Tuesday, January 31, 2017

هزینه جنگ آشوبگرانه، تولبد و بازتولید فقر. زینت میرهاشمی.

هزینه جنگ آشوبگرانه، تولبد و بازتولید فقر زینت میرهاشمی علیرغم سخن پراکنیهای روحانی در روز سه شنبه 28 دی مبنی بر شکوفایی اقتصادی، آمار اقتصادی و واقعیتهای موجود، چهره واقعی فقر، تنگدستی و بی چیزی را بیش از هر هنگام عریان می سازد. چهره فقر در حال حاضر از دردناکی به وحشتناکی تبدیل شده است. روحانی از ایجاد اشتغال حرف می زند و این در حالی است که چندی پیش وزیر کار رژیم خبر داد که در هر دقیقه 5 نفر وارد بازار کار می شوند و اکنون عدد 5 به 14 ارتقا پیدا کرده است. شنبه شب 11 دی، علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در یک برنامه تلویزیونی گفت: «پارسال هر دقیقه 5 نفر و امسال هر دقیقه 14 نفر به میزان متقاضیان کار اضافه شدند.» (تسنیم) این خبرگزاری حکومتی از صحبتهای وزیر کار رژیم نتیجه می گیرد که «هر سال 7 میلیون و 257 هزار و 600 نفر جوینده کار» خواهیم داشت. همین خبرگزاری در روز دوشنبه 13 دی به گزارش صندوق بین المللی پول پوشش داد. بر اساس برآوردهای صندوق بین المللی پول، نرخ بیکاری در ایران که در سال 2014 بالغ بر 10.6 درصد بوده است در سال 2015 به 10.8 درصد و در سال 2016 به 11.28 درصد افزایش یافته است. در مقایسه با سایر کشورها نیز وضعیت اشتغال در ایران بدتر شده است و این کشور طی دو سال 8 پله در رده بندی بیکارترین کشورهای جهان بالا رفته است. آمار ارائه شده از طرف دبیر علمی «همایش غذا، سلامت و توسعه» در رابطه با وضعیت تغذیه، نمایی از فقر غذایی را نشان می دهد. وی استفاده مردم ایران از لبنیات را نصف تا یک سوم استاندارد جهانی لبنیات اعلام کرد. این در حالی است که مصرف نان را 6 برابر استاندارد جهانی توصیف کرد. نکته مهم در صحبت اعتراف به این نکته است که با «اجرای طرح هدفمندی یارانه ها میزان مصرف شیر و لبنیات در کشور را 42 درصد کاهش» پیدا کرده است. با توجه به گران بودن لبنیات نسبت به نان، کاهش مصرف لبنیات و میزان بالای مصرف نان که مشکلات سلامتی را به وجود می آورد، نشانه ای از گسترش فقر غذایی است. در رویدادی دیگر هنگام بازگشایی مدارس، مدیر عامل صنایع شیر ایران اعلام کرد که «توزیع شیر رایگان در مدارس متوقف شده است». وی در گفتگو با خبرگزاری حکومتی ایرنا، تعداد دانش آموزانی که از کمبود انواع ویتامین و کلسیم رنج می برند را 12 میلیون و علت قطع شیر را عدم پرداخت بدهی دولت بابت سال گذشته اعلام کرد. رئیس سازمان بهزیستی رژیم آمار کودکان بازمانده از تحصیل را 130 هزار اعلام کرد. وی گفت یک سوم این کودکان در استان سیستان و بلوچستان هستند. (ایرنا، 29 دی) در 10 شهریور سال جاری، معاون وزیر کار در یاسوج این رقم را بسیار بیشتر از رقم رئیس سازمان بهزیستی اعلام کرده بود. معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، گفته بود: «بررسیها نشان داد که حدود 350 هزار کودک در سطح کشور در سنین ابتدایی به مدرسه نمی روند و وارد مقطع آموزش رسمی نشده اند.» (تسنیم، 10 شهریور) این هم از عجایب آمار دادن رژیم است. البته در مناطق محروم سیستان و بلوچستان و گنبد، کودکانی هم که جزو این آمار حساب نشده و مشغول تحصیل هستند در مدرسه های کپری، بی در و بی سقف و بدون بخاری درس می خوانند. دولت پولی در بساط برای ساخت مدارس ندارد و اما برای ساخت موشک پول فراوان دارد. در ماه گذشته مرک دو کودک کار در آتش سوزی در محل کارشان، در روز 23 دی، بار دیگر وضعیت کودکان کار در جمهوری اسلامی را نشان داد. این دو کودک زباله گرد در محل ضایعات گرفتار آتش فقر شده و زنده زنده در آتش سوختند. این کودکان به جای آموزش تحصیل، نان آور خانواده فقیر خود بودند. مرگ 9 بی سرپناه طی سه ماه اخیر در اثر سرمازدگی در تهران و زخمی شدن 6 کولبر در منطقه مرزی پیرانشهر و حرفهای پاسدار محسن رفیق دوست معنای واقعی جنگ طلبی رژیم در منطقه و تولید فقر در ایران را نشان می دهد. روز چهارشنبه ۲۹ دی، «عماد خمیس» نخست وزیر بشار اسد با حسن روحانی در تهران دیدار کرد. یک روز قبل هم فرستاده اسد با معاون روحانی ملافات کرد. به دنبال این دیدارها 5 سند همکاری میان دو رژیم امضا شد. به گزارش خبرگزاری دولتی ایرنا، واگذاری 5 هزار هکتار از اراضی کشاورزی، واگذاری معدن فسفات الشرقیه، واگذاری هزار هکتار زمین برای احداث مخازن و پایانه ‌های نفت و گاز، واگذاری پروانه اپراتور تلفن همراه و واگذاری طرح گاوداری و اراضی اطراف آن، از جانب بشار اسد به رژیم ایران واگذار شد. به نظر می رسد که روحانی این طرحها را به سپاه پاسداران واگذار کند و سپاه پاسداران همان قدر که مردم ایران را غارت کرده، اکنون در به اصطلاح «سازندگی خرابیهایی سوریه» درصدد است تا مردم سوریه را با بذل و بخششهای رژیم اسد بچاپد. حکومتی که پول شیر دانش آموزان را نمی پردازد، میلیاردها دلار صرف آشوبگری و حفظ دیکتاتوری بشار اسد می کند و می خواهد هزینه های جنگ ضد انسانی علیه مردم سوریه را از جبب مردم دوکشور ایران و سوریه بپردازد.

Monday, January 30, 2017

هزینه جنگ آشوبگرانه، تولبد و بازتولید فقر. زینت میرهاشمی.

هزینه جنگ آشوبگرانه، تولبد و بازتولید فقر زینت میرهاشمی علیرغم سخن پراکنیهای روحانی در روز سه شنبه 28 دی مبنی بر شکوفایی اقتصادی، آمار اقتصادی و واقعیتهای موجود، چهره واقعی فقر، تنگدستی و بی چیزی را بیش از هر هنگام عریان می سازد. چهره فقر در حال حاضر از دردناکی به وحشتناکی تبدیل شده است. روحانی از ایجاد اشتغال حرف می زند و این در حالی است که چندی پیش وزیر کار رژیم خبر داد که در هر دقیقه 5 نفر وارد بازار کار می شوند و اکنون عدد 5 به 14 ارتقا پیدا کرده است. شنبه شب 11 دی، علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در یک برنامه تلویزیونی گفت: «پارسال هر دقیقه 5 نفر و امسال هر دقیقه 14 نفر به میزان متقاضیان کار اضافه شدند.» (تسنیم) این خبرگزاری حکومتی از صحبتهای وزیر کار رژیم نتیجه می گیرد که «هر سال 7 میلیون و 257 هزار و 600 نفر جوینده کار» خواهیم داشت. همین خبرگزاری در روز دوشنبه 13 دی به گزارش صندوق بین المللی پول پوشش داد. بر اساس برآوردهای صندوق بین المللی پول، نرخ بیکاری در ایران که در سال 2014 بالغ بر 10.6 درصد بوده است در سال 2015 به 10.8 درصد و در سال 2016 به 11.28 درصد افزایش یافته است. در مقایسه با سایر کشورها نیز وضعیت اشتغال در ایران بدتر شده است و این کشور طی دو سال 8 پله در رده بندی بیکارترین کشورهای جهان بالا رفته است. آمار ارائه شده از طرف دبیر علمی «همایش غذا، سلامت و توسعه» در رابطه با وضعیت تغذیه، نمایی از فقر غذایی را نشان می دهد. وی استفاده مردم ایران از لبنیات را نصف تا یک سوم استاندارد جهانی لبنیات اعلام کرد. این در حالی است که مصرف نان را 6 برابر استاندارد جهانی توصیف کرد. نکته مهم در صحبت اعتراف به این نکته است که با «اجرای طرح هدفمندی یارانه ها میزان مصرف شیر و لبنیات در کشور را 42 درصد کاهش» پیدا کرده است. با توجه به گران بودن لبنیات نسبت به نان، کاهش مصرف لبنیات و میزان بالای مصرف نان که مشکلات سلامتی را به وجود می آورد، نشانه ای از گسترش فقر غذایی است. در رویدادی دیگر هنگام بازگشایی مدارس، مدیر عامل صنایع شیر ایران اعلام کرد که «توزیع شیر رایگان در مدارس متوقف شده است». وی در گفتگو با خبرگزاری حکومتی ایرنا، تعداد دانش آموزانی که از کمبود انواع ویتامین و کلسیم رنج می برند را 12 میلیون و علت قطع شیر را عدم پرداخت بدهی دولت بابت سال گذشته اعلام کرد. رئیس سازمان بهزیستی رژیم آمار کودکان بازمانده از تحصیل را 130 هزار اعلام کرد. وی گفت یک سوم این کودکان در استان سیستان و بلوچستان هستند. (ایرنا، 29 دی) در 10 شهریور سال جاری، معاون وزیر کار در یاسوج این رقم را بسیار بیشتر از رقم رئیس سازمان بهزیستی اعلام کرده بود. معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، گفته بود: «بررسیها نشان داد که حدود 350 هزار کودک در سطح کشور در سنین ابتدایی به مدرسه نمی روند و وارد مقطع آموزش رسمی نشده اند.» (تسنیم، 10 شهریور) این هم از عجایب آمار دادن رژیم است. البته در مناطق محروم سیستان و بلوچستان و گنبد، کودکانی هم که جزو این آمار حساب نشده و مشغول تحصیل هستند در مدرسه های کپری، بی در و بی سقف و بدون بخاری درس می خوانند. دولت پولی در بساط برای ساخت مدارس ندارد و اما برای ساخت موشک پول فراوان دارد. در ماه گذشته مرک دو کودک کار در آتش سوزی در محل کارشان، در روز 23 دی، بار دیگر وضعیت کودکان کار در جمهوری اسلامی را نشان داد. این دو کودک زباله گرد در محل ضایعات گرفتار آتش فقر شده و زنده زنده در آتش سوختند. این کودکان به جای آموزش تحصیل، نان آور خانواده فقیر خود بودند. مرگ 9 بی سرپناه طی سه ماه اخیر در اثر سرمازدگی در تهران و زخمی شدن 6 کولبر در منطقه مرزی پیرانشهر و حرفهای پاسدار محسن رفیق دوست معنای واقعی جنگ طلبی رژیم در منطقه و تولید فقر در ایران را نشان می دهد. روز چهارشنبه ۲۹ دی، «عماد خمیس» نخست وزیر بشار اسد با حسن روحانی در تهران دیدار کرد. یک روز قبل هم فرستاده اسد با معاون روحانی ملافات کرد. به دنبال این دیدارها 5 سند همکاری میان دو رژیم امضا شد. به گزارش خبرگزاری دولتی ایرنا، واگذاری 5 هزار هکتار از اراضی کشاورزی، واگذاری معدن فسفات الشرقیه، واگذاری هزار هکتار زمین برای احداث مخازن و پایانه ‌های نفت و گاز، واگذاری پروانه اپراتور تلفن همراه و واگذاری طرح گاوداری و اراضی اطراف آن، از جانب بشار اسد به رژیم ایران واگذار شد. به نظر می رسد که روحانی این طرحها را به سپاه پاسداران واگذار کند و سپاه پاسداران همان قدر که مردم ایران را غارت کرده، اکنون در به اصطلاح «سازندگی خرابیهایی سوریه» درصدد است تا مردم سوریه را با بذل و بخششهای رژیم اسد بچاپد. حکومتی که پول شیر دانش آموزان را نمی پردازد، میلیاردها دلار صرف آشوبگری و حفظ دیکتاتوری بشار اسد می کند و می خواهد هزینه های جنگ ضد انسانی علیه مردم سوریه را از جبب مردم دوکشور ایران و سوریه بپردازد.

دانشجویان، پناهجویان و مسافران قربانی دو فاشیست .لیلا جدیدی

فراسوی خبر... دوشنبه ۱۱ بهمن دانشجویان، پناهجویان و مسافران قربانی دو فاشیست لیلا جدیدی واکنشهای "متمدنانه" سرکردگان رژیم جمهوری اسلامی در برابر اقدام اخیر رییس جمهور خودشیفته و نژاد پرست آمریکا مبنی بر بستن مرزها به روی شهروندان هفت کشور خارجی و به ویژه مسلمانان، بسیار جالب توجه و شایسته مرور است. برای جامعه ایران که ۳۸ سال است تحت حاکمیت رژیمی قرار دارد که دست فاشیستها را در اعمال تبعیض از هر نوع آن، از تبعیض مذهبی و جنسیتی گرفته تا ملی و غیره از پشت بسته، این واکنشها ژستهایی توخالی و مضحکی بیش نیست یکی از همین مانورهای مضحک، فراخواندن سفیر سوییس که سفارت مطبوعش منافع آمریکا را نمایندگی می کند، است. بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه رژیم ضمن اعتراض به اقدام ترامپ، آن را "مغایر با کنوانسیونهای حقوق بشری" خوانده است. از این مغلطه گو باید پرسید جمهوری اسلامی از چه هنگام به کنوانسیونهای حقوق بشر احترام گذاشته که حال به آن استناد می کند. تنها نگاهی به رفتار رژیم با مردم ایران، به این پرسش پاسخ می دهد. به جای چسباندن نان خود به تنور ترامپ، جمهوری اسلامی پاسخ دهد تا به حال چند شهروند دو تابعیتی را در سفر به ایران اسیر کرده، مانند زهرا کاظمی به قتل رسانده یا همچون جیسون رضاییان فقط بعد از گرفتن باج دست از سرشان برداشته؟ مگر این حاکمان ایران نیستند که تاکید می کنند قوانین بین المللی با قوانین اسلام متفاوت است و به آن اهمیت نمی دهند؟ به راستی رژیم چند بار به اعتراضات نهادهای بین المللی نسبت به پایمالی میثاقها و کنوانسیونهای جهانی توجه کرده است؟ جمهوری اسلامی بهتر است پیش از اینکه به اقدامات فاشیستی ترامپ اعتراض کند، به یاد آورد که چگونه خون ندا ها و سهرابها را بر کف خیابان ریخت و یا سری به زندانهای خود بزند. مردم آمریکا وظایف خود را می دانند و در برابر آن دیگر فاشیست ایستاده اند. شهروندان ایرانی نه تنها قربانی سیاستهای ترامپ، بلکه قربانی سیاستهای جمهوری اسلامی نیز هستند. آنها تاوان بحران آفرینیهای رژیم در منطقه و دیگر نقاط جهان را می دهند و رژیم آنها را به هدفی مشروع برای عوامفریبهای نژادپرستی مانند ترامپ بدل کرده است.

Saturday, January 28, 2017

ترامپ؛ مُوحدی کرمانی سُخنگوی هراس و بی اطمینانی "نظام". منصور امان.

فراسوی خبر... یکشنبه ۱۰ بهمن ترامپ؛ مُوحدی کرمانی سُخنگوی هراس و بی اطمینانی "نظام" منصور امان همگام با پُر رنگ شدن نشانه هایی از سیاست سختگیرانه تر دولت جدید آمریکا در برابر رژیم جمهوری اسلامی، سردرگُمی رهبران و پایوران آن در برابر شرایط تحول یافته نیز ابعاد گُسترده تری می باید. تازه ترین نمونه از رفتن "نظام" به کُمای سیاسی را آیت الله مُوحدی کرمانی ارایه کرده است. وی در سُخنانی در نماز جُمعه تهران که به گونه شگفت آوری مُضحک به گوش می رسید، به نصیحت آقای ترامپ پرداخت و از او خواست که به "وعده هایش عمل کند". این پایور ارشد باند حاکم با تبدیل تریبون رسمی نماز جمعه به کُرسی گُفتُگوی یکجانبه با رییس جمهور آمریکا، وی را از "تغییر عزم" توسُط "وسوسه خناسان" پرهیز داد و از وی خواست "با همت بُلند مردانه"، "فرهنگ غلط جنگ افروزی را به فرهنگ خدمت آمریکا و مردُم جهان" بدل سازد. از آنجا که خوش بینی آیت الله موعظه گر نسبت به نصیحت پذیری مُخاطب اش مُتکی به هیچ دلیل مُستندی نیست و برعکس، آقای ترامپ و برگُزیدگان دولت وی کمتر فُرصتی را برای حمله به "نظام" از دست داده اند، بنابراین مادر تنی این افکار فقط می تواند هراس و نگرانی روزافزون دستگاه حاکم باشد که به گونه غلیظی با ابهام و بی اطمینانی نسبت به آنچه که فردا با خود به همراه خواهد داشت، آمیخته شده است. جُزییات هراس دستگاه حاکم را که از دهان خطیب نماز جُمعه بازتاب می یافت، می توان در فهرست خواسته ها و انتظارات از دولت تازه آمریکا که وی در لابه به لای نصایحش گنجانده بود، مشاهده کرد. درخواستهای وی در این رابطه از "دخالت نکردن در سایر کشورها" تا "اشتباه نکردن در تشخیص تروریستها" را پوشش می دهد. در همین حال آیت الله مُوحدی کرمانی، یک باجگیر به نام که با چُماق "برجام" جناح رقیب را پیش می راند، از یاد نبرده است که از "آقای ترامپ" خواهان "پیمان نشکستن" شود. تردیدی نیست که تریبون علنی نماز جُمعه تنها کانالی نیست که "نظام" از طریق آن اُمیدها و انتظارات خود را با جانشینان آقای اوباما در میان می گذارد. دولت آقای روحانی، به عُنوان خط رسمی ارتباط، در این زمینه فعال است و باند آقای خامنه ای نیز همچون گذشته، مسیرهای جُداگانه و محرمانه خود را دارد. با این حال، گُسیل آیت الله مُوحدی کرمانی به صحنه با ظاهری آشتی جویانه و رنگ و روغن زده اگر چه در کادر سیاست "تحریک نکردن ترامپ" به خوبی جای گرفته، اما همزمان از هر چیزی جُز اُمید بخش بودن نتایج تلاشهای دو سویه "نظام" حکایت می کند.

ویرانی خانه ها و مدارس کپری در سیستان و بلوچستان. زینت میرهاشمی

فراسوی خبر ....شنبه ۹ بهمن ویرانی خانه ها و مدارس کپری در سیستان و بلوچستان زینت میرهاشمی مدرسه های کپری، خانه های گلی و خانه های چادری، اینها سرمایه های مردم محروم سیستان و بلوچستان است که با بارانهای شدید و سیل ویران شدند. اگر این خانه ها نه در حد استحکام بیت خامنه ای، که در حد خانه های معمولی بود این چنین مردم محروم آن دیار، بی خانمان و آوراه نمی شدند. واکنشهای وقیحانه پایوران رژیم در برابر بی خانمانی هزاران نفر در این منطقه، طبیعی جلوه دادن خرابیهای ناشی از سیل گواه این واقعیت است که حکومتیان برای زندگی مردم ارزشی قایل نیستند. استاندار سیستان و بلوچستان بی شرمانه مردمی که تمام زندگی شان در سیل از دست رفته را «خوشحال و شکرگزار» توصیف کرد. وی گفت؛ بیش از ۵ هزار نفر در این سیل بی خانمان شدند. فاجعه محیط زیست مردم این منطقه محصول عملکرد رژیمی است که با غنی سازی اورانیوم، تولید انبوه موشک و .... مشکل آب مردم را نتوانتسه حل کند. بر اساس گفته مدیر کل دفتر مدیریت بحران در استانداری سیستان و بلوچستان، خانه های هزار و ۶۷۵ نفر آسیب دیده است. وی به آسیب دیدگان وعده «وام ۲۰ میلیون تومانی با کارمزد چهار درصد» داد و این مقدار وام را «قابل توجه» برای کمک به این افراد کم درآمد اعلام کرد. اگر از مقدار ناچیز این وام که قابل مقایسه با وامهای کلان بدون بازگشت به آقازاده ها نیست بگذریم، می توان تصور کرد که اکثر مردم این مناطق که شغلی ندارند و همه زندگی شان را در اثر سیل از دست داده اند، شرایط گرفتن چنین وامی را نخواهند داشت. فرماندار قصر قند بعد از سیل اعلام کرد که «سقف ۳۰ کلاس درس» این شهرستان بر اثر بارانهای اخیر فرو ریخته است. وی از مردم خیر دعوت کرد که «مشارکت مناسیب در امر مدرسه سازی این شهرستان داشته باشند.». وی بر این امر آگاه است که دولت پول برای موشک و اسلحه دارد و امکان ساختن مدرسه ندارد. تصاویر ویران شدن سقف مدارس بر روی دانش آموزان، تصاویر دانش آموزانی که در سر کلاس به دلیل نداشتن بخاری پتو به خود پیچیده اند، خانه هایی که سقف آن با حصیر ساخته شده، همراه با گزارشهایی از بیکاری و فقر در این استانها حتا در روزنامه های حکومتی هم به چاپ می رسد، اما هیچ گامی برای کاهش فقر و بیکاری و بهبود زندگی آنها بر داشته نشده است. مسئول بی خانمانی و آواره شدن مردم محروم سیستان و بلوچستان، رژیم جمهوری اسلامی و پایوران آن است.

Friday, January 27, 2017

ویرانی خانه ها و مدارس کپری در سیستان و بلوچستان. زینت میرهاشم

فراسوی خبر ....شنبه ۹ بهمن ویرانی خانه ها و مدارس کپری در سیستان و بلوچستان زینت میرهاشمی مدرسه های کپری، خانه های گلی و خانه های چادری، اینها سرمایه های مردم محروم سیستان و بلوچستان است که با بارانهای شدید و سیل ویران شدند. اگر این خانه ها نه در حد استحکام بیت خامنه ای، که در حد خانه های معمولی بود این چنین مردم محروم آن دیار، بی خانمان و آوراه نمی شدند. واکنشهای وقیحانه پایوران رژیم در برابر بی خانمانی هزاران نفر در این منطقه، طبیعی جلوه دادن خرابیهای ناشی از سیل گواه این واقعیت است که حکومتیان برای زندگی مردم ارزشی قایل نیستند. استاندار سیستان و بلوچستان بی شرمانه مردمی که تمام زندگی شان در سیل از دست رفته را «خوشحال و شکرگزار» توصیف کرد. وی گفت؛ بیش از ۵ هزار نفر در این سیل بی خانمان شدند. فاجعه محیط زیست مردم این منطقه محصول عملکرد رژیمی است که با غنی سازی اورانیوم، تولید انبوه موشک و .... مشکل آب مردم را نتوانتسه حل کند. بر اساس گفته مدیر کل دفتر مدیریت بحران در استانداری سیستان و بلوچستان، خانه های هزار و ۶۷۵ نفر آسیب دیده است. وی به آسیب دیدگان وعده «وام ۲۰ میلیون تومانی با کارمزد چهار درصد» داد و این مقدار وام را «قابل توجه» برای کمک به این افراد کم درآمد اعلام کرد. اگر از مقدار ناچیز این وام که قابل مقایسه با وامهای کلان بدون بازگشت به آقازاده ها نیست بگذریم، می توان تصور کرد که اکثر مردم این مناطق که شغلی ندارند و همه زندگی شان را در اثر سیل از دست داده اند، شرایط گرفتن چنین وامی را نخواهند داشت. فرماندار قصر قند بعد از سیل اعلام کرد که «سقف ۳۰ کلاس درس» این شهرستان بر اثر بارانهای اخیر فرو ریخته است. وی از مردم خیر دعوت کرد که «مشارکت مناسیب در امر مدرسه سازی این شهرستان داشته باشند.». وی بر این امر آگاه است که دولت پول برای موشک و اسلحه دارد و امکان ساختن مدرسه ندارد. تصاویر ویران شدن سقف مدارس بر روی دانش آموزان، تصاویر دانش آموزانی که در سر کلاس به دلیل نداشتن بخاری پتو به خود پیچیده اند، خانه هایی که سقف آن با حصیر ساخته شده، همراه با گزارشهایی از بیکاری و فقر در این استانها حتا در روزنامه های حکومتی هم به چاپ می رسد، اما هیچ گامی برای کاهش فقر و بیکاری و بهبود زندگی آنها بر داشته نشده است. مسئول بی خانمانی و آواره شدن مردم محروم سیستان و بلوچستان، رژیم جمهوری اسلامی و پایوران آن است.

Wednesday, January 25, 2017

دژخیمان خامنه ای شهناز اکملی را ربودند.زینت میرهاشمی.

دژخیمان خامنه ای شهناز اکملی را ربودند زینت میرهاشمی شهناز اکملی، مادر شجاع زنده یاد مصطفی کریم بیگی روز چهارشنبه ۶ بهمن توسط ماموران رژیم از خانه اش ربوده شد و تا کنون هیچ اطلاعی از علت دستگیری و محل بازداشت او به خانواده او داده نشده است. زنده یاد مصطفی کریم بیگی روز ۶ دی ماه سال ۱۳۸۸ در اعتراضهای مسالمت آمیز خیابانی توسط گلوله مزدوران جمهوری اسلامی به شهادت رسید. حکومت که حتا از اجساد به شهدای قیام در هراس بود از دادن پیکر آنان به خانواده های شان و یا به خاک سپردن در قبرستان محل زندگی آنان جلوگیری کرد. مصطفی را مانند بقیه جان دادگان قیامهای خبابانی، شبانه و مخفیانه دور از تهران و در شهریار کرج دفن کردند. مادر رنجدیده، شهناز اکملی، از اعضای جمع مادران است که با خانواده های اعدام شدگان و زندانیان سیاسی ارتباط داشت و با آنها همبستگی داشت. وی در رساندن صدای آرش صادقی به بیرون و دفاع از وی فعالانه شرکت داشت. دستگیری وی، بعد از دستگیری گلرخ ایرانی و اعتصاب غذای مجدد آرش صادقی، برای تهدید و خاموش کردن صدای او و قطع این ارتباط است. این صدا و پژواک مقاومت زندانیان سیاسی با ربودن شهناز اکملی قطع نخواهد شد. بیچاره شب پرستان که تحمل مادرانی با دستهای خالی و البته انگیزه قوی برای دادخواهی فرزندان شان را ندارند. مادرانی که گرد هم می آیند و دردهای مشترک شان را با هم تقسیم می کنند. در روز سه شنبه ۱۳ آبان ۹۳، شهناز اکملی در پنجمین سالگرد شهادت فرزندش نوشت: «پنج سال بعد ۸۸، من همچنان زنده ام و صدای پسرم، این صدا نمی میرد. خاموش نمی شود و من تمرین می کنم مقابل ظلم ایستادن را از پسرم مصطفی». رژیم ظلم و ستم به مادرانی که عزیز ترین بخش زندگی شان را از دست داده اند، فشار می آورد، تا آنها علیه سکوت، فراموشی و برای دادخواهی تلاش نکنند. خواست آنها خواست مردم و همه مدافعان حقوق بشر در جهان است. همراه با همه مدافعان حقوق بشر و مادران داغدیده دستگیری شهناز اکملی را محکوم کرده و خواستار آزادی بلادرنگ این مادر رنجدیده هستیم.

Tuesday, January 24, 2017

حُسین فریدون؛ ضربه مُستقیم از روبرو به مجلس آشتی کنان .منصور امان.

فراسوی خبر... جهارشنبه ۶ بهمن حُسین فریدون؛ ضربه مُستقیم از روبرو به مجلس آشتی کنان منصور امان بدون اعتنا به تفسیر وحدت طلبانه جناح میانه حُکومت از مراسم تشییع جنازه آقای رفسنجانی، باند حاکم ولایت فقیه به دستور کار خویش بازگشته و حملاتش علیه رقیبان را با شدت و حرارت پیشین از سر گرفته است. آقای حُسین فریدون، برادر حُجت اُلاسلام روحانی، در نوک موج نفس تازه کرده ای از یورش قرار گرفته که باند مزبور به جُنبش درآورده است. باند ولی فقیه، آقای فریدون را مُتهم به فساد مالی، سوواستفاده از نُفوذ و دریافت رشوه می کند. در همین راستا سپاه پاسداران اقدام به دستگیری یک نوکیسه حُکومتی به نام حاج رسول دانیال زاده کرده است که رسانه های رسمی از او به عُنوان "ابر بدهکار بانکی" نام می برند. محافل وابسته به باند حاکم همچنین مُدعی هستند که وی حامی مالی ستاد انتخاباتی آقای روحانی بوده است. آنگونه که می نماید، منابع مالی و امکانات انتخاباتی جناح میانه حُکومت یکی از اهداف مرکزی رُقبای آن را تشکیل می دهد؛ امری که در خدمت بی اعتبار سازی و تنگ کردن دایره تحرُک جناح یاد شده در نمایش انتخابات در راه است. تصوُر پذیر است که همگام با نزدیک شدن هنگام نمایش، آقای خامنه ای و همدستانش روی این سوژه نیز به گونه فعال تری مُتمرکز شوند. پیش از این آیت الله صادق لاریجانی، گُماشته آقای خامنه ای بر منصب ریاست قُوه قضاییه، آقای بابک زنجانی را پُشتیبان مالی ستاد انتخاباتی آقای روحانی مُعرفی کرده بود. روز یکشنبه مُعاون وی، حُجت الاسلام اژه ای، اتهام تازه ای را به میان آورد و از ارتباط "کاملا مشهود" بین آقایان فریدون و دانیال زاده خبر داد؛ اتهامی که به خوبی می تواند پایه ادعاهای بیشتری قرار گیرد. این تهاجُم شدید را اگرچه نمی تواند غافلگیرانه نامید، اما دُرُست برخلاف انتظاری است که آقای روحانی و دوستان از "وحدت و آشتی" ای می کشیدند که گویا در مراسم مرگ آقای رفسنجانی تجلی یافته بود. برداشت خوش بینانه جناح میانه حُکومت و زائده های اصلاح طلب آن، ریشه در حُضور "رهبر" در مراسم مزبور و اشک تمساح دُشمنان قسم خورده آقای رفسنجانی بر تابوت او داشت. این در حالی بود که نه اهداف منفعت طلبانه باند حاکم از سوگواری پراگماتیستی و نه حتی نشانه های آشکار ستیزه جویی مانند دستکاری و اعمال زور در تعیین ترکیب شرکت کنندگان و نیز تداوُم مرزبندی "فتنه"گرانه با متوفی حتی در نماز میت نتوانست مانع خوش خیالی آنها نسبت به ژست باند رقیب شود. پیگرد آقای فریدون و دست درازی دوباره به دانشگاه آزاد ضربه های سختی از روبرو بر کشتی بی ناخُدای جناح میانه است که ساحل عافیت "آشتی" را برای آن هر چه دور تر جلوه گر می سازد.

Monday, January 23, 2017

مرگ رفسنجانی و سکته جناح او. منصور امان.

سرمقاله ....... مرگ رفسنجانی و سکته جناح او منصور امان مرگ آقای اکبر رفسنجانی برای جناح میانه حُکومت در یکی از نامناسب ترین لحظات حیات سیاسی آن روی داد. از یکسو با تکیه زدن آقای ترامپ به کُرسی ریاست جمهوری ایالات مُتحده، جمهوری اسلامی با شرایط دگرگون شده ای روبرو می گردد که مُهر آن پُر رنگ تر از همه بر "دوران پسا برجام" و چگونگی و وِیژگیهایش نقش خواهد گردید. از سوی دیگر، زمان کوتاهی پیش از روی صحنه رفتن نمایش انتخابات ریاست جمهوری، مرگ این مُهره پُر نُفوذ، موقعیت آن در برابر باند رقیب را تضعیف کرده است. دو فاکتور یاد شده و پُرسش پیرامون رویکرد جناح میانه حکومت و زائده های "اصلاح طلب" آن به شرایط جدید، موضوعهایی است که این نوشته بدان خواهد پرداخت. خُطوط کُلی سیاست کاخ سفید همگام با آغاز دوره ریاست جمهوری آقای ترامپ، طرح دولت آینده آمریکا پیرامون مساله رژیم مُلاها نیز به تدریج شکل مُشخص تری به خود می گیرد و آنگونه که از سُخنان نامزدهای پیشنهادی برای تصدی پُستهای کلیدی دولت آقای ترامپ برمی آید، توافُق هسته ای محور برخورد کاخ سفید با حاکمان ایران نخواهد بود. آقای ترامپ در جریان کارزار انتخاباتی اش، بارها مُخالفت خود با توافُق هسته ای و ضرورت بهم زدن آن را مطرح ساخته بود. اینک اما در پروسه دولت سازی، مسوولان پیشنهادی او دیدگاه مُتفاوتی را در باره "برجام" ارایه کرده اند که چنین می نماید خط اصلی در این باره روی آن سوار شده باشد. آقای رکس تیلرسون، وزیر خارجه آتی آمریکا، می گوید که توافُق هسته ای و همگی توافُقهای جانبی اش را مورد بازنگری کامل قرار خواهد داد، اما خواهان برهم زدن آن نیست. ژنرال جیمز ماتیس، نامزد پیشنهادی آقای ترامپ برای پُست وزارت دفاع، "برجام" را توافُقی غیردوستانه خوانده اما همزمان بر ضرورت پایبندی آمریکا به تعهُدی که به همپیمانان خود سپرده، تاکید کرده است. آقای مایک پُمپئو، گُزینه آقای ترامپ برای ریاست سازمان سیا، از تدابیری که برای پایش و نظارت پروژه هسته ای جمهوری اسلامی اتخاذ گردیده ابراز خُرسندی کرده و بر نقش سازمان سیا در بهبود این امر در همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی انگُشت نهاده است. و سرآخر خانُم نیکی هیلی، انتخاب آقای ترامپ برای نمایندگی ایالات مُتحده در سازمان ملل، ابراز داشته است که ترجیح واشنگتُن باید بازبینی توافُق اتُمی باشد تا کنار کشیدن یکجانبه از آن. بنابراین چنین می توان پنداشت که رویکرد دولت آینده آمریکا به توافُق هسته ای، بیشتر چارمیخه کردن آن باشد تا برهم زدن اش. این سیاست می تواند افزون بر حفظ و پیشبُرد پروژه اسقاط هسته ای مُلاها، تلاش در جهت بی بازگشت ساختن آن را نیز در بر بگیرد. مُتحدان اُروپایی آمریکا بی تردید از رویکرد مزبور استقبال خواهند کرد، اگرچه احتمال دارد در مورد گُستره پیشروی آن احتیاطهای خود را داشته باشند. از این رو، سیاست مرکزی دولت آقای ترامپ در برخورد به رژیم جمهوری اسلامی بر هدف دیگری غیر از مساله هسته ای بنا گردیده است. در سُخنان کاندیداهای وی، خُطوط سیاست ورزی کاخ سفید در این باره شناسایی پذیر است؛ آنجا که آقای فلین توضیح می دهد: "صرف تمرکُز بر موضوع هسته ای یک خطای جدی در نگرش استراتژیک است، موضوع اصلی، حُکومت تهران و برداشت رادیکال از اسلام است." ژنرال ماتیس نیز خواهان آشکار سازی هدفهای رژیم مُلاها از "استفاده از حامیان و نیروهای تروریستی"، به منظور محدود ساختن تهران است. او همچنین موشکهای بالستیک مُلاها را یک "تهدید جدی" مُعرفی کرده است. در همین راستا آقای پُمپئو با اشاره به روند تحولات پس از توافُق هسته ای تاکید کرده است: "ایران به بازیگری اخلالگرتر و مُخرب تر در اوضاع خاورمیانه بدل شده است." و در انتها آقای تیلرسون که سُکان هدایت سیاست خارجی آمریکا در چهار سال آینده را در دست خواهد داشت، جمهوری اسلامی و کُره شُمالی را به دلیل "سر باز زدن از هنجارهای بین المللی" به مثابه "تهدیدی جدی علیه جهان" خواند. او رژیم مُلاها را در اولویت بندی آمریکا برای برخورد با "اسلام افراطی" قرار داد و تاکید کرد: "شکست داعش به ما این امکان را خواهد داد که توجه خود را بر سایر اجزای اسلام افراطی مانند القاعده، اخوان اُلمُسلمین و برخی عناصُر داخل ایران مُتمرکز کنیم." نُقطه توزان زیر فشار اهداف سیاسی و ساختاری که انگاشت دولت جدید آمریکا آنها را زیر نظر گرفته است، به سادگی شناسایی پذیر هستند و مُهمترین بخشهای اقتدار "نظام" را تشکیل می دهند. این پیکره ترکیبی از سیاست خارجی میلیتاریستی و توسعه طلبانه رژیم مُلاها است که بر دوش اُرگانهای نظامی و امنیتی آن پیگیری و مادی می شود. کانون تولید بُحران در مُناسبات با جهان بیرون، در مرکز قُدرت، جایی که باند حاکم جمهوری اسلامی با اختیارات و " ولایت مُطلقه" فرمانروایی می کند، مُتمرکز گردیده است. هر تلاش برای لگام زدن به بُحران خارجی "نظام"، بدون ضربه زدن و تضعیف به این مرکز بی نتیجه است و از این رو، سیاست جدید کاخ سفید در درجه نخُست یک تهدید خطرناک برای هژمونی آقای خامنه ای و سپاه پاسداران به حساب می آید. ناگُفته پیداست که باند ولی فقیه تلاش خواهد کرد به تضعیف ابزارهای خارجی تولید اقتدار، با تقویت ابزارها و امکانات اعمال قُدرت در داخل پاسُخ دهد. چه، بُحران آفرینی خارجی همواره و در طول حیات رژیم مُلاها ابزاری برای تضمین سُلطه بدون رقیب دستگاه حاکم بر منابع داخلی قُدرت و ثروت بوده است. با این حال آقای خامنه ای و شُرکا به خوبی می دانند که توازُن در دوره جدید با عقبگرد از توافُق هسته ای به دست نمی آید. "نظام" با تلافی کردن فشارهای دولت آینده آمریکا از طریق بر هم زدن "برجام"، خود را در برابر خطراتی قرار خواهد داد که تاریخچه پیدایش "برجام" ثابت کرده توانایی چیره شدن بر آنها را ندارد. بنابراین آنها همچنان به کارگُزاران هسته ای خود که از جناح میانه حُکومت می آیند، احتیاج خواهند داشت. با این وجود شکل مُناسبات با آن نمی تواند در چارچوب دوران "نرمش قهرمانانه" بماند. این در عمل به مفهوم تبدیل زمامداری دولت آینده حُجت الاسلام روحانی به صدارت چهارساله یک اُردک چُلاق و گرفتن سرنخهای بیشتر در سیاستهای داخلی و خارجی در دست باند حاکم است. کارزاری که باند آقای خامنه ای علیه جناح میانه حُکومت بر محور بی نتیجه بودن برجام و پدیدار نشدن آثار اقتصادی وعده داده شده به راه انداخته، با همین هدف طراحی شده است. انتخاب آقای ترامپ ضرورت و اهمیت این کارزار را برای باند یاد شده دوچندان کرده و ریزش اشک تمساح آن برای "شرایط اقتصادی مردُم" را روان تر ساخته است. فُرصت سوزی جناح میانه حُکومت چند ماه به پایان دوره چهارساله ریاست جمهوری آقای روحانی، فاکت این است که جناح میانه حُکومت نتوانست از فُرصتهایی که این دوره از "عقب نشینی قهرمانانه" باند حاکم در اختیارش نهاده بود، سود برد. آنها به آقای خامنه ای برای فرار از مسوولیت شکست خُردکننده ماجراجویی هسته ای و آثار ویرانگر آن برای کشور و جامعه یاری رساندند. آنها به بهانه در اولویت بودن سیاست خارجی و در حقیقت در هراس از مُطالبه خواهی جامعه، حاشیه لازم را برای تداوم سُلطه پُلیسی – امنیتی رُقبای شان بر حیات سیاسی و اجتماعی آن فراهم آوردند. جناح میانه با اینکه تاکید می کرد سیاست خارجی و دیپلُماسی مُتفاوتی از باند رقیبش را پیش می برد، با این حال در مساله دخالت نظامی در سوریه، ماجراجویی فرقه ای در عراق، تحریکات در یمن، تنش آفرینی در آبهای خلیج فارس، موشک پرانی و تهدید کشورهای عربی، و به بیان دیگر در تمامی محورهای زنده بُحران خارجی، قادر به ترسیم مرزهای خود با باند حاکم نگردید و در نقش شریک خاموش آن پدیدار شد. رویکرد مزبور انرژی و بستر لازم برای بیرون آمدن باند حاکم از لاک دفاعی و گرفتن آرایش تهاجمی را تامین کرد. بی سر شدن جناح میانه در چنین شرایطی، توازُن ایجاد شده را هرچه بیشتر به سود رقیبانش جهت می دهد و فشار آنها برای ویترینی و نمایشی ساختن نقش آن در سازوکارهای اجرایی و قانونی را بالا می برد. شبکه گُسترده ارتباطی آقای رفسنجانی در ساختارهای سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و حوزوی، می توانست مرزهای پیشروی باند ولی فقیه را نشانه گذاری و محدود کند. او توانسته بود با وجود اختلاف با "رهبر"، به مدد شبکه ای که پیرامونش تنیده بود، در مرکز قُدرت باقی بماند. این در حالی بود که دیگر پایوران درجه اول "نظام" یا مانند آقایان موسوی و کروبی به حبس خانگی افکنده شدند یا همچون حُجت اُلاسلام خاتمی به حصر غیر رسمی گرفتار آمده اند. خلاء آقای رفسنجانی در جناح میانه حُکومت را هیچیک از بازماندگان او که بیشتر آنها از کارمندان و زیردستان اش بودند، نمی توانند پُر کند. آنها یک کانال موثر ارتباطی با مرکز را از دست داده اند و حال با این تهدید واقعی چشم در چشم شده اند که سیاستی که بر مبنای این لابی اُستوار گردیده، آنها را گام به گام به حاشیه براند. بُهت و آشُفتگی جناح میانه حُکومت و زایده های اصلاح طلب آن از پرتاب شدن ناگهانی به این شرایط را از چگونگی تلاش آنها برای آرایش خود می توان دید. آنان بی درنگ پرچم سفید را بالا برده و به گونه مُضحکی تلاش کردند روی خطی که آقای رفسنجانی به اعتبار جایگاهش زیر خیمه "نظام" حرکت می کرد، به جُنبش درآیند. او با کشیدن یک مرز ساختگی در باند حاکم که در یک سوی آن "افراطیون" و در سوی دیگرش "رهبر" آنها را نشانده بود، میدان مانور و تحرُک خویش در مرکز قُدرت را حفظ می کرد. بازماندگان او اما نه از این جایگاه برخوردارند و نه باند حاکم چنین میدان بازی را در اختیار آنها خواهد گذاشت. آنها هنوز وارد بازی نشده، تابلوی سیاسی "خناسان" را بر گردن خویش آویخته می بینند. این واقعیت بدیهی اما مانع از آن نمی شود که جناح یتیم شده در هراس از "تُندروها" به دامان "عشق" ناکام آقای رفسنجانی پناه نبرد و در او ناجی خویش را نجوید. آقای روحانی "وحدت همه جناحها و گروهها" را کشف کرده و چند گام دستپاچه تر از او، آقای خاتمی حتی بر "شکل گیری آشتی نسبی" شهادت می دهد و ابراز اُمیدواری کرده است: "بُزُرگان کشور به خُصوص مقام مُعظم رهبری ما را وارد عرصه جدیدی از زندگی برای خدمت به مردُم و اعتلای کشور کنند." این واقعیت که پایه استدلال وحدت و آشتی بر یک تشییع جنازه اُستوار گردیده، به خوبی می تواند ارتباط آن به صحنه زنده سیاست جمهوری اسلامی را نیز بازتاب دهد. برآمد قُطب سیاسی شکل گرفته پیرامون آقای رفسنجانی، محور خود را از دست داده است و اُفق بازسازی آن هنوز پیدا نیست. فشار دولت آینده آمریکا بر رژیم جمهوری اسلامی و محورهای بُحران ساز آن در سیاست خارجی، مُهمترین پهنه سیاست ورزی و ابزار قُدرت ساز جناح میانه حُکومت را به شدت محدود و تضعیف می کند و آشُفتگی در یافتن توازُن به این یا آن سمت را دوچندان خواهد ساخت. منبع: نبردخلق شماره ۳۷۹، آدینه ۱ بهمن۱۳۹۵ - ۲۰ ژانویه

مقصر و مسوول ویرانی ساختمان پلاسکو. لیلا جدیدی.

فراسوی خبر... دوشنبه ۴ بهمن مقصر و مسوول ویرانی ساختمان پلاسکو لیلا جدیدی رسوایی آتش سوزی ساختمان پلاسکو زنگ خطر تهدیدهای بزرگ جانی و مالی دیگری را به صدا در آورده است. این فاجعه، بار دیگر واقعیت بی لیاقتی و ناکارآیی نظام فاسد جمهوری اسلامی را که بر پایه منافع عده ای دزد و غارتگر و رانت خوار استوار گردیده، به تماشا گذاشته و جامعه را دلشکسته و متاثر، بسیاری را بیکار و تعداد بیشتری را به درستی هراسان کرده است ساختمان پلاسکو پس از قیام توسط بنیاد مستضعفان، نهاد مالی که در زمره تعلقات پردرآمد خامنه ای قرار دارد، مصادره‌ شد. محمد سعیدی کیا، رییس این بنیاد پس از گذشتن چند روز و زیر ضربه انتقادات سرانجام بر سر خرابه های این ساختمان تاریخی با قدمت ۵۴ سال ظاهر می شود و علت سکوت بنگاهش را "فکر کردن به بازسازی" آن ذکر می کند. قالیباف، شهردار تهران هم حادثه را به گردن مالکان واحدها و مالک ساختمان می اندازد و می گوید بارها اخطار داده است. وی بدینوسیله اقرار می کند که از وضعیت خطرناک ساختمان اطلاع داشته و تنها کاری که کرده نامه نگاری بوده است و بس. از دست رفتن جان ده ها نفر که هنوز اطلاعات کافی از شمار آنها در نیست و همچنین جان دادن آتش نشانان که با ابتدایی ترین ابزار، مانند آب دادن با قاشق به فیل، به نبرد آتش و نجات جان هموطنان خود رفته بودند، نابودی ۶۰۰ واحد تولیدی و تجاری، بیکاری بیش از ۴۰۰ نفر، تخریب محیط زیست و ده ها خسارت دیگر که به ۱۲۰۰ میلیارد تومان تخمین زده می شود، در کشوری صورت می گیرد که سرمایه های ملی به جای آبادی و آبادانی به باد رفته اند. یکی از توجیهات جالب اما بیشرمانه دیگر اظهارات آیت الله عبدالکریم عابدینی است. می گویند چوب که بر داشته شود، گربه دزد حساب کار خود را می کند، از این روست که این نماینده ولی فقیه و امام جمعه قزوین برای معاف کردن "نظام" از مسوولیت، تقصیر را به گردن آمریکاییها می اندازد و می گوید چون این ساختمان به دست آمریکاییها ساخته شده، نشان می دهد "نمی توان به آنها اعتماد کرد". ساختمان ۱۷ طبقه تمام فولاد پلاسکو که حتی با فولاد از بیرون سیم کشی شده بود، تخمین عمر مفید ۲۰۰ سال را داشت. با این حال این ساختمان و ده ها آسمان خراش دیگر در ایران مجهز به هیچ وسایل ایمنی لازم برای آتش سوزی و یا زلزله و یا دیگر حوادث طبیعی نیست. ساختمانها بزرگتر و بلندتر شده است و مردم بیشتری را زیر یک سقف جمع کرده اند اما کسی مسوولیت ایمنی آنها نمی پذیرد. مقصر این نا امنی و مسوول پیامدهای مرگبار آن رژیم فاسد جمهوری اسلامی است که اولویتهای دیگری غیر از بهبود شرایط زندگی و زیست جامعه دارد.

Sunday, January 22, 2017

چگونه "مراجع عُطام" وزارت ارشاد را "تدبیر" کردند. منصور امان.

فراسوی خبر... یکشنبه ۳ بهمن چگونه "مراجع عُطام" وزارت ارشاد را "تدبیر" کردند منصور امان چنین می نماید که وزیر جدید ارشاد اسلامی در نخُستین گامهای عملی خود توانسته باشد ثابت کند به خوبی در جهت زُدودن کاستیهایی که به سلف او، آقای علی جنتی، نسبت داده می شد، حرکت می کند. او در تور دست بوسی مُلاهای حُکومتی که منابع رسمی آنها را "مراجع عُظام" می خوانند، با خبرهای خوشی که به همراه برده بود، کُرنش دولت آقای روحانی در برابر تلکه بگیرها را به آگاهی رسانده است. آقای رضا صالحی امیری لیستی از خدمات خود در مُدت کوتاه ریاستش بر دایره رسمی تفتیش و سانسور به "مراجع" ارایه داده است. او از جُمله مُژده می دهد: "برای اولین بار در جشنواره فجر امسال فیلمهایی که مضامین فمینیستی و مضامین نامُناسب داشت را حذف کردیم." او در جایی دیگر شُمار فیلمهایی که سلاخی کرده را ده عدد ذکر کرده است و همزمان سینه جلو داده است که در سال گذشته "۱۶۰ هزار کانال الحادی و فساد" در شبکه های اجتماعی مسدود شده است. کوشش دولت آقای روحانی برای دلبری مُتمرکز تر از مُلاهای حُکومتی با نگاه به تجربه ناکام وزیر نگون بخت پیشین ارشاد اسلامی صورت می گیرد. فشار و بهانه گیریهای این طیف از آقای علی جنتی سرانجام برای رییس دولت چاره ای جُز کنار گذاشتن وی و حذف یک نُقطه اصطکاک با "عُلما" باقی نگذاشت. این در حالی بود که آقای جنتی در تامین رضایت طیف مزبور کارنامه خوبی برای ارایه داشت. "تدبیر"ی که او مُجری اش بود، به ایجاد مناطق خودمُختار در گوشه و کنار کشور راه برد و دست مُلاهای محلی را برای مُداخله مُستقیم و تعیین سیاست فرهنگی مُستقل خویش باز کرد. اشتباه دولت حُجت اُلاسلام حسن روحانی فقط در این بود که نُقطه توازُن بین انتظارات و خواسته های "مراجع" و ژست "گُشایش" خود را به اشتباه تخمین زده بود. از این رو به نظر می رسد که مُهمترین ماموریت آقای صالحی امیری نیز اصلاح و تجدیدنظر در مُحاسبه پیشین باشد. وی در این راستا افزون بر بسته خدمات ارایه شده در پهنه حذف و سانسور، هدایای نقدی کوچکی هم به همراه داشته و به طرفهای گُفتُگوی خود نوید "جذب کامل بودجه ۲۰۰ میلیاردی در عرصه قُرآن" را داده است. با این حال به نظر نمی رسد کوششهای دولت آقای روحانی - هر چقدر مُجدانه و پیگیر - بتواند نگرانی مُلاهای حُکومتی را رفع کند، زیرا دلواپسی و نگرانیهایی که آنها روی دایره می ریزند، در حقیقت وظیفه سفت کردن پای موقعیت و جایگاه شان را دارد. این نگرانیها نقش کانال ورود آنان برای مُداخله گری در سازوکار قدرت را بازی می کند و یک گام جلوتر، ابزاری برای کسب منافع ناشی از آن است. از این رو، تا هنگامی که دولت دینی این مُداخله و منافعی که در بر دارد را به رسمیت می شناسد و آن را پایه مشروعیت خود می شمارد، نگرانی قُدرت ساز و پُر سود "مراجع عُظام" نیز برطرف شدنی نخواهد بود.

Saturday, January 21, 2017

با اندوه و دریغ بسیار و سخنی کوتاه - مهدی سامع.

یادداشت سیاسی ...... با اندوه و دریغ بسیار و سخنی کوتاه مهدی سامع روز پنج شنبه ۳۰ دی در یک آنش سوزی مهیب ساختمان ۵۵ ساله پلاسکو فروریخت و در این رویداد غم انگیز با تاسف بسیار چند ده تن از ساکنان این ساختمان و آتش نشانان جان باختند و سرنوشت تعداد دیگری که در زیر آوار محبوس هستند تا ساعت ۲۴ روز پنجشنبه ناروشن است. فیلمها و تصاویر منتشر شده در مدیای داخلی و جهانی و در شبکه های اجتماعی گواهی می دهد که وسایل و امکانات مهار کردن حریق که می توانست از این فاجعه دردناک جلوگیری کند و یا ابعاد آن را کاهش دهد، ابتدایی و غیرمکفی بوده است. واقعیت این است که کلان شهر تهران و البته سایر شهرها و روستاهای ایران در مقابل سوانح بزرگ بی‌دفاع است. آتش سوزی، زلزله، سیل، آلودگی آب و هوا، تصادفات در جاده ها و ... زندگی و حیات مردم کشور ما نه روزمره که در هر دقیقه تهدید می کند. در حالی که حاکمیت میلیاردها دلار برای نهادهای امنیتی، نظامی، انتظامی، مذهبی و تبلیغاتی و صدور ترور و ارتجاع هزینه می کند، در حالی که بودجه های گزاف برای مساجد و تکایا و مراکز تبلیغ خرافات مذهبی اختصاص داده شده، در حالی که برای موسسات و افراد گوناگون در هرم قدرت و پیرامون آن بودجه های کلان اختصاص داده شده، در حالی که مدرن ترین وسایل و پیشرفته ترین تکنولوژیها برای کنترل و سرکوبی مردم تهیه شده، مردم بدون دفاع رها شده و نهادهایی که باید با سوانح مقابله کنند فاقد وسایل و امکانات کافی هستند. زیانهای ناشی از زلزله های گوناگون طی چند دهه گذشته، خسرانهای ناشی از آتش سوزی در جنگلها، ضررهای ناشی از سیلهای بزرگ و سرانجام آتش سوزی در پلاسکو نشان می دهد که برای حاکمیت، جان مردم کوچکترین ارزشی ندارد. درخواست استعفای شهردار جنایتکار و فاسد تهران که به طور وسیع در شبكه‌ های اجتماعی مطرح شده گرچه یک خواست عاجل و مشروع است و باید پیگیری شود، اما چاره کار نیست. رژیم حاکم بر کشور ما مسئول همه ی این خسرانها و جان باختگان این گونه سوانح است. اعلام این حقیقت به هر شکل ممکن و مبارزه با نظام ننگین و ضد بشری ولایت فقیه و بالاخره به زیر کشیدن حکام ستمگر از اریکه قدرت، راه حل ممکن و عملی برای مهار و مقابله با خسرانهای ناشی از رویدادهای غم انگیز همچون آتش سوزی در ساختمان پلاسکو است. این یادداشت کوتاه انجام وظیفه در برابر مردم محروم کشورمان است. با تسلیت به بازماندگان قربانیان آتش سوزی در ساختمان پلاسکو و با مشارکت در غم و اندوه مردم ایران، آرزو می کنم که با همبستگی و مبارزه بتوانیم دست جنایتکاران را از جان و مال مردم کوتاه کنیم.

Thursday, January 19, 2017

نا امنی کار، افزایش مرگ و معلولیت کارگران. زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر آدینه اول بهمن نا امنی کار، افزایش مرگ و معلولیت کارگران زینت میرهاشمی معلولیت و مرگ کارگران در هنگام کار، بخش مهمی از رویدادهای نیروی کار را تشکیل می دهد. متاسفانه امنیت کار با سودهای کلان سرمایه داران هیچ خوانایی نداشته و بخش امنیت کار مانند بخش مزد، کمترین هزینه را برای سرمایه دار دارد. سرمایه گذاری در بخش ابزار و امنیت کار رابطه مستقیم با ارزش جان نیروی کار دارد و بنابرین عدم سرمایه گذاری در این مورد جان کارگران را تهدید می کند. در رژیم ولایت فقیه با توجه به اقتصاد شبه دولتی، رانتی و مدیریت افراد فاسد در راس شرکتهای پروژه های تولیدی از یک سو مزد نیروی کار ناچیز است و از سویی دیگر جان کارگران با انبوه سوانح کار تهدید می شود و از همه مهمتر وجود قوانین ضد کارگری است که صاحبان سرمایه و کارفرمایان از آن به ضرر نیروی کار استفاده می کنند. 1500 مرگ ناشی ار کار در یک سال، نشان دهنده ناامنی کار در سطح گسترده است. معاون امور ساختمان و مسکن وزیر راه در رابطه با آمار حوادث ناشی از کار گفت: «سالانه 1500 نفر جان خود را بر اثر حوادث ناشی از کار از دست می دهند که درصدی از این حادثه ها در فرایندهای تولید ساختمان است.» (منبع تسنیم 27 دی) وی یکی از علل این فاجعه را خودداری شهرداریها از «توجه به قانون و جلوگیری از حضور افراد با صلاحیت» دانست. بر اساس آمار رسمی وزارت کار، تعداد حوادث ناشی از کار، در بهار سال جاری نسبت به زمستان سال گذشته، 14.8 درصد افزایش داشته است. (خبرگزاری حکومتی مهر، 30 مهر 95) خبر سوخته شدن دو کودک 7 و 8 ساله افغانی در آتش سوزی در انبار ضایعات، خبر خودسوزی کارگر نانوا در برابر اداره کل صنعت، معدن و تجارت استان اردبیل، مرک یک کارگر در اثر سوختگی در شهر ری، مرگ سه کارگر مقنی در ورامین بر اثر ترکیدن چاه فاضلاب.... فقط در عرض یک هفته عمق فاجعه را برملا می کند. این حوادث را با ارتقای تکنیک و امنیت کار می توان مهار کرد. اما چون جان انسان و به ویژه جان نیروی کار در رژیم ولایت فقیه ارزشی ندارد، وفق دادن امنیت کار با استانداردهای بین المللی هم نادیده گرفته می شود.

Wednesday, January 18, 2017

نگاهی به شکوفایی اقتصاد با عینک حسن روحانی. زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر.... چهارشنبه ۲9 دی نگاهی به شکوفایی اقتصاد با عینک حسن روحانی زینت میرهاشمی سخن پراکنی حسن روحانی در روز سه شنبه ۲۸ دی به مناسبت سالگرد اجرایی شدن برجام، چینش سناریویی است که از پشت عینک با مارک فریبکاری می توان تایید کرد. حسن روحانی به بهانه دفاع از برجام، به عنوان دستاورد مثبت خود، با ارایه آمار و ارقام، فضایی از آرامش، شکوفایی و همه چیز خوب است را به خورد شنوندگان خود داد. آمارهای وی از رشد اقتصادی بیش از رقم پیش بینی شده، اشتغال بیش از پیش بینی قبلی، حل شدن مشکل حاشیه نشینان، رشد تولیدات کشاورزی، دیکته کردن منشور آزادی برای اجرا و ....بود. خلاصه او اگر نه نُمره ۲۰ که نُمره ۱۸ به خودش داد. روحانی منتقدان خود را به گذاشتن عینکی که این خوبیها را ببینند تشویق کرد. حسن روحانی گفت:«کسانی که می گویند رکود و مدام می گویند ما نمی بینیم، خب عینکی، چیزی استفده کنند.» نکته های روحانی: روحانی مدعی شد: «ما ۱۱ میلیون حاشیه نشین را زیر بیمه بردیم و بخش بیمه و درمان ما به آنها خدمات ارائه می دهد.» «شاهد رشد بیش از ۵ درصد هستیم، یعنی رشد 7.4 درصد که در منطقه ما نظیری برای آن تا امروز نمی شناسیم.» خرید گندم از پیش بینی او جلو زد و به 11.5 میلیون تن رسید و تولیدات کشاورزی هم از ۹۷ میلیون تن به ۱۱۷ میلیون تن رسیده است. اما به گفته خودش علیرغم رشد اقتصادی غیر قابل پیش بینی، ۷۰۰ هزار شغل در برابر ورود بیش از یک میلیون و 200 هزار جوینده کار به بازار ایجاد شده است. اضافه بر بحران اشتغال، حداقل حقوق کارگران که نزدیک به یک سوم نیروی کار را شامل می شود کمتر از یک سوم خط فقر است، کارتون خوابی، قبر خوابی، آمار بالای خودکشی ناشی از فقر و بی عدالتی، گرانی مواد غذایی، افزایش کودکان خیابانی، قطع سهمیه شیر دانش آموزان مناطق محروم کشور، فقر و بی چیزی در مناطق محروم مرزی، کشتار کولبران، ضرب و شتم دستفروشان و قطع نان آنها بدون ایجاد کار ، پایین آمدن هر چه بیشتر ارزش پول ملی و ....اینها مواردی است که برای دیدنشان احتیاج به عینک ندارد. اگر همپالگیهای روحانی در قدرت برای درک روحانی عینک احتیاج داشته باشند اما مردم ایران فاجعه زیست خود را با گوشت و پوست و استخوان حس می کنند.

Tuesday, January 17, 2017

صادق لاریجانی در یک گوشه ناراحت با ملکه انگلیس. منصور امان.

فراسوی خبر... سه شنبه ۲۸ دی صادق لاریجانی در یک گوشه ناراحت با ملکه انگلیس منصور امان با وجود گذشت بیش از دو ماه از افشای وجود حسابهای محرمانه بانکی قُوه قضاییه و گردش مشکوک میلیاردها تومان پول و سود آن، هنوز از شفافیت وعده داده شده مسوولان این نهاد پیرامون حسابهای مزبور خبری نیست؛ در عوض گردانندگان به تنگنا افتاده آن مُتهم تازه ای در افشای اسرار مگوی خود مُعرفی کرده اند: ملکه انگلیس! روز یکشنبه وبگاه رسمی قُوه قضاییه (خبرگزاری میزان) گزارش داد که "رسانه ملکه انگلیس" خطاب به "عوامل داخل و خارج" ابلاغیه ای مبنی بر "هجمه به قُوه قضاییه" صادر کرده است. دوستان آقای صادق لاریجانی برای سندیت بخشیدن به این خبر، آدرس ساختمان بی بی سی در لندن و تعداد کلمات ابلاغیه ای که خود منتشر کرده اند را نیز پیوست افشاگری کرده اند. دستگاه قضایی آقای خامنه ای نشان داده که در پرونده گشوده شده علیه خود، به جای پرداخت به موضوع اتهام، ترجیح می دهد به منابع ایراد آن بپردازد. این علاقه ای است که آقای محمود صادقی، یک نماینده مجلس مُلاها، به آن با حمله شبانه برای دستگیری خود پی برد. او آماج پیگرد و یورش گردید چون خواستار توضیح در باره حسابهای بانکی قُوه قضاییه شده بود. کمی بعدتر، گُماشتگان آقای خامنه ای در نهاد یاد شده یک گام فراتر نهاده و در اقدامی پیشگیرانه و هُشدار دهنده، اختیار تشکیل پرونده و تعقیب نمایندگان مجلس را نیز به خود تفویض کردند تا بدینوسیله به گونه رسمی بر مصونیت ظاهری وُکلای فرمایشی قلم بکشند. به جُز آدرس پُستی "رسانه ملکه انگلیس"، نُکته روشن دیگر در پرونده کلان مایه قُوه قضاییه، پیشینه آن است که بنا به گُفته عادی سازانه مسوولان آن، در دوره های ریاست آیت الله ها یزدی و شاهرودی به همین شکل کسب مداخل می شده است. بی تردید اطلاعات مزبور برای آگاهی یافتن از سبک کار روتین دستگاه قضایی برای درآمد سازی مُفید است، اما هنوز به این سووال پاسُخ نمی دهد که میزان پول وارد شده به این حسابها در طول این دوره چقدر بوده و کُجا هزینه شده است. این پُرسشی است که قوه قضاییه با تمام نیرویی که در دو پا دارد، در حال فرار از پاسُخ به آن است. چنگ انداختن به اطراف و جنجال سازی در باره دسیسه های موهوم، یک متُد آشنای همه کسانی است دُم آنها لای تله گیر افتاده و با کوفتن خود به اطراف خلاصی می جویند. بیش از همه اما این تقلا که زوایای ریشخند آمیزی نیز یافته، نشان می دهد که آقای صادق لاریجانی و شُرکای نظامی و امنیتی اش به گوشه بسیار ناراحتی رانده شده اند.

Monday, January 16, 2017

پاسخ به دو سووال پیرامون کوبا .منصور امان:.

منصور امان: پاسخ به دو سووال پیرامون کوبا پاسخ به دو سووال پیرامون کوبا متنی که در ادامه خواهد آمد، برگرفته از دو نوشته کوتاه رفیق منصور امان در پاسخ به دو سووال در ای میل گروهی است که نبرد خلق انتشار آن در این تریبون را نیز برای اطلاع خوانندگان مفید دانسته است. نوشته های یاد شده برای انتشار، تنظیم و ویرایش شده اند. پرسش: نظر شما در باره بیانیه راه کارگر به مناسبت درگذشت فیدل کاسترو چیست؟ پاسخ: اصطلاح لنینی "عبارت پردازی"، بهترین توصیف از بیانیه این طیف "راه کارگر" است؛ حرف زدن برای چیزی نگفتن و فرونشاندن اشتیاق اظهار نظر پیرامون آنچه که هنوز به نظری در باره اش دست نیافته. از تاریخ ژورنالیستی که طیف مزبور برای انقلاب کوبا دست و پا کرده و آشکارا محصول تلاش طاقت فرسا در رونویسی از روی دست چپ لیبرال اُروپایی است که بگذریم، نکته برجسته دیگر این بیانیه، آشفتگی نظری و تناقُض گویی ناشی از آن است. طیف "کُمیته مرکزی راه کارگر" موفق شده است در یک نوشته نیم صفحه ای، مجموعه مفصلی از ناهمگونیهای دیدگاهی و بلاتکلیفیهای سیاسی خود را به طور فشرده در کنار یکدیگر چاپ زند. از یکطرف سیستم سیاسی کوبا را نقد می کند و از طرف دیگر به تمجید و تعریف از "دستاوردهای عظیم اجتماعی" آن می پردازد. از یکطرف زبان به انتقاد از "انحراف و کج فهمی در مُترقی دانستن هر نوع مُبارزه و لفاظی ضد امپریالیستی" گشوده و از طرف دیگر برای "نقش پُررنگ انقلاب تاریخ ساز در حمایت از مُبارزات ضدامپریالیستی ملل جهان سوم" کف می زند. تردیدی نیست که در هریک از این سویه ها عناصری از حقیقت وجود دارد، اما هنگامی که وجوه پیچیده یک سیاست از بافت کلی کنده شده و به طور مُجزا زیر ذره بین قرار می گیرد، به طبع تصویری کاملا مُتفاوت به دست می آید که بُزُرگنمایی شده از بخشی از واقعیت است و به همین دلیل نتایج گرفته شده از آن خالی از اغراق و گزافه گویی نیست. دو احتمال را می توان برای شکافی این چنین در بیانیه مورد بحث پنداشت: ۱- بیانیه محصول تفاهم صوری و آبکی دو نظرگاه است ۲- بیانیه حاصل تلاش پوپولیستی برای قرار گرفتن در مرکز توجُه و دید همگان از طریق نشستن روی همه صندلیها است تنها حرف صریح و بدون زیگزاگی که طیف "کُمیته مرکزی راه کارگر" به زبان آورده، لنگ و لگد شفاهی انداختن به سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و مبارزه پرافتخار آن در دوران دیکتاتوری شاه است. این تقریبا به سنت کِسل کننده این جریان و طیفهای مُختلف آن بدل شده که با یا بی مُناسبت، منبر مضار "مشی چریکی" بگذارند و با خودشان معرکه بگیرند. اگر تیری در گوشه ای در برود یا از یک رویداد فقط بویی از تایید مُبارزه مُسلحانه به مشام برسد، آژیر هشدار "راه کارگر" به صدا در می آید و خود را افتان و خیزان از هر راهی و با هر تحلیلی به مقصد نهایی یعنی زیر ضرب بردن سچفخا و تاریخ آن می رساند. البته برای کسانی که وظیفه مُشخصی برای خود قایل نیستند و سالهاست که به ظاهر شدن در نقش راویان شکر شکن رویدادها، از فاصله مُطمین و بر فراز آنها قناعت کرده اند، این دست پند و ارز افشانی و زرنگ بازی مشغله مفید و دهان پُرکنی است. جای شگفتی ندارد که رهبر "ساده زیست" کوبا هم از تششُع این فضیلت در امان نمانده، آنجا که خوش نشینهای وطنی با اشاره به "اشتباهات و انحرافات عظیم از سوسیالیسم شورایی مبتنی بر خودحکومتی دمُکراتیک" به او و انقلاب کوبا درس می دهند.

جمهوری اسلامی، به امید ترامپ، زیر پرتاب آخرین سنگ اوباما. لیلا جدیدی.

جمهوری اسلامی، به امید ترامپ، زیر پرتاب آخرین سنگ اوباما . لیلا جدیدی در روزهای آخری که بارک اوباما باید صندلی هشت سال ریاست جمهوری را به دونالد ترامپ تحویل دهد، سنگ پایانی خود را به سمت جمهوری اسلامی پرتاب کرد وی روز جمعه ۱۳ ژانویه ۲۰۱۷ فرمان اجرایی مربوط به "وضعیت اضطراری ملی" علیه رژیم و پنج کشور دیگر را تمدید کرد. ریس جمهور آمریکا تاکید کرد که پاره ای از "اقدامات مشخص و سیاستهای حکومت ایران با منافع ایالات متحده در منطقه مغایر بوده و تهدیدی غیر معمول و فوق العاده برای امنیت ملی، سیاست خارجی و اقتصاد ایالات متحده به شمار می ‌آید." از این رو برخی از تحریمهای غیر هسته ای بر جا باقی می مانند. اوباما خاطرنشان می کند که بنا به گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی، جمهوری اسلامی تمام تعهدات برجام را انجام داده و تحریمهای هسته ای لغو شده. با این حال وی تاکید کرده است، وضعیت اضطراری ملی اعلام شده درقبال ایران تداوم یابد تا در مقابله با تهدیدهای ایران، تحریمهای جامع علیه این کشور پا برجا باشد. از سوی دیگر، وزارت امورخارجه امریکا در گزارشهای سالانه خود پیرامون وضعیت "تروریسم جهانی"، رژیم جمهوری اسلامی را "بزرگترین دولت حامی تروریسم در جهان" معرفی می کند و تحریمهایی علیه شماری از مقامهای رژیم و از جمله چند فرمانده سپاه پاسداران که در نقض حقوق بشر و سرکوبهای ۸۸ دست داشته است، اعمال کرده است. روزنامه نیشن در گزارشی با عنوان "ایران خشمگین از اوباما چشم به ترامپ دوخته" این تصمیم اوباما را بهترین بهانه برای خصومت ورزی دوباره رژیم ایران با آمریکا توصیف کرده و می افزاید: "حسن روحانی از اوباما خواسته بود که از چنین اقدامی صرف نظر کند." اگرچه این ممکن است تصور برخی از صاحب نظران در آمریکا باشد، اما واقعیت این است که باوجود تمام غرولندها و ابراز دروغین نارضایتیهای خامنه ای و باند او، آنطور که معلوم است حکومت در انجام برجام و کرنش در برابر فشارها کوتاهی نکرده و در عین حال تصور می کرده از این راه طرفهای خارجی از دیگر اعمال آن از جمله نقض حقوق بشر و اقدامات تروریستی چشم پوشی می کنند. رژیم جمهوری اسلامی در همه زمینه ها شانس خود را کاسبکارانه تا آخرین لحظه می آزماید و در نهایت نیز زیر فشار سر تعظیم فرود می آورد. رژیم در نیرنگ بازی سازمان یافته نه تنها بازنده می شود، بلکه چهره بدنام اش را بیش از پیش تخریب و بی اعتمادی به خود را دوچندان می کند.

Sunday, January 15, 2017

کفن دُزدی و جنگ بر سر میراث رفسنجانی . منصور امان.


فراسوی خبر... یکشنبه ۲۶ دی
کفن دُزدی و جنگ بر سر میراث رفسنجانی
منصور امان
آقای رفسنجانی بدون آنکه خواسته باشد، به سوژه اصلی یک فُکاهه تبدیل گردیده که هم اکنون بر صحنه سیاست جمهوری اسلامی در حال اجرا است. باند ولی فقیه از روی رویکرد خویش علیه "سر فتنه" جهیده، روی دست راه می رود و تنور "رفیق دیرین" و "یار انقلاب" را باد می زند. در سوی دیگر، رُقبای یتیم شده در پی بوی کباب، برای ایستادن در صف "وحدت همه جناحها" از یکدیگر پیشی می گیرند.

تنها ساعاتی پس از انتشار خبر مرگ آقای رفسنجانی، باند حاکم با موقع شناسی، برای مُصادره وی و استحاله اش به پادوی وفادار "رهبر" به حرکت درآمد. آیت الله علی خامنه ای که تا این هنگام هیچ فُرصتی را برای تحقیر "نفر دُوُم" پیشین از دست نداده، ناگهان زبان به چاپلوسی از وی گشود و "هوش وافر و صمیمیت کم نظیر" اش را ستود. او چُماق "بی بصیرت" را به گوشه ای گذاشت تا خلعت "رفیق دیرین و همسنگر" بر تن آقای رفسنجانی بپوشاند و در انتها همه این دسته گلها را با اشاره به "مُحبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر" به خود تقدیم کند.

همزمان، شُرکا و همدستان آقای خامنه ای و رسانه های زیر پایش آنها در یک چرخش آنی، سیاست دفعی و به ناسزا آلوده خود علیه رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام را کنار گذاشته و به جلد مُدافعان سینه چاک "یار دیرین امام و رهبری" درآمدند.

در پس این نمایش مُضحک، باند حاکم آشکارا می کوشد با پیشدستی بر رُقبایش، از جریان سازی آنها از مُرده آقای رفسنجانی جلوگیری کرده و مانع آن گردد که خیمه و بارگاه سیاسی و تشکیلاتی مُستقلی از نوع "بیت امام" در برابر دربار "رهبری" برپا گردد. در این راه آقای خامنه ای آماده است شکاف در دستگاه قُدرت که مُعضل آقای رفسنجانی نماد آن به حساب می آمد را "اجتهادهای مُتفاوت" بنامد تا بوم تصویر ساختگی و گُماشته وار از وی فراهم آید.

با این همه، خیز برای کفن دُزدی و بالا کشیدن میراث "آن مرحوم" تنها ردیفی نیست که باند ولی فقیه در دستور دارد. هدف اصلی آقای خامنه ای و شُرکا راندن جناح میانه حُکومت با تمام قُدرت به حاشیه سیاسی در هنگامی است که تکیه گاه اصلی خویش در دستگاه قُدرت را از دست داده است. تاکتیک آنها در این راستا کشیدن مرز بین آقای رفسنجانی و جناحی است که او سُخنگو و رهبرش بود، به گونه ای که گویا آنان دو سیاست مُتفاوت را پیش می برده اند.

بر پرچم این تلاش تعبیر "خناسان" نقش شده؛ لقب تازه ای که باند ولایت بعد از تیترهای "فتنه گر" و "بی بصیرت"، برای نشانه دار کردن و هدف قرار دادن رقیبانش به کارزار آورده است. بر این اساس، بازماندگان آقای رفسنجانی در جناح میانه حُکومت شیاطین نابکاری مُعرفی می شوند که دسیسه قانع کردن وی به دست کشیدن از خدمتگزاری به "رهبر" و انصراف از زیردستی او را می چیده اند.

ناگُفته پیداست که این مُقدمات و رویکرد تنها آتش تهیه برای تهاجُم به باند رقیب و برای روغن زدن به چرخهای ارابه ای است که برای عُبور از روی آنها به حرکت درخواهد آمد. باند حاکم فُرصت کُنونی برای ترمیم اتوریته ضربه خورده اش را از دست نمی دهد.

این واقعیت که جناح میانه حُکومت و زایده های "اصلاح طلب" آن روی دیگر سکه ستایش و چرب زبانی باند "رهبر" را نمی بینند یا مایل نیستند ببیند، مایه شگفتی زیادی نیست. آنها اُمیدوارند که باند رقیب خواب نما شده باشد یا به "آقا" بر اثر روبرو شدن با این "مُصیبت" و "تشییع باشکوه"، دگرگونی روحی دست داده باشد.

پناه بردن اینان به "وفاق"، "همه باهم"، "وحدت همه جناحها" و در انتها روانشناسی را می توان نوعی مکانیزم بقای غریزی نامید که چنگ انداختن به هر تخته پاره ای را برای ماندن روی سطح آب توجیه می کند. همزمان این رویکرد ژرفای بی ریشه گی و بی بُنیادی این جریان و وابسته بودن مرگ و زندگی آن به قُدرت رسمی را اندازه گرفته است.

فُکاهه ای که آقای رفسنجانی در مرکز آن قرار دارد، یک پیش پرده با دوره اجرای محدود است. نمایش جدی در راه است.

Thursday, January 12, 2017

جان زندانیان سیاسی در اعتصاب غذا در خطر است . زینت میرهاشمی.


فراسوی خبر.... آدینه ۲۴ دی
جان زندانیان سیاسی در اعتصاب غذا در خطر است
زینت میرهاشمی
زندانیان سیاسی، در زیر داغ و درفش ولی فقیه با اعتصاب غذا و به خطر انداختن تمام هستی شان، خشونت عریان رژیم را به چالش می گیرند. برای یک زندانی محروم از همه امکانات، اعتصاب غذا آخرین راه اعتراض به وضعیت موجود و شوریدن علیه بیدادگری است.
آُسیبها و صدمات وارد شده به زندانیان سیاسی اعتصابی حتا بعد از پایان اعتصاب غذا، جبران ناپذیر است. از همین رو مسئول جان زندانیان سیاسی و همه آسیبها و بیماریهایی که به آنان وارد می شود، رژیم بیدادگر ولایت فقیه و در راس آن خامنه ای است.
سعید شیراز فعال سیاسی مدنی از ۱۷ آذر تا کنون در اعتراض به «مرگ خاموش زندانیان در زندان رجایی شهر» دست به اعتصاب غذا زده است. این زندانی مقاوم، با گذشت ۳۸ روز از اعتصاب غذا در شرایط بد جسمانی قرار دارد. او در نامه جدید خود می نویسد: «ما نه به سناریوهای امپریالیستی و نه به سناریوهای حکومتی تن نمی دهیم! ما هر چهار سال، تغییر رنگ نمی دهیم و سبز و بنفش نمی شویم! همواره سرخیم»...

۱۴ نفر از زندانیان رجایی شهر کرج در نامه ای همبستگی خود را با سعید شیرازد اعلام کرده و از خواسته های عادلانه او حمایت کرده اند.
هر روز بر تعداد زندانیان سیاسی در اعتصاب غذا افزوده می شود. علی شریعتی زندانی اعتصابی دیگر در وضعیتی بسیار خطرناکی قرار دارد.
افسانه بایزید، هاجر پیری و زینب جلالی زندانیان سیاسی کرد زیر فشار و شکنجه روزمره ماموران سرکوبگر به سر می برند.
همراه با نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر خواهان رسیدگی به خواسته های زندانیان سیاسی اعتصابی و آزادی همه زندانیان سیاسی هستیم .

Tuesday, January 10, 2017

از مجازات شلاق تا سوزاندن یک بهایی . زینت میرهاشمی.


فراسوی خبر.... چهارشنبه ۲۲ دی
از مجازات شلاق تا سوزاندن یک بهایی
زینت میرهاشمی
به راستی اگر روزی همه چیز برعکس شود و پایوران رژیم بخواهند قوانین مجازات ضد انسانی خود را با همان دلایلی که متهمان را مجازات می کنند، در مورد خودشان به کار برند، باید از سر تا پای حکومت را زیر داغ و درفش و چوبه دار له و لورده کنند.
در حکومت فاسدی که همه بر دزدیهای هم آکاه و گاهگاهی به حسابهای رقبا کمی نور می تابانند، خبرنگاری را به دلیل درج یک «اشتباه عددی»، به ۴۰ ضربه شلاق محکوم می کنند.

در حالی که حتا آمار نهادهای حکومتی مورد جدال باندهای حکومتی است و همدیگر را به دادن آمارهای غیر واقعی متهم می کنند، برای نشر یک عدد اشتباه ۴۰ ضربه شلاق تعیین می شود.
ابوالفضل ابوترابی، به دلیل این که خبر توقیف ۳۰ موتورسیکلت دانش آموزان یکی از هنرستانهای شهر نجف آباد را در روزنامه ای محلی در خرداد ماه سال جاری منعکس کرده بود به شلاق محکوم شد و این حکم ضد انسانی در روز ۱۵ دی اجرا شد. نیروی انتظامی تعداد «موتورسیکلتهای متخلف توقیفی را به جای ۳۰ دستگاه، ۸ دستگاه» عنوان کرده است. به همین سادگی تن یک خبرنگار زیر ضربه شلاق می رود.
در رویدادی دیگر، یک نفر به دلیل «توهین به پلیس راه»، به ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. اجرای حکم شلاق در مورد جوانان به جرم شرکت در میهمانی مختلط، حکم شلاق برای کارگران به دلیل شرکت در حرکت اعتراضی کارگری و .... تبدیل به امری رایج و نهادینه شده است. این خشونتها از مصادیق بارز شکنجه است که هر لحظه در ایران توسط حکومت تولید و بازتولید می شود. یکی از نمونه های اخیر، کشتن و سوزاندن یک شهروند بهایی به نام احمد فنائیان در سمنان است. هنگامی که حکومت اقلیتهای مذهبی و منجمله بهائیان را به جرم عقیده شان زندان، شکنجه و اعدام می کند؛ هنگامی که حق تحصیل را از بهائیان سلب می کند و کسب و کار آنها را تعطیل و پلمب می کند، پس انگشت اتهام در کشتن و سوزاندن این شهروند بهایی به سوی حکومت و در راس آن خامنه ای نشانه می رود.
در پایان، آمار پرونده های دادگستری از زبان یک مجلس نشین، عمق فاجعه آسیبهای اجتماعی را نشان می دهد.
در جلسه علنی مجلس رژِیم در روز دوشنبه 20 دی ماه، محمد جواد فتحی گفت: «در بلاد کفر هر ساله زندانها تعطیل می شوند ساختمانهای دادگستری شون کوچک می شه و در این دارالاسلام ما کاری می کنیم که تعداد پرونده ها در دادگستری به 15 میلیون می رسه در همین کشور هند که جمعیت شون چند برابر کشور ما هست چهار میلیون پرونده دارند ما بیش از 15 میلیون پرونده در دادگستری داریم..»

Monday, January 9, 2017

اکبر رفسنجانی؛ روحی که از یک تن نیمه جان بدر شد .منصور امان.


فراسوی خبر... سه شنبه ۲۱ دی
اکبر رفسنجانی؛ روحی که از یک تن نیمه جان بدر شد
منصور امان
با مرگ آقای رفسنجانی ایده تقسیم قُدرت زیر چتر رژیم ولایت فقیه اندکی بیشتر به دوردست رفته است. او را می توان به ویژه پس از باخت نبرد قُدرت به آقای خامنه ای، روح پروژه های نیمه جان "اصلاحات" و "ولایت مشروطه" دانست که اینک به گونه بی بازگشتی از کالبُد آنها خارج شده و پیکر تمام شده ای را برجای گذاشته است.

او نیروی اصلی و موتور مُحرک طرحهایی بود که در دوره های گوناگون، محدود سازی قُدرت باند حاکم را هدف داشت. بدون حاشیه امنیتی ایجاد شده در اطراف آقای رفسنجانی و هژمونی هیرارشیک اش، شکل گیری تئوریک و سازماندهی تشکیلاتی انگاشت "اصلاحات" و سپس "اعتدال" امکان ناپذیر بود.

پیروزی "غیرمُنتظره" حُجت الاسلام مُحمد خاتمی، یک پایور رده دوم حُکومتی، در انتخابات ریاست جمهوری ۷۶، در درجه نخُست محصول مُداخله آشکار وی بود، همچنانکه ریاست جمهوری حُجت الاسلام روحانی و نشاندن گُفتمان جدیدی به نام "اعتدال" بر صحنه سیاسی جمهوری اسلامی در پنجه "تدبیر" او مادی شد.

گرایش او به طراحی و پُشتیبانی از انگاشتهای بیرون از خیمه قُدرت آقای خامنه ای، رابطه تنگاتنگی با کاهش نُفوذ و تاثیرگذاری تدریجی اش در این مُناسبات داشت. او در حقیقت با ایجاد قُطبهای "اصلاحات" و "اعتدال"، جایگاه بورژوازی دولتی رانت پناه را در جُغرافیای قُدرت بازسازی می کرد، بدون آنکه این گامها به گونه واقعی توانایی شکستن موقعیت انحصاری رقیب در مُناسبات قُدرت و ثروت و "مشروط" سازی ولایت یکه تاز و مُطلقه آن راه ببرد.

برخلاف تصویری که هوادارانش از او ارایه می کنند، آقای رفسنجانی سیاستمدار زیرکی نبود؛ او اگرچه به خوبی می دانست چگونه از امکانات و ارتباطات سیاسی، اقتصادی و امنیتی چشمگیری که از شراکت در قُدرت نصیبش گردیده استفاده کند، اما خود فاقد توانایی قُدرت سازی بود و همین از این رو بود که مُهمترین و سرنوشت ساز ترین تصمیمهای سیاسی اش در انتها همواره اشتباه از آب در می آمد و خسارات سنگینی برای خود و جناحی که نمایندگی می کرد، در برداشت.

جا انداختن آقای خامنه ای به عُنوان رهبر به پندار مُدیریت بعدی وی و باز کردن پای سپاه پاسداران به "فعالیت اقتصادی" با توهُم مشغول کردن و دور ساختن آنها از قُدرت سیاسی، فقدان توانایی آقای رفسنجانی را در ترسیم چشم انداز واقعی تصمیمهای کلیدی خود به روشنی به نمایش گذاشته است. چگونگی برخورد او به دو نُقطه عطف در حیات جمهوری اسلامی، یعنی پایان صدارت آقای خُمینی و آغاز دوران پس از جنگ، فقدان نگاه استراتژیک وی به سیاست جاری را نیز برجسته می سازد.

براین اساس، قُدرت مُطلقه آقای خامنه ای و باندش و خیمه زدن اُختاپوس وار نظامی و امنیتیها بر منابع مالی و اقتصاد کشور میراثی است که آقای رفسنجانی برای "اعتدالیون" و زایده سیاسی آن "اصلاح طلبان" به جا می گذارد. نه آقای روحانی و نه حُجت اُلاسلام خاتمی در قامتی نیستند که بتوانند بر این مُرده ریگ چیره شوند.

بندباز سُقوط کرده و در تور مرگ اُفتاده است و همراه او مُناسبات جناح میانه حُکومت با قُدرت حقیقی وارد جهان مُتفاوت پس از وی می شود.

Sunday, January 8, 2017

آرایش امنیتی باند ولایت در برابر تهاجُم رُقبا به قُوه قضاییه . منصور امان.


فراسوی خبر... یکشنبه ۱۹ دی
آرایش امنیتی باند ولایت در برابر تهاجُم رُقبا به قُوه قضاییه
منصور امان
باند حاکم در دستگاه قُدرت رژیم ولایت فقیه پس از روبرو شدن با پاتک سنگین جناح رقیب، اینک به عقب پارو می زند و خواهان پایان یافتن تهاجُم همه جانبه آقای روحانی و دستگاه دولت علیه ابزار قضایی خویش و رییس آن، آقای صادق لاریجانی، است.

پایوران این باند همچون موارد دیگری که زیر فشار رُقبای خود قرار می گیرند، این بار نیز با کاشتن تابلوی "مصالح نظام" و "استفاده دُشمنان" می کوشند حرکت مُهاجمان را به مسیر دیگری که در حقیقت به منافع آنان ختم می شود، مُنحرف سازند.

پناه گرفتن باند آقای خامنه ای پُشت ضربه گیر یاد شده، نشانه روشنی از کارایی تاکتیک تهاجُم نیابتی به باند حاکم از طریق دستگاه قضایی دارد. جناح میانه حُکومت با پرداختن به فساد سازمان یافته جناح رقیب و درخواست شفافیت کارنامه مالی اش، چشم اسفندیار آن را هدف گرفته است.

آقای روحانی در چند هفته اخیر، به گونه پیاپی انگُشت خود را در زخمهای گشوده مانده رقیب فرو برده است. او با تاکید خواهان روشن شدن سرنوشت ۳ میلیارد دُلاری شده که باند حاکم زیر پوشش "دور زدن تحریم" به غارت برده است. آقای روحانی رُسوایی یاد شده را "خیانت در بیت اُلمال" نامیده و بدینوسیله به گونه مُستقیم دولت گُماشته آقای خامنه ای و پُشتیبانان آن در اندرونی را مُتهم به ارتکاب آن نموده است.

وی همچنین در واکُنش به پرونده به جریان افتاده باند رقیب علیه دولت با موضوع "حُقوقهای نُجومی"، در یک گُفتُگوی زنده تلویزیونی، ویژگی نظام مند و فراگیر بودن امتیازهای گزاف مالی در ساختار جمهوری اسلامی را فاش کرد. رییس دولت مُچ "ساده زیستها" را اینگونه گرفت: "مردم بدانند این حُقوقهای نامُتعارف مخصوص قُوه مُجریه نیست. بیشتر از این ۳۰۰ نفر در سایر نهادها و قُوه ها و حتی در نهادهای انقلابی حُضور دارند."

کمی بعد تر آقای روحانی پا را از این نُقطه نیز فراتر گذاشته و با برجسته ساختن رُسوایی حسابهای جُداگانه و میلیاردی قُوه قضاییه، خواهان "روشن شدن حسابهای" آن گردید. او با این حرکت، تمام تدارُکات و تلاشهای تبلیغاتی و قهری باند رقیب برای چیدن آراسته صحنه و خُروج از این تله را به هیچ بدل ساخت.

رییس نگون بخت قُوه قضاییه در واکُنش به این تهاجُم، ناخواسته سند دیگری از مُناسبات حاکم بر بازوی قضایی باند حاکم را ارایه کرد. او برای بیرون کشیدن خود از زیر آتش، بابک زنجانی را به یاری طلبید و از قول او گفت که "میلیاردها تومان به انتخاب ریاست جمهور کُمک کرده است". او همچنین توضیح نداد در صورت جدی بودن اتهامی که علنی کرده، چرا به عُنوان بالاترین مقام قضایی کشور آن را پیگیری نکرده و اینک در تنگنای حسابهایش آن را به یاد می آورد.

در همین حال مُعاونان و همکاران آقای صادق لاریجانی یکی پس از دیگری در برابر دوربین و میکروفون پدیدار می شوند تا موضوع دوباره جان گرفته حسابهای قُوه قضاییه را زیر نور بهتری قرار بدهند. با این همه، دفاع آنها نیز جنس بهتری از دفع شر آقای "آمُلی" ندارد. آنان جُز تکرار ادعای نسیه "شفافیت" و "وجود سند و مدرک"، استدلال دیگری در چنته ندارند. باند آقای خامنه ای با وجود گذشت بیش از دو ماه از افشای حسابهای جُداگانه و خودپرداز اُرگان تحت امر خود، حتی یک سند یا مدرک پیرامون میزان پول در گردش این حسابها، رقم مبالغ واریز شده به آنها و محل خرج شان ارایه نکرده است.

بی تردید آرایش باند آقای خامنه ای در برابر تهاجُم رُقبا به کوشش برای مُدیریت نرم آنها از طریق یادآوری "مصالح نظام"، "دُشمن" و "دعوای خانوادگی" محدود نمی شود. شکل آرایش واقعی آنها را درخواست ۴۶ نماینده مجلس مُلاها برای پیگرد برادر آقای روحانی یا سُخنان حُجت اُلاسلام مُحمد خاتمی در نماز جُمعه مبنی بر لُزوم "رسیدگی با سُرعت قُوه قضاییه به پرونده های فساد و صُدور حُکم" آشکار کرده است. از این زاویه، در شیوه امنیتی – قهری آقای خامنه ای برای "مُدیریت" جناحها و باندها درون "نظام"، تغییری به وجود نیامده است.

Saturday, January 7, 2017

ولایت فقیه منبع تهدید، فساد و نکبت است - مهدی سامع.


ولایت فقیه منبع تهدید، فساد و نکبت است - مهدی سامع

ولایت فقیه منبع تهدید، فساد و نکبت است
مهدی سامع

یکی از خصوصیات مقام معظم این است که دیگران را کور و کَر فرض کرده و با بافتن آسمان و ریسمان به هم، طوری وانمود می کند که ولایت اش کاری جز خدمت به مردم انجام نمی دهد و اگر کمبودها و خسرانهایی هم وجود دارد مسئول آن یا دشمنان خارجی هستند و یا مسئولان بی تدبیر. وارونه جلوه دادن واقعیت موجود، خود را مبرا از خطا دانستن و دیگران را خطا کار دانستن از شیوه های رایج ولی فقیه است.
خامنه ای در طی 28 سال گذشته تمام ظرفیتهای مفید جامعه و کشور را در راه تضمین بقای ولایت اش هزینه کرده و با تقویت مداوم سپاه و بسیج و در کنار آن اراذل و اوباش، راهبرد سرکوب مداوم مردم و صدور بنیادگرایی اسلامی را پیگیری کرده است. وضعیت کنونی جامعه ایران و فلاکتی که اکثریت قاطع مردم با آن درگیر هستند، محصول همین سیاست و همین راهبرد است.
لازم نیست تا عرصه های مختلف زندگی مردم را به طور دقیق موشکافی کرد و یا به دنبال آن بود که بدانیم زیر پوست شهر چه می گذرد. نگاهی به رسانه های حکومتی ما را از عمق فاجعه ای که مردم ایران با آن درگیر هستند با خبر می کند.
حسین مقصودی، یکی از نمایندگان مجلس چنین هشدار می دهد: «به هوش باشید و از خواب خرگوشی بیدار شوید. جامعه امروز ما بیمار است، حكومت توان و عزم جدی برای اصلاحات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی ندارد. مصرف گرایی و دنیا پرستی دربین مدیران و مذهبیون رواج پیدا كرده است. دروغ گفتن مدیران، فساد، رشوه، ویژه خواری، تهمت زدن، عوام فریبی، اختلاسها، مفاسد اداری و بداخلاقیهای سیاسی، پرونده سازی برای شایسته گان، حذف مدیران واقعی و توانمند از بدنه مدیریت كشور عادی شده، نگران این باشید كه این آسیبها باعث سقوط نظام اداری و بی اعتمادی مردم به نظام و درنهایت سقوط نظام گردد.....با دهان بستن و با به زندان انداختن راه به جایی نمی بریم قطعا بدانید.» (رادیو فرهنگ، 23 آبان 1395)
این هشدار نیاز به کند و کاو ندارد. روایتی از یک واقعیت تلخ، واقعیتی که منجر به تباهی جامعه و کشور شده است. افزایش بی دنده و ترمز اختلاف طبقاتی، رشد بیکاری آشکار و پنهان و در مقابل آن افزایش سرمایه و ثروت 2 درصد از جمعیت ایران که کارگزاران حکومت و پیرامون آن را تشکیل می دهند.
کدام فاجعه سهمگین تر از این می تواند باشد که طی بیست سال آینده دو سوم مساحت ایران به کویر تبدیل می شود.
- مسوول تدوین برنامه 20 ساله مدیریت بیابان کشور گفت: مطابق آخرین پژوهش انجام شده در خصوص قلمرو مناطق بیابانی، اکنون نیمی از کشور بیابانی شده است.... نرخ فرونشست زمین در تهران سالانه 36 سانتمیتر یعنی 90 برابر استاندارد جهانی است. (ایرنا، 15 آبان 1395)
- عباس پاپی‌زاده، یکی از نمایندگان مجلس رژیم گفت؛ در دو دهه گذشته به طور متوسط سالانه ۱۰۰ هزار هكتار از وسعت جنگلهای كشور كاسته شده است. (دویچه وله، 24 مهر 1395)
- حمید گشتاسب، مدیرکل دفتر زیستگاه و امور مناطق سازمان حفاظت محیط زیست گفت: در هرثانیه 330 متر مربع از جنگلها و مراتع کشور به دلایل مختلف تخریب می شود و در سه دهه گذشته 600 هزار هکتار از جنگلهای کشور از بین رفته است و اگر این روند ادامه یابد در چند دهه آینده شاهد نابودی کامل جنگلهای کشور خواهیم بود.
(ایرنا، 22 آبان 1395)
- بر اساس اعلام سازمان جنگلها، مراتع و آبخیز داری كشور در ۵ ماه سال جاری هزار و ۱۳۵ فقره آتش سوزی در جنگلها و مراتع كشور با سطحی بالغ بر ۱۱ هزار و ۴۸۶ هكتار صورت گرفته است....با یك حساب سرانگشتی می توان محاسبه كرد كه هرروز 7 مرتبه جنگل و مراتع كشور دچار آتش سوزی می شوند. (تسنیم، 12 شهریور 1395)
- مدیرکل حفاظت محیط زیست استان فارس گفت: به جز دو تالاب، همه تالابهای استان فارس خشک شده‌ اند. (رادیو فردا، 17 مهر 1395)
- طبق یك بررسی وضعیت آلودگی هوا، تهران با دارا بودن بیشترین میزان ذرات معلق هوا، جایگاه نخست را از آن خود كرد و در فهرست آلوده‌ترین شهرهای جهان است.
(شریان، 29 آبان 1395)
- بر اساس پژوهش بانک جهانی، مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا در ایران از ۱۷ هزار تن در سال ۱۹۹۰ به بیش از ۲۱ هزار در سال ۲۰۱۳ رسیده است. (رادیو فردا، 19 شهریور 1395)
- رئیس سازمان بهزیستی گفت: در ایران ۱۲ تا ۱۳ میلیون جمعیت حاشیه‌ نشین وجود دارد. (تسنیم، 27 آبان 1395)
- به گفته رئیس انجمن مددكاری «ایران در جدول غمگینها از پایین جدول، رتبه دوم را دارد و در زمینه ی اعتیاد، تعداد معتادان كشور برابر با معتادان هند است. این در حالی است كه هند تقریبا ۱۵ برابر ایران جمعیت دارد. (هرانا به نقل از ایسنا، 13 آبان 1395)
- بر اساس آماری که مؤسسه پژوهشی لگاتوم بریتانیا منتشر کرده، امسال در میان ۱۴۹ کشور جهان، رتبه رفاه ایران ۱۱۸ است. این رده بندی بر اساس زیرشاخصهای «کیفیت اقتصاد»، «فضای کسب و کار»، «حکمرانی»، «آموزش»، «بهداشت»، «ایمنی و امنیت»، «آزادیهای فردی»، «سرمایه اجتماعی» و «محیط زیست» انجام شده است. (یورو نیوز، 13 آبان 1395)
بر اساس همین پژوهش رتبه آمریکا 17 است. اما خامنه ای در مورد آمریکا با یک چراغ سبز ناشیانه به ترامپ گفت: «چند برابر چیزهایی را که ما می‌ گفتیم و بعضی باور نمی‌کردند و نمی ‌خواستند باور کنند، خود اینها گفتند. و جالب این است که آن که صریح ‌تر گفت، بیشتر مورد توجه مردم قرار گرفت.» خامنه‌ای در انتقاد از کسانی که سخنان ترامپ را عوام ‌گرایانه می‌خوانند گفت: «چرا عوام‌ گرایانه؟ برای خاطر اینکه حرفهایش را مردم نگاه می‌ کردند، می ‌دیدند درست است؛ در واقعیات زندگی خودشان آن را می ‌دیدند. ارزشهای انسانی در آن کشور نابود شده و لگدمال ‌شده است.» (سایت خامنه ای، 12 آذر 1395)
خامنه ای با دوچشم بینا و گوش شنوا «ارزشهای لگدمال» شده در ایران تحت ولایت اش را می بیند و با طلبکاری از «بعضی» ها، سخنان ترامپ را دلیل حقانیت خود اعلام می کند. این شیوه کار ولی فقیه است. او در خانه شیشه ای نشسته و به سوی دیگران سنگ پرتاب می کند.
خامنه ای در مورد دولت انگلستان هم با گفتن این که «همیشه منبع تهدید، فساد و نکبت» بوده، تهدید، فساد و نکبت ولایت اش را پنهان می کند. اما تلاشهای او برای وارونه جلوه دادن حقایق در مقابل شرایط جامعه ایران رنگ می بازد.

Thursday, January 5, 2017

خامنه ای در بن بست دفاع از بشار اسد . زینت میرهاشمی.


فراسوی خبر.... آدینه ۱۶ دی
خامنه ای در بن بست دفاع از بشار اسد
زینت میرهاشمی
در حالی که مانع تراشی پاسداران و حزب الله برای برقراری آتش بس به یک موضوع و معضل جدی در سوریه تبدیل شده است، حرفهای خامنه ای در روز پنجشنبه 15 دی، واکنشی در برابر این امکان است که همه سرمایه گذاریهای رژیم در دفاع از دیکتاتوری بشار اسد برباد رود.
خامنه ای نیروهای نظامی زیادی را با عنوان مدافعان حرم به سوریه فرستاد و در طی ۵ سال علیرغم انبوه تلفات نیرویی و صرف هزینه های مالی کلان، نتوانست آینده بشار اسد را تضمین کند و در میدان توافق جدی برای آتش بس، به عنوان نیروی اول به بازی گرفته نشد. بر اساس گزارش رسانه ها پس از توافق روسیه و ترکیه برای برقراری آتش بس، نیروهای رژیم و حزب الله همچنان در نقض آتش بس فعال هستند. این مداخله تا جایی است که وزیر امور خارجه ترکیه از رژیم ایران خواست تا بر «شبه نظامیان شیعه وابسته به خود و دولت سوریه برای پایان دادن به نقض آتش بس فشار بیاورد.» (العربیه . نت، فارسی) صحبتهای روز پنجشنبه ۱۵ دی خامنه ای و صحبتهای ولایتی این نگرانی را آشکار می کند.

خامنه ای روز پنجشنبه ۱۵ دی در جمع خانواده های کشته شدگان در سوریه، دلیل تلفات در سوریه را دفاع از «حرم حضرت زینب» اعلام کرد و گفت که اگر جلوی «بدخواهان و فتنه گران» در سوریه گرفته نمی شد باید «در تهران، فارس، خراسان و اصفهان جلوی آنها را می گرفتیم.» حرفهای خامنه ای اعتراف به سیاست جنگ طلبی در خارج از مرزها و در کشورهای همسایه و صدور بحران برای تضمین بقای رژیم است.
ولایتی رئیس مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت رژیم، در مورد این خواست که «پس از توافقنامه آتش بس صلح .... گروههای وارد شده باید از سوریه خارج شوند» گفت این موضوع «تبلیغات» دشمن است.
بدیهی است که اگر فشار جدی به رژیم وارد نشود، خامنه ای به خروج پاسداران و نیروهای حزب الله از سوریه تن نخواهد داد و مساله صلح در سوریه با چالشهای جدی روبرو خواهد شد.

Tuesday, January 3, 2017

پایداری و همبستگی رمز پیروزی آرش صادقی . زینت میرهاشمی.


فراسوی خبر .... چهارشنبه ۱۵ دی
پایداری و همبستگی رمز پیروزی آرش صادقی
زینت میرهاشمی
با مقاومت سترگ آرش صادقی و در پی همبستگی داخلی و بین المللی با او، پیروزی بزرگی نصیب مبارزان راه آزادی و عدالت شد. آرش صادقی توانست مرگ را شکست دهد و پیروز میدان رویارویی نابرابر با حاکمان ظالم شود. این پیروزی بر مردم آزادیخواه ایران، بر مادران شهدا و زندانیان سیاسی و بر فعالان حقوق بشر مبارک باد. این پیروزی می تواند تجربه ای برای دفاع از بقیه زندانیان سیاسی که در اعتصاب غذا هستند باشد. خواست عادلانه همه زندانیان سیاسی که اکنون در اعتصاب غذا هستند باید از جانب حکومت به رسمیت شناخته شود و این امر تنها با اتحاد و همبستگی میسر است.
آرش صادقی، دانشجوی اخراجی و زندانی سیاسی، از پس میله های زندان با در دست گرفتن جانش به عنوان تنها سلاحش، به جنگ حاکمانی رفت که حتا قوانین نوشته شده خود را زیر پا می گذارند. او با 72 روز اعتصاب غذا و در لحظه های پایانی زندگی اش، مُهر پیروزی پایداری و استقامت خود را بر سردر زندان اوین حک کرد.
آرش در پیکار مرگ و زندگی توانست همبستگی گسترده و به خصوص حمایت و پشتیبانی مادران شهدا و زندانیان سیاسی را به همراه خود داشته باشد. برگزاری تظاهرات بزرگ در جلوی زندان اوین در روز دوشنبه 13 دی، فعالیت مادران، همبستگی زندانیان سیاسی، حمایت فعالان سیاسی اجتماعی ایرانی در داخل و خارج از ایران، موضع گیری عفو بین الملل و برخی از دولتها یک مجموعه ارزشمند از مبارزه برای عدالت را با نام آرش صادقی به ثبت رساند و نشان داد که دیکتاتورها هر گاه با فشار کامل روبرو شوند عقب نشینی خواهند کرد. پیروزی آرش برای همه مدافعان عدالت به ویژه برای گلرخ یک پیروزی است. آرش در شصتمین روز اعتصاب غذای خود پیام داد که: «با احترام و سپاس از عزیزانی که در این مدت مرا مورد لطف خود قرار دادند، اما تا پایان راه خواهم ماند و این اعتصاب غذا را تا رسیدن به خواسته بر حقم ادامه خواهم داد. ترجیح می دهم شرافتمندانه بمیرم تا تن به ظلم و ذلت بدهم، شاید که مرگ من آغازی بر پایان بی قانونی و خشونت ساختاری در میهنم باشد.»

علت مُشارکت نکردن رژیم ولایت فقیه در طرح صُلح روسیه و تُرکیه .منصور امان.

فراسوی خبر... سه شنبه ۱۴ دی علت مُشارکت نکردن رژیم ولایت فقیه در طرح صُلح روسیه و تُرکیه
منصور امان
زمان کوتاهی پیش از پایان سال میلادی، شورای امنیت سازمان ملل با طرح روسیه و تُرکیه پیرامون آتش بس در سوریه مُوافقت کرد و آن را به تصویب رساند. با این حال چنین نمی نماید که این گام مُهم بین المللی به خودی خود پایان نکبت جنگ برای مردُم سوریه در سال جدید را به همراه داشته باشد.

فاکتورهای مُختلفی ادامه جنگ در سوریه را به این کشور ویران شده تحمیل می کند که جاه طلبیهای مُخرب رژیم جمهوری اسلامی یکی از مُهمترین آنها است. جنگ حلب به روشنی هدفی که حاکمان ایران در سوریه در برابر خود گذاشته اند را نمایان کرد. آنها تا آخرین لحظه و حتی با وجود تاکید ارباب نظامی شان، روسیه، بر کفایت کُشتار در حلب، همچنان بر ادامه جنگ و کارشکنی در خروج غیرنظامیان و گُروه های مسلح از شهر پای می فشردند.

در پس این اصرار شریرانه، تلاش برای توسعه مناطق تحت تصرُف و پاکسازی فرقه ای حلب قرار داشت. بهانه های عجیبی که رژیم مُلاها برای ادامه کُشتار و تخریب عُنوان می کرد، نه تنها نمی توانست هدف نهایی آن را پنهان کند، بلکه خود مُستندات بیشتری از آن روی میز می گذاشت.

واقعیت آن است که رژیم اسدها به مثابه دولت مُدتهاست که حاکمیت ارضی بر قلمرو خود را از دست داده و در این میان کمتر از یک سوم مساحت جُغرافیایی سوریه را در اختیار دارد. این امر گرچه یک ضربه سنگین بر راهکار "عقبه استراتژیک" رژیم مُلاها به شمار می رود، اما هنوز به مفهوم شکست قطعی آن نیست، هر گاه "نظام" بتواند دروازه ورود خود به بُحران کانونی منطقه، فلسطین و اسراییل، را نیمه باز نگه دارد.

دستیابی به این هدف به دو صورت مُمکن است: نخُست تبدیل سوریه به زمین سوخته و کشور شکست خورده ای که امکان تحرُک همه نیروهای مُتعلق به سناریوی سیاه و از جُمله رژیم جمهوری اسلامی را فراهم می آورد. امکان دُوُم ایجاد منطقه نُفوذ شیعه نشین در شُمال غربی سوریه و در مرزهای این کشور با لُبنان بر پایه اقلیت علوی و توسُط پاکسازی قومی و فرقه ای مناطق مزبور است.

سناریوی نخُست با توجُه به مُداخله مُستقیم روسیه در سوریه و علاقه این کشور به ایفای نقش ثبات دهنده و کسب دوباره جایگاه قُدرت جهانی شانس زیادی برای موفقیت ندارد. در عوض، ایده تقسیم سوریه به مناطق نُفوذ، به دلیل علایق مُشابه نزد دیگر قُدرتهای خارجی مداخله گر در این کشور می تواند یک امکان واقعی برای نجات "عقبه استراتژیک" باشد، حتی اگر هنوز بر سر گُستره و مرزهای مناطق یاد شده توافُق مُشخصی با آنها وجود نداشته باشد.

طرح آتش بس روسیه و تُرکیه تغییری در این نقشه که اجرای آن مُدتهاست آغاز گردیده، نمی دهد. آقایان بشار اسد و علی خامنه ای تا زمانی که میخ این استراتژی در میدان سوریه فرو نرفته باشد و مناطق ادعایی آنها از تهدیدهای جمعیتی و دینی دگرباش به طور کامل تصفیه نشده باشد، از جنگ، کُشتار و تخریب دست برنخواهند داشت. آنها در هر تحولی که به این یا آن شکل بر تنوع دموگرافیک و مذهبی در مناطق ادعایی غلبه نکند، منافعی ندارند و نیروی تخریب گر آن خواهند بود. این همان دلیلی است که نپیوستن رژیم مُلاها به طرح روسیه و تُرکیه و خودداری از امضای آن را توضیح می دهد.

از این زاویه، طرح مزبور و نیز قرار دادن آن در چارچوب تصمیمات شورای امنیت سازمان ملل بدون پیش بینی تدبیرها و گامهای عملی برای وادار ساختن رژیم ولایت فقیه به کنار گذاشتن نقشه های تبهکارانه خود و خُنثی سازی اقدامات خرابکارانه آن، ناکافی، موقت و بی اثر است.

Sunday, January 1, 2017

وثیقه های کلان برای مرخصی آرش و گلرخ... قوه قضاییه فیل هوا کرد!. لیلا جدیدی.


فراسوی خبر... دوشنبه ۱۳ دی
وثیقه های کلان برای مرخصی آرش و گلرخ... قوه قضاییه فیل هوا کرد!
لیلا جدیدی
۶۹ روز اعتصاب غذا، تنها ابزاری که یک زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی برای رساندن فریاد اعتراض خود به گوش کر ستمگر دارد، به صدور وثیقه هایی کلان جهت مرخصی درمانی از سوی قوه قضاییه انجامید. این فیل پس از نگرانیهای جهانی از وضعیت جسمی آرش و حرکت گسترده‌ ای که در حمایت از او شد، هوا رفت.

آرش صادقی، ترند اول جهانی در توییتر شد، سازمانهای حقوق بشری از جمله سازمان عفو بین الملل، برخی از نمایندگان رسمی کشورها، تمامی جامعه فعال از کارگری تا معلمان و مادران زندانیان سیاسی و زندانیان سیاسی در سیاهچالهای رژیم فریاد از این بیداد برآوردند.

مادر شهناز، مادر جان سپرده مصطفی امیر بیگی، لیستی از کارگزاران رژیم با شماره تلفنهای آنان را منتشر کرد و از جامعه ایرانی خواست تا به آنها مسوولیت شان را در برابر جان آرش و یارانش گوشزد کنند. سرانجام چند نماینده مجلس ارتجاع سکوت معنی دار خود را شکستند.

الیاس حضرتی، یک نماینده مجلس ارتجاع، صادق لاریجانی را از عواقب متهم شدن "نظام" به نقض حقوق بشر "به خاطر تعداد انگشت شمار زندانی سیاسی" برحذر داشت. محمدعلی ابطحی نیز برخورد قوه قضاییه با آرش صادقی را "نشانه ضعف حاکمیت" توصیف کرد. یکی دو نماینده دیگر هم در همین زمینه لب به سخن گشودند. نتیجه آنکه قوه قضاییه وثیقه های ۵۰۰ میلیون تومانی و ۶۰۰ میلیون تومانی برای مرخصی درمانی صادر کرد.

آنچه در این مدت بیرون از زندان رخ داد، مهمترین مشخصه اش تاثیرات حتمی فعالیتهای مشترک عدالت خواهان و کنشگران بر گوش کر جمهوری اسلامی بود. آنها تلاش کردند تا مقاومت را بشکنند، ما را خسته از پیگیری کنند و میخ محکم ستمگری خود را بر زمین زندان بکوبند، اما سرانجام نه از روی خواست بلکه به اجبار دست به اقدام زدند.

از سوی دیگر، به کسانی که مقاومت را بیهوده می شمارند باید گفته می شد که زندانیان سیاسی با محکومیتهای ناعادلانه و طولانی حاضر نیستند عمر خود را در سکوت و خاموشی در زندانها بگذرانند و به هر طریق که خود مایل هستند باید اعتراض کنند و وظیفه ما تنها پشتیبانی از آنهاست.

برای رهایی علی شریعتی، سعید شیرزاد و دیگر زندانیان در اعتصاب غذا همچنان بکوشیم. همه زندانیان سیاسی باید آزاد گردند، بدون قید و بدون شرط!

اعتراضها چگونه خامنه ای را "تنبیه" می کند. منصور امان.


فراسوی خبر... یکشنبه ۱۲ دی
اعتراضها چگونه خامنه ای را "تنبیه" می کند
منصور امان
با وجود هلهله و عربده کشیهای رایج به مناسبت گردآوری چند اُتوبوس اوباش و تکبیر گوی روزمُزد علیه جامعه در ۹ دی، فشار "فتنه" بر "رهبر" و باند او افزایش می یابد. آقای خامنه ای و شُرکایش اگر چه تلاش می کنند در پس لفاظیهای تُند و اطوار خشن، درجا زدن خود در موضع دفاعی را پنهان سازند، اما آنگونه که یک پایور باند ولی فقیه در دستگاه قضایی نشان داده، انجام این کار برای آنها هر روز سخت تر از پیش شده و هر گام در جهت آن، با از دست دادن موضع تازه تری همراه می گردد.

به مُوازات طرح درخواست هماهنگ اعدام آقایان موسوی و کروبی از سوی اعضا و پایوران باند ولی فقیه، برای نخُستین بار یک مقام رسمی این باند به نقش مُستقیم آیت الله علی خامنه ای در دستگیری و حبس غیرقانونی این دو و خانُم رهنورد اعتراف کرد.

حُجت اُلاسلام هادی صادقی، مُعاون فرهنگی دستگاه قضایی، تاکید کرد: "بعضیها می گویند مگر می شود کسی را بدون مُحاکمه حصر کرد؟ بله می شود! رهبر جامعه تشخیص می دهد که برای حفظ اسلام، برای تنبیه سیاسی و برای تنبیه اجتماعی می توان کسی را حصر کرد."

همانگونه که پیداست آقای صادقی این اعتراف بی پیشینه را در دفاع از حبس خانگی سه شخصیت مزبور و برای کاستن از فشارهایی به زبان آورده است که باند ولی فقیه و عوامل اجرایی این اقدام با آن روبرو هستند. او با به میان کشیدن پای آقای خامنه ای به این تبهکاری، پناه بردن باند حاکم به بالاترین سطح دسترسی برای رهایی یافتن از فشار از پایین را به نمایش گذاشته است. نیرویی که آقای خامنه ای تا دیروز برای حفاظت از زندان بر پا شده خود به میدان آورده بود، امروز دیگر کفایت نمی کند

مفهوم دیگر توسُل به این توجیه تازه، ناکارا شدن دلیل تراشیده شده قبلی است که حبس خانگی سه نفر را به "مُصوبه شورای عالی امنیت ملی" نسبت می داد. برای آقای خامنه ای که شُهرت زیادی در به گردن گرفتن مسوولیت اعمال خود ندارد، این یک پرده استتار هر چند نازُک به شمار می رفت که در پس آن می توانست نقش محبوب خود، یعنی بُز راهنما و نه سگ گله را بازی کند.

اکنون مقام قضایی یادآور شده که نگه داشتن این روایت بر فراز صحنه جنایت دیگر نامُمکن گردیده است و حال شخص "مقام مُعظم" باید در برابر درب زندان خانگی پاس بدهد. نگون بختی "آقا" اینجاست که این تغییر پُست نه تنها هیچ کُمکی به "قانونی" جلوه دادن زندانی خانگی نمی کند، بلکه موقعیت باند او از این زاویه را وخیم تر نیز می سازد.

چه، در حالی که قانون اساسی رژیم ولایت فقیه با عباراتی کشدار و تفسیر پذیر به شورای امنیت ملی مُلاها اختیار سرکوبی داده است، اما برای "رهبر" اختیار صُدور فرمان مُستقیم حبس، اعدام یا تعریف جُرم و جُز آن در نظر گرفته نشده. نویسندگان قانون اساسی فرض را بر این گرفته اند که با وجود سپُردن ریاست مُستقیم بر اُرگانهای سرکوب به "رهبر"، وی نیازی به آلوده کردن دست خود نخواهد داشت.

آنچه که قانون اساسی حُکومت پیش بینی نکرده، کیش شدن شاه - ولی در برابر جُنبش توده ای و رانده شدن او به سنگر دفاعی است؛ جایی که "رهبر" دستپاچه و سراسیمه، به بُحران غیر قانونی در پایین با به تمسخُر گرفتن قانون اساسی و دستگاه قضایی اش واکُنش نشان می دهد.