز آن بدان واکُنش مُثبت نشان داده است.

عقب نشینی گام به گام آقای علی جنتی در برابر فشار مُنتقدان موسیقی و کُنسرت، بخشی از یک سیاست کُلی است که وی مُجری آن به حساب می آمد. دستگاه ارشاد اسلامی ابتدا در مُقابل حمله های پراکنده لباس شخصیها به کُنسرتهای موسیقی و برهم زدن آنها با سهل انگاری برخورد کرد. کمی بعدتر که ممنوعیت خودسرانه دایره گُسترده تری یافت و آیت الله علم اُلهُدی در این حوزه برای مشهد قانون وضع کرد، واکُنش آقای جنتی بهتر نبود؛ او سر فرود آورد تا پهنای کانال فشار بیشتر شود و مُلاهای قُم نیز زیر پرچم جهاد علیه همخوانی با ویلون و کمانچه، سهم خود را طلب کنند.

برکناری مُدیرکُل اداره ارشاد قُم به خواست آشکار آنها، انعطاف دیگر وزیر کابینه بود که به مُتحدان پُراشتهای "دولت تدبیر و اُمید" راه و وجود ظرفیت برای پیشروی را نشان داد. این بار اما آقای جنتی می بایست هزینه ضیافت "مراجع و عُلما" را از جیب خود بپردازد.

بدیهی است این آخرین خواسته ای نخواهد بود که راست سُنتی روی میز جناح میانه حُکومت می گذارد و به همینگونه آخرین امتیازی هم نخواهد ماند که جناح مزبور آمادگی دادنش را دارد. در این بازار که همگام با نزدیک شدن نمایش انتخابات ریاست جمهوری بر رونق آن افزوده می شود، جُز فرهنگ و هُنر، کالاهای دیگری هم برای معامله یافت می شود.

Sunday, October 23, 2016

مقام معظم عامل اصلی قطب بندی . مهدی سامع.


 
یادداشت سیاسی نبرد خلق شماره ۳۷۶ اول آبان ۱۳۹۵
مقام معظم عامل اصلی قطب بندی
مهدی سامع
 
در چند ماه گذشته محمود احمدی نژاد اقدام به سفرهای گوناگون به برخی از شهرها کرد و در رویای ابلهانه «احمدی نژادی شدن» شرایط، برای کاندیدا شدن در نمایش انتخابات آتی ریاست جمهوری زمینه سازی کرد. احمدی نژاد فکر می کرد شرایط به گونه ای است که ولی فقیه این بار هم از او پشتیبانی خواهد کرد و می تواند نقش گماشته ولی فقیه در مصدر ریاست جمهوری را با اندکی یاغیگری بازی کند.
برآمد احمدی نژاد در سال 1384 و حمایت کامل خامنه ای از او در  1388 محصول مهندسی کلان تقلب از جانب باندهای نظامی امنیتی بود که در آن زمان برای تحقق «ریل گذاری جدید در ولایت» نیاز به یک گماشته بی دنده و ترمز داشتند. این ضرورت را فرصت حمله جورج بوش پسر به عراق و اشغال این کشور در دستور کار خامنه ای قرار داده بود.
احمدی نژاد فکر می کرد با ناکامی حسن روحانی برای سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادی، با درهم ریختگی باندهای موسوم به «اصولگرا» و با وجود شرابط بحرانی در خاورمیانه که ولایت خامنه ای را درگیر سه جنگ خارجی در عراق، سوریه و یمن کرده، او بهترین کارگزار برای پیشبرد سیاستهای ولی فقیه خواهد بود و لابد حدس می زد که چند یاغیگری او، منجمله خانه نشینی 11 روزه اش، نمی تواند ضرورت برآمد مجدد او را منتفی کند.
احمدی نژاد که فکر می کرد قطعنامه ها در شُعله اقدامات تروریستی خواهد سوخت و با باجگیری می توان شرایط آخرالزمانی را فراهم کرد، به ضربه «تحریم» و «فتنه» به رژیم و در راس آن مقام معظم بها نمی داد. او فکر می کرد با امتیازات کلانی که به سپاه پاسداران داده، این نیرو را همیشه در کنار خود خواهد داشت. او فکر می کرد ولی فقیه که به مشارکت با دشمن دیرینه احمدی نژاد یعنی باند رفسنجانی تن داده و مجبور به نوشیدن جام زهر شده، برای مهار اوضاع بازهم از او حمایت خواهد کرد.
با این محاسبات ابلهانه که البته در قَد و قَواره یک کوتوله سیاسی است، برای بازگشت به پاستور خیز برداشت.
اشتباه او بیش از همه در این بود که باور نداشت حتی اگر خامنه ای بخواهد و بتواند بر دوران «مشارکت» نقطه پایان بگذارد، مُهرِه سوخته ای مثل او آبی برای ولی فقیه گَرم نخواهد کرد.
به همین دلیل ساده از میان دهها دلیل دیگر، خامنه ای در روز سه شنبه 9 شهریور 1395، جلسه ای با گماشته سابق اش برگزار می کند. در آن جلسه احمدی نژاد به گفته خودش «برنامه های تبیین انقلاب در سراسر کشور» را برای ولی فقیه «تشریح» کرده و خامنه ای با نگاه عاقل اندر سفیه به او «توصیه» می کند «مصلحت نیست» کاندیدا شود.
پس از این جلسه کارگزاران حکومت فکر می کردند که احمدی نژاد تسلیم شده است. اما احمدی نژاد یک پرده دیگر از یاغیگری خود را به نمایش گذاشت و در روز پنج شنبه 25 شهریور با دَبدَبه و کَبکَبه برای یک سفر انتخاباتی به گرگان رفت. 3 روز پس از این سفر جنجالی، خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران، اعلام کرد که ولی فقیه کاندیداتوری احمدی نژاد را به صلاح نمی داند. با اعلام این خبر از جانب سایت مربوط به سپاه، احمدی نژاد و دار و دسته او در گوشه و کنار و در شبکه های مجازی اعلام می کردند که اگر «آقا» چنین نظری داشت «پشت بلند گو» اعلام می کرد.
 
خامنه ای در درس خارج خود گزارشی از جلسه با احمدی نژاد ارایه می دهد که سایت ولی فقیه روز دوشنبه 5 مهر 1395 آن را پوشش می دهد.
«یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه ‌ی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمی‌ دانیم ما که شما شرکت کنید. این را گفتیم. خب یک چیز عادی است. انسان بایستی آن چیزی را که می ‌بیند و می ‌فهمد و فکر می‌ کند که به نفع برادر مؤمن ‌اش است باید به او بگوید دیگر....با ملاحظه‌ ی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه می‌کند که آقا شما اگر در این مقوله وارد شدید، این دو قطبی در کشور ایجاد می‌شود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمی ‌دانم شما وارد بشوید. بله، این چیز خیلی مهمی که نیست. این یک چیز خیلی طبیعی است، خیلی ساده است. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم. خب حالا این مایه‌ ی اختلاف بشود بین برادران مؤمن، یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو...... خب شما برادر مؤمن من هستی. یک چیز را مصلحت شما می ‌دانم، می‌ گویم به شما. این اشکالی که ندارد ظاهراً چیز خوبی است. لازم هم هست شرعاً لازم هم هست خیرخواهی. انسان باید نصحیت کند. نصحیت یعنی خیرخواهی. من به جنابعالی که مثلا آقای آشیخ عبدالعالی اسمتان است، من باب مثال، علاقمندم. می‌ دانم شما اگر وارد این مقوله شدی به ضررت است. به ضرر کشور هم هست. به شما می ‌گویم وارد نشو. نمی ‌گویم هم وارد نشو. امر و نهی نیست. حالا بعضی گفتند آقا دستور دادند، امر کردند، نه، گفتیم صلاح نمی‌ دانیم. من صلاح نمی‌ دانم.»
 
خامنه ای با گفتن این که «جنابعالی که مثلاً آقای آشیخ عبدالعالی* اسمتان است» و این که «صلاح حال خود آن شخص» هم نیست، به یاغیگریهای گماشته اش یک ضربه جدی در «پشت بلندگو» وارد کرد. احمدی نژاد فکر نمی کرد که خامنه ای این گونه وارد شود. اما خامنه ای به همان دلایلی که مطرح کرده مجبور شد مخالفت خود را این گونه علنی کند و به احمدی نژاد پشت بلند گو با طعنه هشدار دهد که حتی اگر مقامی همچون «آشیخ عبدالعالی» داشته باشد، کارت سوخته ای است و صلاح ولایت و سلطنت مطلقه ولی فقیه به کنار کشیدن اوست.
یک روز بعد احمدی نژاد طی یک نامه اعلام کرد که «در این دوره» از «توصیه» ولی فقیه تَبَعیت می کند.
سوالی که در این مورد مطرح می شود این است که آیا با کناره گیری احمدی نژاد قطبی شدن شرایط منتفی شده است؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید تاکید کرد که منظور خامنه ای، قطبی شدن در درون هِرَم قدرت است و نه در جامعه. در جامعه ما با وجود استبداد مذهبی حاکم، دو قطب مردم و رژیم وجود دارد که هر یک نافی دیگری است و امکان همزیستی بین این دو قطب وجود ندارد. خامنه ای خود بهتر از همه می داند که چنین قطب بندی وجود دارد و تهدید اصلی ولایت او قطب مقابل یعنی مردم است. برای همین او نسبت به قطب بندی در درون هِرَم قدرت هشدار می دهد. زیرا تکامل قطب بندی در درون قدرت، شرایط برای قیام را هرچه بیشتر فراهم می کند. خامنه ای قیامهای سال 1388 را به چشم خود دید و با گوش خود فریاد «مرگ بر اصل ولایت فقیه» را شنید. از آن زمان به بعد مهمترین ملاحظه او در تصمیمات اساسی اش، جلوگیری از به وجود آمدن شرایط قیام است و برای همین مجبور شد به حسن روحانی و نوشیدن جام زهر رضایت دهد. اما خروجی این تن دادن به رسمیت شناختن قطب بندی در درون ولایت است. قطب بندی که در دوره دوم صدارت احمدی نژاد بین طرفداران «ولایت مطلقه فقیه» و «ولایت مشروطه فقیه» شکل گرفت و در تکامل آن منجر به صدارت حسن روحانی و نوشیدن جام زهر از جانب خامنه ای شد.
اکنون مساله اصلی این است که هرگام عقب نشینی خامنه ای، قطب بندی درون ولایت را عمیق تر می کند. از این جهت بیهوده نیست اگر گفته شود، قطب بندی نه با احمدی نژاد که با خود مقام معظم شکل گرفته و هر روز عمیق تر می شود.
 
پانویس
*علی بن حسین بن عبدالعالی کَرَکی جبل عامِلی معروف به محقق ثانی و محقّق کَرَکی (درگذشت روز عید غدیرِ سال ۹۴۰ قمری در نجف)، از علمای بزرگ عصر صفوی بود که از وطن خود، جبل عامل در لبنان مهاجرت کرد و ابتدا به عراق رفت و سپس در پی دعوت شاه اسماعیل صفوی برای تبلیغ و ترویج تشیع به ایران آمد.
شاه طهماسب او را به عنوان نایب امام زمان، صاحب حقیقی دولت خواند و لذا او اختیارات واقعی را در دست گرفت.
محقق کرکی درباره ولایت فقیه می‌گوید: «...باید در دل بذر حکومت مستضعفین را کاشت و برای عملی شدن آن گام برداشت. ما بر این عقیده ایم که فقیه جامع الشرایط باید بپا خیزد و به عنوان حاکم جامعه اسلامی مقتدر و استوار رهبری را بدست گیرد و اسلام را به عنوان یک اندیشه مهم سیاسی و اجتماعی مطرح کند و آن را بسان نظام کاملی برای اداره جوامع بشری عرضه کند. اختیارات حکومتی رسول الله را امامان معصوم یکی پس از دیگری دارا هستند و فقیه جامع الشرایط نایب امام معصوم است و تمام اختیارات حکومتی او را داراست.» (عماریون، چهارشنبه 7 مهر 1395)
 
منبع: نبردخلق شماره 376، شنبه اول آبان ۱۳۹۵ – ۲2 اکتبر ۲۰۱۶
 





موصل؛ ازدحام در حیاط خلوت "نظام". منصور امان.

موصل؛ ازدحام در حیاط خلوت "نظام"
منصور امان
تنش در مُناسبات جمهوری اسلامی و تُرکیه، بُحرانی که ائتلاف ناهمگون علیه خلافت اسلامی (داعش) در موصل آبستن است را در برابر دید قرار داده است. حتی پیش از آنکه تکلیف موصل به لحاظ نظامی روشن شده باشد، پیشقراولهای ستیز بر سر غنیمتهای جنگی به راه افتاده اند.

احضار سفیر تُرکیه در ایران در آخرین روز ماه، نُقطه اوج مُشاجره لفظی بین پایوران ارشد دو حُکومت است که از هنگام شُروع تدارُکات بین المللی برای حمله به موصل آغاز شده و هر روز لحن تُندتری می یابد.

کانون اختلاف، در مُشارکت تُرکیه در عملیات آزاد سازی موصل قرار دارد. آنکارا چه بنا به مصالح جاری خود مبنی بر سرکوب پ.ک.ک و کانتونهای کُردهای سوریه و چه براساس طرحهای بُلند مُدت اش برای ایفای نقش به عُنوان قُدرت منطقه ای، با قُدرت تمام بر حُضور در صحنه تعیین کننده موصل که به تقاطُع منافع گوناگون و اغلب مُتضاد بدل گردیده، پا می فشارد.

این در حالی است که رژیم جمهوری اسلامی به شدت از پیدا کردن رقیب در میدانی که هزینه انسانی، مالی، نظامی و سیاسی گزافی را برای بهره وری حداکثر از آن سرمایه گذاری کرده، ناخُرسند است. تحرُک تُرکیه در موصل و ایجاد منطقه نُفوذ در شُمال آن، یک ضربه جدی به نقشه های میلیتاریستی "نظام" برای در اختیار گرفتن مناطق مرزی عراق و سوریه و ایجاد پُشت جبهه برای سیاست مُداخله گری از عراق تا لُبنان به حساب می آید.

از سوی دیگر، حُضور مُستقیم تُرکیه در عراق که از سوی کشورهای عربی منطقه به رهبری عربستان پُشتیبانی می شود، این کشور را به یک فاکتور در مُعادلات عراق بدل می کند. این به معنای شکل گیری توازُن سیاسی و نظامی جدیدی است که از مسیر تضعیف دولت مرکزی عراق و از این راه کاهش نُفوذ رژیم مُلاها می گذرد.

حمله های لفظی نخُست وزیر عراق، آقای حیدر العبادی، به تُرکیه و رهبران آن به منظور ابراز مُخالفت با مُشارکت آنکارا در عملیات موصل، نخُستین واکُنش به این تحوُل بود. در حالی که آقای عبادی و سرکردگان باندهای شبه نظامی شیعی گام به گام بر غلظت حملات و تهدیدهای خود می افزودند، کمتر کسی تردید داشت که آنها سُخنگویان نگرانی رژیم ولایت فقیه هستند.

از این رو، شگفت آور نیست که تُرکیه در همین نُقطه نیز به مُنتقدان خود پاسُخ دهد. مُعاون نخُست وزیر تُرکیه، آقای نعمان قورتولموش، تاکید کرد "ایران سرچشمه مُشکلات عراق است" و هُشدار داد کشورش حمله به پایگاه نیروهای تُرکیه در شهر عراقی بعشیقه را برابر با حمله به آنکارا به حساب می آورد.

رویارویی رژیم ولایت فقیه و تُرکیه در عراق هنوز در ابتدای راه است. مسیری که در برابر دارد اما از همینجا به خوبی پیداست. جنگ فرقه ای که در نقش اسب گاری منافع طرفهای درگیر ایفای نقش می کند، جولانگاه هموار تری برای تاخت یافته است. در کنار آن، ماجراجویان حاکم بر کشور وارد مُنازعه تازه ای می شوند که همچون درگیری در عراق، سوریه، یمن، لبنان چونان یک چاه بی انتها نه پایان می گیرد و نه گُنجایش اش برای بلعیدن ذخایر همگانی مردم ایران لبریز می شود.

Saturday, October 22, 2016

داعش می رود، بُحران می ماند. . منصور امان..


داعش می رود، بُحران می ماند.

منصور امان.
دو سال پس از اشغال غیر مُنتظره موصل، دُوُمین شهر بُزُرگ عراق، توسُط بُنیادگرایان "دولت اسلامی عراق و شام (داعش)، حمله نیروهای چند ملیتی به رهبری آمریکا برای بازپس گیری این متروپُل در کنار رود دجله آغاز شده است. نتیجه این جنگ از دید نظامی از هم اکنون آشکار است؛ "خلافت اسلامی"، نامی که داعش پس از اشغال موصل بر خود نهاده، توانایی حفظ این موضع را در برابر برتری فاحش کمی و کیفی مُهاجمان ندارد. اما پایان اشغال موصل، تنها فاکت روشن در مُعادله ای که روز 26 مهر گشوده شد باقی می ماند. ابهامهای انسانی و سیاسی مُهمی که بر این اقدام نظامی سایه افکنده، جای زیادی برای خوش بینی نسبت به نتایج آن در دو پهنه یاد شده باقی نمی گذارد.
یک ائتلاف ناهمگون پنج ضلعی مُتشکل از آمریکا، جمهوری اسلامی، ترکیه، کردها، شبه نظامیان شیعی و قبایل سنی جنگ در موصل را پیش می برند که هریک هدف مُتفاوتی را از شرکت در ائتلاف پی گرفته اند و منافع ویژه خود از آن را در چشم انداز قرار داده اند. در نظر به این واقعیت، چنین می نماید که موصل جایگاهی بیشتر از یک پلاتفُرم برای پروژه های درازمُدت و به این اعتبار بُحرانهای بیشتر با قُدرت تخریب بیشتر ندارد.
جمهوری اسلامی
رژیم ولایت فقیه که یکی از فاکتورهای اصلی در شکل گیری داعش به شمار می رود، در کنار رژیم اسدها در سوریه تاکُنون بیشترین بهره را هم از نقش آفرینی آن برده است. عملیات موصل می تواند به گونه کیفی حجم سود ولایت از خلافت را دوچندان سازد.
پدرخوانده داعش پیش از آنکه حتی یک گُلوله به سوی آن در موصل شلیک شود، از طریق جریانهای بُنیادگرای شیعی همچون بدر، کتائب حزب الله، عصائب الاهل الحق و نزدیک به چهل باند و دسته محلی دیگر، توانست زیر پوشش جنگ با داعش دهها هزار نفر را سازماندهی و مُسلح کند. ایجاد، تدارُک، و تغذیه مالی، نظامی و فکری این نیرو مُستلزم ایجاد ساختارها و تامین پیش شرطهایی است که خود به نفوذ بیشتر جمهوری اسلامی در عراق کُمک شایانی کرده است.
"حشد اُلشعبی" که یک تلاش سیاسی - تشکیلاتی برای کُنترُل بخشهای مُختلف این نیرو به حساب می آید، اینک با کُمکهای مُستقیم و غیر مُستقیم آمریکا تبدیل به ارتش خُصوصی حاکمان ایران در عراق گردیده است. نیروی مزبور به مُوازات نیروی نظامی رسمی این کشور فعالیت می کند و در بخشهایی از پُلیس و دستگاه امنیتی نیز نُفوذ کرده است.
سازماندهی علنی این نیرو و مشروعیت دادن به مُداخله آشکار اربابان خارجی آن در عراق زیر عُنوان "جنگ با داعش"، یک تحول درونمایه ای در نقش جمهوری اسلامی در این کشور از نگاه اشغالگران غربی به وجود آورده است، بدین گونه که مُداخله گری فرقه گرایانه و بُحران ساز رژیم مُلاها به مثابه یک فاکتور همسو به رسمیت شناخته شده است.
غرب به رهبری ایالات مُتحده در حالی که مایل نیست نیروی زمینی خود را قُربانی جنگهای بی پایان خاورمیانه سازد، بیش از پیش برای مُداخله گری نظامی و حل و فصل چالشهای مُبتنی بر آن به مُشارکت نیروهای بومی وابسته شده است. در این راستا، غرب منابع تامین سیاست خود را به گونه پراگماتیستی انتخاب می کند و از به خدمت گرفتن نیروهای سیاه و مُخرب نیز پروایی ندارد. باندهای بُنیادگرای وابسته به رژیم مُلاها اگرچه انتخاب مطلوب واشنگتُن برای جایگُزین سازی با نیروی زمینی خود نیستند، اما از نظر عملی این امتیاز را دارند که در دسترس بوده و حاضر به عُهده گرفتن نقش آن هستند.
نخُستین تجربه جدی این رویکرد در عملیات مُشترک آمریکا و رژیم مُلاها در اُستان سُنی نشین "الانبار" شکل گرفت. شبه نظامیان شیعه ی گوش به فرمان مُلاها در حالی که از سوی هواپیماهای آمریکایی پُشتیبانی می شدند، شهر رمادی؛ مرکز اُستان و فلوجه، یک پایگاه مُهم سُنیها را که به تصرُف داعش درآمده بود، زیر کُنترُل خود درآوردند.
هلال شیعی
پیدا شدن امکان ایجاد ارتش خُصوصی از یکسو و جنگ در الانبار به کُمک آمریکا از سوی دیگر، نه فقط پتانسیلی که حُضور خلافت اسلامی در عراق برای رژیم ولایت فقیه داشت را آشکار ساخت، بلکه نخُستین دستاوردهای آن را نیز به حسابش ریخت.
جنایاتی که بُنیادگرایان ولایتی علیه ساکنان غیرنظامی شهرها و روستاهای الانبار مُرتکب شدند، اگرچه رویه ای جنایی دارد، در عُمق اما از خواست و نقشه ای سیاسی سرچشمه می گیرد که در مُعادله تازه، با تمام توان در پی تغییر ترکیب جمعیتی اُستانهای سُنی نشین و پاکسازی قومی است. هدف سیاست مزبور توسعه جُغرافیایی مناطق شیعه نشین به منظور کسب یک ابزار فشار تعیین کننده و دایمی برای تاثیرگذاری تعیین کننده در روندهای جاری و آتی سیاسی در عراق و منطقه است.
برای رژیم مُلاها جنگ موصل مرحله دیگری از سیاست مزبور و مسیر تازه پیشروی و گُسترش نُفوذ به شمار می رود که در مرکز آن تصرُف مناطقی در غرب این شهر و در امتداد مرز سوریه قرار گرفته است. جمهوری اسلامی از طریق کُنترُل نظامی این مناطق خواهد توانست کُریدوری ارتباطی به سمت سوریه بگشاید که شاهرگ تدارُکاتی و نقل انتقالی طرح هلال شیعی ترسیم شده از ایران، عراق، سوریه و لُبنان خواهد بود. تحول مزبور این پروژه سیاسی – ایدیولوژیک را به یک واقعیت جغرافیایی بدل خواهد ساخت.
در بخش سوری این طرح، اقدامات برای پاکسازی قومی و تغییر دموگرافیک مناطق مرزی با لبنان در شُمال غربی این کشور مدتهاست که آغاز گردیده و به طور عُمده بر تخریب زیرساختهای زندگی در شهرهای و روستاهای هدف و آواره سازی انبوه ساکنان مُتمرکز گردیده است.
دستیابی رژیم ولایت فقیه به این هدف در موصل و غرب آن، یک گام آن را به تحقُق پروژه هلال شیعی نزدیک تر کرده و امکانات حاکمان ایران برای مُداخله گری، باجگیری و تولید فشار و بُحران در سطح منطقه را گُسترش خواهد داد. ایجاد این محور جنگی، همزمان یک تضمین امنیتی برای رژیمی است که در میان جامعه خود منفور، بین همسایگانش مُنزوی و در پهنه بین المللی دردسرآفرین شناخته می شود.
ترکیه
مانع مُهم بر سر راه پیشروی رژیم مُلاها در موصل، تُرکیه است که از سوی جبهه ای از کشورهای عربی به رهبری عربستان سعودی پُشتیبانی می شود. نقش آفرینی در کشاکش نظامی موصل جایگاه مُهمی در طرحهای منطقه ای تُرکیه چه در سوریه و چه در عراق دارد. اسلام گرایان حاکم در آنکارا، در بُحران جاری در هر دو نُقطه شانسی برای برکشیدن تُرکیه به یک قُدرت منطقه ای تراز اول و کسب دوباره جایگاه رهبری "جهان اسلام" یافته اند؛ موقعیتی که این کشور با تلاشی امپراتوری عُثمانی از دست داد.
اوایل شهریور، زمانی که تُرکیه به همراه مُتحدان سوری خود شهر شُمالی جرابلوس را به تصرُف درآورد، علامت تازه ای از اراده سیاسی آنکارا برای توسعه نُفوذ منطقه ای خود و سیاست خارجی سازگار با آن ارسال کرد. مُشارکت در حمله به موصل، زیر علایق نو – عُثمانی رژیم اردوغان خط تاکید می کشد. اهمیت شرکت در این مُداخله نظامی را از پرهیز نداشتن آنکارا از درگیری لفظی مُستقیم با بغداد و از این طریق با جمهوری اسلامی بر سر آن می توان دریافت. تُرکیه سرانجام نیز برخلاف تمایُل دولتهای عراق و ایران، حُضور خود را تحمیل کرد.
پیشتر نزدیک به دو هزار تن از نیروهای نظامی تُرکیه در خاک عراق؛ در شُمال این کشور استقرار یافته بودند. تُرکیه همچنین به سازماندهی و آموزش شبه نظامیان سُنی عراق که خود را "حشد اُلوطنی" می نامد و شُمار آنها شش هزار تن تخمین زده می شود، پرداخته است.
در نقشه های تُرکیه برای تبدیل شدن به بازیگر بُزُرگ منطقه ای، مُشارکت در جنگ موصل و سهیم شدن در نتایج شکست خلافت اسلامی نقش مُهمی ایفا می کند. نخُست از این زاویه که مانع قُدرت گرفتن دو جریان کُردی پ. ک .ک و حزب اتحاد دموکراتیک در مناطقی شود که از تصرُف داعش خارج می گردد و به طور عمده در امتداد مرزهای جنوبی آن قرار گرفته. آنکارا از این فُرصت برای انهدام کانتونها در کردستان سوریه و برچیدن زمینه های شکل گیری آن در قلمرو خود سود خواهد جست.
سپس، تُرکیه تلاش می کند موقعیت حُکومت اقلیم کُردستان را در برابر بغداد و پ.ک.ک تحکیم بخشد و سرآخر، از ایجاد پایگاههای جمهوری اسلامی در موصل و پیرامون آن مانند سنجار و تلعفر جلوگیری کند.
با توجه به آنکه دو شهر مزبور نُقاط گرهی در طرح هلال شیعی به شمار می روند، می توان پیش بینی کرد که یکی از نخُستین بُحرانهای پس از شکست داعش، تصادُم منافع جمهوری اسلامی و تُرکیه باشد.
اقلیم کُردستان
اقلیم کُردستان در عملیات موصل چند هدف کوتاه مُدت و یک هدف درازمُدت را نشانه گرفته است.
به خوبی روشن است که سهیم شدن اقلیم در مُعادله نظامی، موقعیت بین المللی آن را بهبود بخشیده و آن را چند گام به جلوی صحنه بازی، جایی که دیگر بازیگران غربی و منطقه ای مشغول اجرای نقش هستند، می آورد. این امر به وِیژه در جلب کُمکهای سیاسی، اقتصادی و نظامی مُتحدان خارجی اقلیم تاثیر به سزایی خواهد داشت و در حقیقت رابطه مُبتنی بر آن را به سطح مُناسبات استراتژیک فراز خواهد داد؛ بدین گونه که فاکتور اقلیم جای خالی نیروی نظامی ایالات مُتحده در شُمال عراق را پُر کرده و به پایگاهی برای ثبات این منطقه چه در برابر دست درازی رژیم مُلاها و چه در مُقابل پ.ک.ک بدل می کند.
از سوی دیگر، تعیین تکلیف موصل برای اقلیم اهمیت کلیدی دارد. موصل پس از تشکیل دولت در اربیل و در بغداد، موضوع ستیز ارضی بوده است. اقلیم، موصل را که از گذشته دور شهری کُردنشین به شمار می آمده، بخشی از قلمرو خود می داند. کُنترُل موصل یک فاکتور مُهم در دفاع سرزمینی اقلیم کُردستان از مناطق زیر اختیار خود محسوب شده که از این رهگذر پای پروژه دولت محلی کُردستان را نیز سفت تر می کند.
این در حالی است که بغداد و مُتحدان آن در تهران دادن هر گونه امتیازی به کُردها فراتر از آنچه که آنها پس از اشغال عراق توسُط آمریکا به دست آورده اند را موجب تضعیف قُدرت مرکزی و در نتیجه تهدیدی علیه حُکمرانی و نقشه های خود ارزیابی می کنند.
از این زاویه، اگرچه چنین می نماید که یک توافُق چندجانبه بین اقلیم و بغداد از یکطرف و آمریکا و جمهوری اسلامی از طرف دیگر پیرامون وارد نشدن نیروی پیشمرگه و حشد اُلشعبی به موصل و تعیین مرزهای پیشروی آنها صورت گرفته باشد، اما این تفاهُم ایستگاهی به هیچ وجه مسیر طرفها را تغییر نمی دهد و مساله موصل به مثابه یک کانون بُحران در مُناسبات آنها، پس از آزادسازی، جایگاه پُر خطر تری می یابد.
برآمد
خلافت اسلامی داعش یک روی سکه فاجعه ای است که موصل را در کام خود فرو برد. داعش از شهر بیرون رانده می شود اما بُحران بر جا می ماند و آتش آن اُکسیژن تازه ای برای زبانه کشیدن می یابد؛ چرا که تضادهای اجتماعی و سیاسی که ارابه جنگ و بربریت بُنیادگرایی مذهبی بر زمین هموار آن می تازد، حل نشده بر سرجای خود باقی است و تضاد منافع بازیگران تازه نمایش، صحنه تازه ای برای پدیدار شدن و ستیز یافته است. 
منبع: نبردخلق شماره 376، شنبه اول آبان ۱۳۹۵ – ۲2 اکتبر ۲۰۱۶

Friday, October 21, 2016

روحانی خود را «مام میهن» نامید.زینت میرهاشمی..

فراسوی خبر آدینه ۳۰ مهر روحانی خود را «مام میهن» نامید.
زینت میرهاشمی.
فریادهای عاجزانه حسن روحانی برای مهار بحران در درون قدرت از یک نیاز حیاتی ناشی می شود. او جهت هموار کردن راه برای ورود سرمایه خارجی و عضویت در سازمان جهانی تجارت نیاز به ثبات در هِرَم قدرت دارد. اما شکافهای داخل حکومت پس از برجام و جام زهری که حسن روحانی برای پیروزی کلیدش به آن چسبیده، عمیق تر و کُشَنده تر از آن است که در ابتدا تصور می کرد.
مُشَخصه دوران پسا برجام، برملا شدن پوچ بودن شعار بُرد - بُرد است. اکنون همه کارگزاران رژیم به این امر اعتراف می کنند که در برابر آن چه وا داده اند، چیزی نگرفته اند.

فریادهای حسن روحانی برای وحدت در درون رژیم اگر بخواهد عملی شود در ابتدا باید ولی فقیه را از دور خارج کرده و از قدرت پایین کشاند. در غیر این صورت حتا اگر حسن روحانی خود را «مام میهن» جا بزند، هیچ فایده ای برای کاهش تضادها و بحران حکومتی نخواهد داشت. زیرا رژیم و در راس آن ولی فقیه محبور به صدور بحران به خارج از مرزها و سرکوب مردم در داخل جهت ادامه حاکمیت خود است. این وضعیت هیچ امنیتی برای سرمایه و مراودات بین المللی نخواهد داشت. علاوه بر آن وجود یک جبهه گسترده از نیروهای مخالف دیکتاتوری به ویژه مقاومت سازمانیافته در برابر رژیم، توهم ثبات و امنیت را همواره افشا کرده و می کند.
حرف حسن روحانی مبنی بر این که «از دعوا با دنیا صادرات به وجود نمی آید» و باید «تعامل سازنده» مبنا قرار داده شود و «باید به قرن جدید بازگردیم. برخی در قرن ماقبل قبل زندگی می کنند» و «باید انسجام داخلی بیشتر شود و بقیه دوستان را نیز دعوت کنیم تا به یاری ملت ایران بشتابند.» با سیاستها و رفتار جنگ طلبانه رژیم عملی نخواهد شد.
سرانجام روحانی با صدای بلند فریاد می زند که «به دنبال همزیستی مسالمت آمیز با منطقه و جهان هستیم.» و از همه دعوت می کند که به صدای «مام میهن» جواب مثبت دهند. حسن روحانی می داند که بدون رفتن در مسیر برجامهای دیگر این اطوارهای فریبکارانه دل هیچ کس را نمی برد.

فراسوی خبر آدینه ۳۰ مهر
روحانی خود را «مام میهن» نامید
زینت میرهاشمی
فریادهای عاجزانه حسن روحانی برای مهار بحران در درون قدرت از یک نیاز حیاتی ناشی می شود. او جهت هموار کردن راه برای ورود سرمایه خارجی و عضویت در سازمان جهانی تجارت نیاز به ثبات در هِرَم قدرت دارد. اما شکافهای داخل حکومت پس از برجام و جام زهری که حسن روحانی برای پیروزی کلیدش به آن چسبیده، عمیق تر و کُشَنده تر از آن است که در ابتدا تصور می کرد.
مُشَخصه دوران پسا برجام، برملا شدن پوچ بودن شعار بُرد - بُرد است. اکنون همه کارگزاران رژیم به این امر اعتراف می کنند که در برابر آن چه وا داده اند، چیزی نگرفته اند.

فریادهای حسن روحانی برای وحدت در درون رژیم اگر بخواهد عملی شود در ابتدا باید ولی فقیه را از دور خارج کرده و از قدرت پایین کشاند. در غیر این صورت حتا اگر حسن روحانی خود را «مام میهن» جا بزند، هیچ فایده ای برای کاهش تضادها و بحران حکومتی نخواهد داشت. زیرا رژیم و در راس آن ولی فقیه محبور به صدور بحران به خارج از مرزها و سرکوب مردم در داخل جهت ادامه حاکمیت خود است. این وضعیت هیچ امنیتی برای سرمایه و مراودات بین المللی نخواهد داشت. علاوه بر آن وجود یک جبهه گسترده از نیروهای مخالف دیکتاتوری به ویژه مقاومت سازمانیافته در برابر رژیم، توهم ثبات و امنیت را همواره افشا کرده و می کند.
حرف حسن روحانی مبنی بر این که «از دعوا با دنیا صادرات به وجود نمی آید» و باید «تعامل سازنده» مبنا قرار داده شود و «باید به قرن جدید بازگردیم. برخی در قرن ماقبل قبل زندگی می کنند» و «باید انسجام داخلی بیشتر شود و بقیه دوستان را نیز دعوت کنیم تا به یاری ملت ایران بشتابند.» با سیاستها و رفتار جنگ طلبانه رژیم عملی نخواهد شد.
سرانجام روحانی با صدای بلند فریاد می زند که «به دنبال همزیستی مسالمت آمیز با منطقه و جهان هستیم.» و از همه دعوت می کند که به صدای «مام میهن» جواب مثبت دهند. حسن روحانی می داند که بدون رفتن در مسیر برجامهای دیگر این اطوارهای فریبکارانه دل هیچ کس را نمی برد.

Monday, October 17, 2016

درندگان اقتصادی در شکارگاه صندوق ذخیره فرهنگیان . منصور امان.

درندگان اقتصادی در شکارگاه صندوق ذخیره فرهنگیان
منصور امان
پس از چپاول میلیاردی سرمایه کارگران در صندوق تامین اجتماعی توسُط پایوران و مُدیران حُکومتی، اینک پرونده غارت دارایی به امانت گذاشته شده معلمان در صندوق ذخیره فرهنگیان در برابر چشم جامعه ورق می خورد.

مجلس مُلاها روز یکشنبه ۲۵ مهر به گونه رسمی گشوده شدن یک پرونده دیگر فساد کلان حُکومتی را اعلام کرد و از قصد خود برای "تحقیق و تفحُص از صندوق ذخیره فرهنگیان" خبر داد. نهاد مزبور رسیدگی به "وضعیت حسابها و داراییهای صندوق، مُعرفی مُدیران با استفاده از پارتی و لابی، حُقوق، اضافه کار و تسهیلات اعضای اصلی صندوق و مُدیران" و جُز آنها را موضوع و هدف این اقدام اعلام کرد.

پیشتر، در راستای تهاجُم باند ولی فقیه به مُدیران ارشد دولت آقای روحانی، منابع وابسته به آن از بازداشت مُدیرعامل صندوق ذخیره فرهنگیان، آقای شهاب الدین غندالی، به همراه همسر و پسرش به اتهام سند سازی و برداشت مبالغ کلان از این صندوق خبر داده بودند. همزمان، "دریافتهای نُجومی" هیات مُدیره این بُنگاه مالی و مُدیران شرکتهای تابعه آن نیز به سطح رسانه ها کشانده شده بود.

با این حال چنین می نماید که غارت داراییهای زحمتکشان فرهنگی بسا فراتر از لفت ولیس "عادی" مُدیران تربیت شده توسط "نظام" باشد. از آنهم بدتر، طنابی که باند آقای خامنه ای برای رُقبایش گره زده، می تواند دور گردن خودش حلقه بزند.

چه، در کشمکش کنونی فاش گردیده که در طول دوره صدارت گُماشته آقای خامنه ای بر منصب ریاست جمهوری، بیش از ۴۰۰ میلیارد تومان از دارییهای صندوق زیر عُنوان وام و تسهیلات به گونه بی بازگشتی به غارت رفته است. نام آقای بابک زنجانی، "سرباز ولایت" و ویترین "سرداران" آن، با دریافت ۲۲۰ میلیارد تومان "وام" در این رُسوایی نیز دیده می شود. یک کلاش دیگر حُکومتی که هُویت او اما محرمانه مانده است، به همین گونه به میزان ۱۲۵ میلیارد تومان صندوق ذخیره فرهنگیان را سبُک کرده است. مبالغ مزبور از طریق "بانک سرمایه"، یک زیر مجموعه صندوق، بدون وثیقه یا گرفتن ضمانت به حساب آدمکهای دستگاه آقای خامنه ای واریز شده است.

پیرامون رقم دقیق غارت امانت فرهنگیان و رُشد آن در دوره دولت حُجت اُلاسلام روحانی که به گفته یکی از نمایندگان "اُصولگرا" به هفت هزار میلیارد تومان رسیده، ارقام گوناگونی ذکر می شود که بی تردید بخشی از این آشُفته گویی، هدفمند و به قصد گل آلود کردن آب است. روشن اما این واقعیت است که همچون تاراج تامین اجتماعی، پرونده فساد کلان کنونی نیز پس از پایان تاریخ مصرف باندی آن به بایگانی سپرده شده و کار از همانجایی که مُتوقف شده بود، از سر گرفته خواهد شد.

کمتر از هر مُدعی دیگر، مجلس مُلاها با ژست "تحقق و تفحُص" اش می تواند وعده پیگیری چیزی و پیگرد کسی را بدهد. موضوع "تحقیق و تفحُص از صندوق ذخیره فرهنگیان" همچون مُرغ تُخم طلا بین دوره های مُختلف مجلس دست به دست شده و از یکی به دیگری به ارث می رسد بدون آنکه سرانجام مُنتهی به تغییر و اصلاحی در سازوکار صندوق گردد و یا دستکم مانع غارت بیشتر آن شود. گذشته از این، تجربه فساد مالی در تامین اجتماعی که حداقل ۳۷ نماینده مجلس در آن شریک بودند، اعتبار زیادی به نهاد مزبور برای پدیدار شدن در نقش دادستانی فساد حُکومتی نمی دهد.

چپاول بی دریغ و بی مُکافات داراییهای کارگران و مُعلمان، یک بار بیشتر منافعی که حُکومت در جلوگیری خشونت بار از سازمان یابی صنفی کارورزان و سرکوب مُطالبه آنان برای ایجاد تشکُلهای مُستقل دارد را به گونه بی پرده به نمایش گذاشته است. درندگان اقتصادی در حاشیه امنی که با سلب حُقوق و خلع ید از جامعه برای خود ایجاد کرده اند، به شکار می روند.

نشست و مذاکره اما توسل به دست غیبی در حل بحران سوریه, لیلا جدیدی,

فراسوی خبر... دوشنبه ۲۶ مهر نشست و مذاکره اما توسل به دست غیبی در حل بحران سوریه
لیلا جدیدی
روز شنبه ۲۵ مهر، یک میتینگ پنج ساعته بی سرو ته و برنامه ریزی نشده که از پیش بی هدفی و بی ارادگی آمریکا و پافشاری رژیم جمهوری اسلامی و روسیه بر کشتار مردم سوریه را نشان داشت، در لوزان بدون نتیجه و بیانیه پایانی خاتمه یافت.

قرار است آقای کری روز یکشنبه در لندن با همتاهای همفکر، گفتگوی بی نتیجه و غیر موثر دیگری داشته باشد که بشارت بیداری وجدان بشری هیچیک را نمی دهد.

شاید آمریکا و "همفکران" تصور می کنند بعد از مذاکرات آمریکا و روسیه برای آتش بس در سوریه که نتیجه صفر داشت، حالا دستی از غیب می آید و روسیه و همدست آن جمهوری اسلامی را که به بهانه مبارزه با تروریستها شکست انقلاب سوریه را هدف قرار داده اند، منقلب و پشیمان می کند.

شاید هم ایشان و دولت مطبوع شان تصور می کنند همان دست غیبی بحران آفرینی جمهوری اسلامی را هم پایان خواهد داد. آقای کری طی مصاحبه ای با مجله فارن افر در پاسخ به ادعاهای خامنه ای مبنی بر عدم اجرای برجام از سوی آمریکا گفته است "ما از اجرای برجام هم فراتر رفته ایم" و ابراز امیدواری کرده که رژیم ایران "به مرور زمان و به نحوی سازنده به جامعه ملل باز گردد و برای با ثبات کردن منطقه و به ارمغان آوردن صلح تلاش کند". وی در همین زمینه چالشهای بانکی رژیم را هم به شرط دست کشیدن از "دخالت در یمن، حمایت از اسد، پشتیبانی از حزب الله و تهدیدهای موشکی" میسر دانسته است.

اگرچه این پاسخ دندان شکنی به خامنه ای است، اما توسل به همان دست غیب بیش نیست، زیرا جمهوری اسلامی تکیه زدن به قدرت را تنها از راه بحران در خارج و سرکوب در داخل برای خود میسر کرده است.

اگر آقای کری و "همفکران" جدی بودند، همانطور که برای اشغال عراق و قتل عام مردم این کشور قدرت متشکل شدن داشتند، این بار در تلافی آن جنایت بزرگ برای پایان دادن به این جنایت همدست می شدند و به جای مذاکرات تصنعی و بیهوده، به بسیج برای پایان دادن به آنچه که مردم سراسر جهان به ادامه آن با هر شکل ممکن ابراز انزجار کرده اند، می پرداختند.

Sunday, October 16, 2016

کارورزان سلامت. امید برهانی.

کارورزان سلامت.
امید برهانی.
شاید چالشهای تازه تر میان جامعه پرستاری و دیوان سالاری وزارت بهداشت را بتوان کمرنگ کردن نقش سازمان نظام پرستاری در تایید صلاحیت حرفه ای پرستاران از سویی و واکنش این صنف و سازمان به دخالت نابجا و توهین آمیز دادستان قوه قضاییه رژیم به مساله "پرداخت حق آرایش!" از سوی بیمارستانهای خصوصی به پرستاران خود دانست؛ مساله ای که از ابتدا تنها شایعه ای در دهان بی صاحب مطبوعات حکومتی بود و با واکنش شدید پرستاران و خانه پرستار مواجه شد و شخص محسنی اژه ای، سخنگوی این قوه، مجبور به تکذیب آن شد.
تاثیر استرس شغلی پرستاران بر روابط حرفه ای و خانوادگی
نظام پزشکی، ۱شهریور - معاون فنی، آموزشی و پژوهشی سازمان نظام پرستاری کشور به بررسی رابطه بین فرسودگی شغلی پرستاران و هوش عاطفی پرداخت و گفت: "امروزه به دلیل پیچیدگی ارتباطات در محیطهای کاری پرستاران، بروز انواع تعارضات، اختلافات و استرسهای شغلی اجتناب ناپذیر است. چنانچه این اختلافات و استرسها به طور صحیح و علمی مدیریت و حل و فصل نشوند، می توانند زمینه ساز مشکلات، مسایل و حتی خشونتها و ظلمهایی شوند. پرواضح است که بسیاری از تعارضات و استرسها به طور موثر و خلاقانه بدون مدیریت احساسات حل نخواهد شد."
دکتر ژاله عزتی افزود: "پیشنهاد می شود تمامی مراکز درمانی، دانشگاهها، سازمانها، نهادهای آموزشی و... جهت کاهش فرسودگی شغلی پرستاران نسبت به برگزاری دوره های آموزش هوش عاطفی و راهکارهای تقویت آن مبادرت ورزند."
۹۰درصد پزشکان چوب ۱۰درصد را می خورند
روزنامه آرمان، ۱شهریور - ایرج خسرونیا، رییس انجمن متخصصان داخلی ایران نوشت: "متاسفانه در روزگاری که ما زندگی می کنیم، افراد و گروههایی وجود دارند که تیشه به ریشه جامعه پزشکی می زنند و از هر ناسزا و بدگویی علیه این قشر فرهیخته کوتاهی نمی کنند.
این افراد فقط درآمد محدودی از پزشکانی را که ۱۰درصد جامعه پزشکی را تشکیل می دهند در نظر می گیرند و ۹۰ درصد از پزشکان هم چوب این ۱۰ درصد را میخورند. این ناسزاگوییها تا آنجا پیشرفت کرده که همکاران پرستار و کارمندان دولت و حتی وزارت بهداشت و درمان هم به گروههای مخالف پیوسته اند. همکاران ما در وزارت بهداشت و درمان که یک دوره لیسانس را گذرانده اند، درآمد خود را با جراح قلب یا مغز و اعصاب مقایسه می کنند.
این همکاران که اکثریت آنها هم زحمتکش هستند، بهتر است درآمد متخصصان داخلی، عفونی، اطفال، پزشکان عمومی و حتی جراحان عمومی را در نظر بگیرند. آنها برای گذراندن عمر با سنین بالا مجبور به انجام کشیک شب در درمانگاهها و بیمارستانها هستند. همکاران ما که کمپین تشکیل می دهند، بهتر است زن و شوهرهای پزشکی را مثال زنند که ازدواج کرده ولی قادر به اجاره کردن سرپناهی نیستند، به پزشکانی نگاه کنند که بعد از سالها فعالیت قادر به تهیه جهیزیه برای دخترشان نیستند.
ما امیدواریم وسایل ارتباط جمعی در این راه سعی بیشتر کرده و زندگی اکثریت پزشکان خاموش را که به سختی امرار معاش می کنند، به تصویر کشند تا گروههایی که علیه جامعه پزشکی کمپین تشکیل می دهند، با دید بازتر و اندیشه بیشتر به این قشر زحمتکش و فرهیخته نگاه کنند."

Saturday, October 15, 2016

در مسیر سوریه ای کردن یمن . منصور امان.

در مسیر سوریه ای کردن یمن
منصور امان
رژیم جمهوری اسلامی در نزدیکترین مسیر برای ایجاد یک کانون بُحران خونین بین المللی تراز سوریه ای قرار دارد. در دو هفته گذشته عقربه بُحران سازی رژیم مُلاها در یمن به گونه پیوسته به سمت بالا در حرکت بوده است. آقای خامنه ای و همدستان آشکارا بر آتش جنگی که در فاصله نه چندان زیادی از سواحل ایران شُعله ور ساخته اند، بنزین می ریزند.

روز ۱۰ مهر، زمانی که بُنیادگرایان حوثی یک کشتی اماراتی را با موشک زمین به دریا هدف قرار دادند، تحولی که از چند ماه پیش تر با تحویل موشکهای بُرد بالا به آنان از سوی حاکمان ایران آغاز گردیده بود، به نُقطه بُلوغ رسید. حمله مزبور نشان از چراغ سبز سرمایه گذار به بُنگاه حوثی برای گُسترش تحریکات موشکی می داد؛ اقداماتی که پیشتر با پرتاب موشکهای بالستیک به مناطقی در عُمق خاک عربستان آغاز شده بود.

تا این هنگام، جنگ سالاران اُم اُلقُرا مُراقب بودند که در خلیج عدن و تنگه باب ‌المندب که یک مسیر بین المللی کشتیرانی شناخته می شود، دست به تحریکات جنگی نزنند. این احتیاط بیش از همه مدیون توافُق هسته ای باضافه یک هُشدار جدی آمریکا در سال گذشته مبنی بر پرهیز از دست زدن به چنین ماجراجویی بود.

حمله موشکی حوثیها به کشتی اماراتی، پایان توافُق نانوشته مزبور را اعلام می کرد و می توانست به عُنوان شناسه ای از حرکت رژیم مُلاها به سوی افزایش بار تنش به حساب بیاید؛ یک ارزیابی بدبینانه که تنها در فاصله چند روز با شلیک موشک به یک ناوشکن آمریکایی دُرُستی آن تایید شد.

واکُنش شدید آمریکا به این اقدام تحریک آمیز و دادن پاسُخ نظامی بدان با انهدام چند تاسیسات راداری حوثیهای تحت اُلحمایه آقای خامنه ای، می تواند یک استثنای مُهم در سیاست کاخ سفید مبنی بر پرهیز از مُداخله مُستقیم در کانونهای بُحران منطقه به حساب بیاید. این همان استراتژی است که آمریکا در یک کانون بُحران دیگر، سوریه، از جُمله با نگاه به حل بُحران هسته ای رژیم مُلاها و مساله عراق پی گرفته است.

ماجراجویی نظامی مُلاها در یمن، دفاع از سیاست مزبور را برای آقای اوباما ساده تر نکرده است. او اکنون با مُنتقدانی در صف خود روبرو است که موشک پرانی حوثیها را شاهدی بر تایید نگرانی در باره استفاده حاکمان ایران از فُرصت سیاسی و منابع مالی آزاد شده در پی توافُق هسته ای برای صُدور بُحران و جنگ افروزی در منطقه معرفی می کنند.

چنین می نماید که محفل زهر خورده زیر "خیمه نظام" مُشکل زیادی با تحویل سند و مدرک برای اثبات چنین اتهامی ندارد، چرا که با چنگ و دندان برای توازن یافتن پس از اسقاط "تضمین امینتی"اش تلاش می کند.

گُزینه حاکمان کشور برای پُر کردن حُفره اقتدار و ثبات شان، هزینه کردن مخارج هسته ای برای بهبود شرایط زیست و کار جامعه نیست، در انگاشتهای آنها خرج منابع مالی و نفتی آزاد شده برای خروج کشور از بُحران اقتصادی نیز جایی ندارد.

بازندگان دور قُمار هسته ای، امروز برای بقا روی میلیتاریسم و جنگهای فرقه ای شرط بسته اند.

Friday, October 14, 2016

سیمای اقتصاد مقاومتی در فاجعه شبکه فاضلاب.زینت میرهاشمی.

سیمای اقتصاد مقاومتی در فاجعه شبکه فاضلاب
زینت میرهاشمی
بازبینی معضل شبکه فاضلاب، خبر ریزش چند باره زمین در تهران و مرگ دو نفر در پی آن و افزایش چاله های زمینی در برخی از استانها و نداشتن بودجه برای حل آن، بدهکاری برای خرید کتاب و نیز تحویل موشکهای  اس – 300 به ارزش 800 میلیون دلار از طرف روسیه به رژیم، نمایی از یک حکومت فاسد، چپاولگر، جنگ طلب و متجاوز به حقوق مردم ایران و منطقه را نشان می دهد.
مدیر کل منابع طبیعی استان فارس از افزایش چاله ها در این استان و خسارات آن به کشاورزان و ساکنان این استان حرف می زند و می گوید: «جلوگیری از ادامه نابودی منابع آبهای زیرزمینی استان فارس نیازمند دست کم 650 میلیارد تومان بودجه اختصاصی است.» بنا به اظهارات وی دستگاههای اجرایی «طی سالهای اخیر با کمبود دائمی بودجه روبرو بورده اند.»
گفته های مدیر دفتر نظارت بر بهره برداری از طرحهای فاضلاب وزارت نیرو، عمق منجلاب حکومت فاسد را برملا می کند.
بهنام وکیلی، روز چهارشنبه 21 مهر در رابطه با مشکل تاسیسات فاضلاب گفت:«به طور متوسط حدود 44.5 درصد جمعیت شهری در ایران تحت پوشش تاسیسات فاضلاب هستند» (خبرگزاری حکومتی مهر 21 مهر ماه) روستاهایی که اصلا از این تاسیسات بهره ای نبرده اند در این آمارها به حساب نمی آیند. می توان تصور کرد که اگر سیاست افزایش جمعیتی ولی فقیه ارتجاع پیش رود، مردم با چه فاجعه غیر بهداشتی روبرو خواهند شد.
به دنبال تهدید خانواده های دانش آموزان کتک خورده در استان کرمان و تکذیب آن از طرف آموزش و پرورش، مدیر کل آموزش و پرورش استان کرمان از عدم پرداخت پول کتاب درسی توسط چهار هزار دانش آموز در سال تحصیلی جاری خبر داد. وی همچنین از بدهکاری 100 میلیون تومانی مدیران مدارس این مناطق جهت پول کتاب به شرکت چاپ و نشر کتاب صحبت کرد. البته وی از خَیِرانی هم صحبت کرد که برای پول کتاب به دانش آمزان کمک کرده اند. پس کتک زدن دانش آموزان جهت بدهکاری پول کتاب و شهریه بر اساس قوانین ارتجاعی جمهوری اسلامی قابل تکذیب نمی تواند باشد.
رژیم که برای فاجعه فاضلاب و کتاب دانش آموزان بودجه اختصاص نمی دهد، پول مردم را صرف خرید تسلیحات می کند.
بر اساس قراردادی که بین رژِیم ایران و روسیه منعقد شده است، مسکو متعهد شده بود که 5 سامانه دفاع موشکی میان برد اس – 300 به ارزش 800 میلیون دلار به رژیم تحویل دهد. سرانجام به گزارش خبرگزاریها، روسیه اعلام کرد که سامانه دفاعی فوق را به طور کامل به رژیم تحویل داده است.