Monday, February 27, 2017

انتقام گیری و شکنجه هنرمندان زندانی سیاسی با شگردی بزدلانه. لیلا جدیدی

فراسوی خبر... یکشنبه ۸ اسفند انتقام گیری و شکنجه هنرمندان زندانی سیاسی با شگردی بزدلانه لیلا جدیدی زیر فشار مقاومت زندانیان هنرمند و نیز افشاگریهای درون و برون مرز پیرامون شرایط اسف بار زندانیان سیاسی، دژخیمان رژیم جمهوری اسلامی به امید خاموش کردن این صدای اعتراض، این بار زندانیان عادی را به جان هنرمندان زندانی سیاسی مقاوم انداخته و آنان را مورد ضرب و شتم قرار داده اند. کیوان کریمی، مستندساز زندانی در بند هشت زندان اوین و مهدی رجبیان، موسیقیدان و بنیانگذار سایت "برگ موزیک"، به شکلی مشابه از سوی عده ‌ای دیگر از زندانیان با سازماندهی و پوشش شکنجه گران حکومتی مورد ضرب ‌و‌شتم قرار گرفتند. در این سووقصد، پای آسیب‌ دیده کیوان کریمی، فارغ ‌التحصیل علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران، که پیشتر مورد جراحی قرار گرفته بود، دچار آسیب دیدگی بیشتری شده است. جرم این هنرمند ساختن مستند "نوشتن بر شهر" درباره گرافیتی بر دیوارهای تهران است. مقیسه‌ ای، قاضی بیدادگاه رژیم، ابتدا وی را به شش سال حبس محکوم و پس از تجدیدنظر، به یکسال حبس تعزیری، پنج سال حبس تعلیقی، ۲۲۳ ضربه شلاق و ۲۰ میلیون ریال جریمه نقدی محکوم کرده است. مهدی رجبیان که جرم او نیز تهیه آلبومی با عنوان "تاریخ ایران به روایت سه تار" است نیز به همین صورت مورد ضرب و ستم قرار گرفته است. مهدی در حال گذراندن حکم سه ‌سال حبس تعزیری و سه‌ سال حبس تعلیقی است. برادر وی حسین رجبیان، فیلمساز، نیز در بند است. این هنرمندان که روزهای متعددی در اعتصاب غذا بسر می بردند، مورد حمایت هنرمندان بسیاری در سطح بین المللی قرار گرفتند. حسین رجبیان و کیوان کریمی، فیلمسازان و مهدی رجبیان و یوسف عمادی، آهنگسازان و نوازندگان که هم اکنون در زندان اوین محبوس می باشند، چندی پیش با انتشار نامه سرگشاده ای از هنرمندان ایرانی پرسیدند چگونه است که هنرمندان کشورهای دیگر از آنها حمایت کرده اند و خواهان آزادی شان شده اند، اما هنرمندان داخل سکوت کرده اند؟ سکوت هنرمندان داخل در برابر تعقیب و آزار همکاران شان اگر چه دلایل گوناگونی از جمله وابستگی به شهرت و موفقیتهای پوچ می تواند داشته باشد، اما دلیل اصلی آن تیغ سرکوب، سانسور، تهدید و نبود آزادی است که برخی را به سُکوت و عده دیگری را به کرنش واداشته است. با این همه، از آن دسته هنرمندان ایرانی که در صحنه جهانی شهرت و آوازه ای دارند و تریبونی در اختیار دارند، انتظار می رود به هر شیوه ای که می توانند، صدای همکاران دربند و شکنجه شده خود باشند. جمهوری اسلامی با این شیوه های مزورانه و رذیلانه نمی تواند صدای زندانیان را در گلو خفه کند و بر پایمالی حقوق ایرانیان سرپوش بگذارد. از هنرمندان وفادار به جامعه حمایت می کنیم و در افشای ستمهای روا شده بر آنها می کوشیم.

Sunday, February 26, 2017

دو گُزینه ای که مُعاون روحانی در برابر مردُم گذاشت.منصور امان.

فراسوی خبر... یکشنبه ۸ اسفند دو گُزینه ای که مُعاون روحانی در برابر مردُم گذاشت منصور امان دولت حُجت الاسلام روحانی برای نرم کردن رویکرد باند حاکم در برخورد به "گُشایش اقتصادی" به روی غرب، روش شوکه کردن آن را با تشریح شرایط وخامت بار اقتصادی به آزمایش گذاشته است. تصویر کوچکی که آقای جهانگیری، یک پایور بُلندپایه دولت، در این راستا از وضعیت اقتصادی حاکم بر کشور ارایه کرده، بیش از همه اما بُن بست و ناتوانی "نظام" در داشتن راه حل برای برون رفت از چاهی را نشان می دهد که جامعه ایران را به اعماقش افکنده است. آقای اسحاق جهانگیری، مُعاون اول حُجت الاسلام روحانی، با هدف تحت تاثیر قرار دادن باند حاکم ولی فقیه، آن را با برخی از واقعیتهای روز اقتصاد جمهوری اسلامی روبرو کرده است. او با اشاره به مساله سراسری بیکاری در کشور که زندگی میلیونها تن را در پنجه خود می فشارد، می گوید سالانه بیش از یک میلیون و دویست هزار نفر وارد بازار کار می شوند و این در حالی است که حُکومت "در بهترین شرایط" فقط برای نیمی از آنها می تواند محل کار ایجاد کند. مفهوم دیگر سُخن آقای جهانگیری، تولید بیش از یک میلیون بیکار در سال به گونه نقد و بیش از نیم میلیون بیکار در شرایط فرضی و به طور نسیه است. کارنامه ای که آقای جهانگیری از عملکرد "نظام" در پهنه تولید اشتغال در دو دهه اخیر روی میز گذاشته، به راستی برای اثبات بی صلاحیتی و اخراج رُسوایی بار رژیم ولایت فقیه از مسند تصمیم گیری برای سرنوشت جامعه و مردُم کفایت می کند. او اعتراف کرده که بین سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۱ رقم اشتغالزایی "صفر" بوده است و روند افزوده شدن میلیونی مُتقاضیان شُغل به لشکر بیکاران همچنان و بدون وقفه ادامه دارد. مُعاون اول آقای روحانی بعد از نهادن این سنگ داغ در کف "نظام"، راه رهایی یافتن از آن را "سرمایه گذاری" مُعرفی می کند؛ امری که نه فقط هدف اصلی وی از طرح مساله بیکاری را تشکیل می دهد، بلکه جوهره راهکارهای اقتصادی دولت "تدبیر و اُمید" را نیز آشکار می سازد. وی پیشتر در باره منابع سرمایه گذاری و تحقُق این راهکار، دو امکان بانکها و بودجه دولت را از ردیف نامزدها خارج کرده بود. آقای جهانگیری در این رابطه زیر لبی به ورشکستگی بانکها اشاره کرد و به صراحت، رسیدن کفگیر به ته دیگ درآمدهای دولتی را یادآور شد. بنابراین، تنها گُزینه باقیمانده، سرمایه گذاری خارجی و جذب منابع خارجی است که او از میان بُر "بیکاری" و "اشتغال" سرانجام به آن رسید. مُعرفی سرمایه خارجی در نقش ناجی بُحران چند جانبه اقتصادی اگر از سر فریبکاری نباشد، بی تردید ریشه در خالی بودن دست جناح میانه حُکومت از راه حلهای واقعی، موثر و پایدار دارد. با این حال، حتی چشم انداز تزریق این مُسکن به بدن بیمار نیز در دور دستها و فاصله بعید قرار دارد. نخُست به این دلیل که مُناسبات خارجی "نظام" با وجود توافُق هسته ای همچنان بُحرانی باقی مانده است و بستر لازم سرمایه گذاری بدون ریسک یا با ریسک مُحاسبه پذیر برای صاحبان خارجی منابع وجود ندارد. چنین شرایطی فقط دسته ای که در سودای فروش کالا یا خدمات هستند را جذب می کند و نه آنها که قصد تولید کالا و خدمات دارند. گذشته از عامل مُهم خارجی، مُشکل اصلی اما در داخل نهُفته است. آمار آقای جهانگیری هر چه سیاه تر و تعداد بیکاران، گُرسنگان، گورخوابها و نوزاد فروشهایی که شُماره کرده هر چه بیشتر باشد، این واقعیت هیچ تغییری در نگاه و سیاست آقای خامنه ای و همدستانش به وجود نمی آورد. دلبستگی آنها به قُدرت و ثروت انحصاری خویش بسا فزون تر از نگرانی صرف از شرایط اقتصادی یا عذاب وُجدان برای بیکاران است. تنها فاکتوری که می تواند باند حاکم را به تجدید نظر در رویکرد خویش وادار سازد، وحشت از فعال شدن جامعه علیه این شرایط و بسیج مُداخله گرایانه بخشهای گوناگون آن پیرامون مُطالبان خویش است؛ عامل تعیین کننده ای که دولت آقای روحانی شانه به شانه رُقبایش علیه تاثیر گذاری آن صف کشیده است. بنابراین، مُحاسبه آقای جهانگیری دو گزینه را بیشتر در برابر جامعه باقی نمی گذارد؛ یا برای زمان نامعلومی صبوری پیشه کند تا موانع داخلی و خارجی از سر راه چاره اندیشی دروغین او کنار برود، یا اینکه بر شرایط لعنت شده ای که در آن اسیر شده برآشوبد و رشته تعیین سرنوشت خود را از کف نالایق و ستمکار حُکومت بیرون کشد.

Saturday, February 25, 2017

کشف جدید روحانی؛ صدام مسئول بحران خوزستان.زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر .... شنبه ۷ اسفند کشف جدید روحانی؛ صدام مسئول بحران خوزستان زینت میرهاشمی باندهای درون رژیم به دنبال بهره برداری از فاجعه زندگی مردم خوزستان هستند. این وضعیت را روحانی از «زیبائیهای یک دنیای آزاد..و وجود آزادی» در ایران توصیف کرد. روحانی وضعیت زیست محیطی مردم خوزستان را به دوره های قبل و حتا آن را محصول دوره جنگ هشت ساله با عراق دانست. باند رقیب این وضعیت را ناشی از بی تدبیری دولت روحانی می داند. سرانجام روحانی برای خودنمایی در مقابل رقبا به خوزستان رفت. به قول خودش رفت که ببیند وعده های داده شده برای آینده چقدر عملی شده است. رفت که به آنها بگوید فقط شما مشکل ندارید این مشکل در همه جای دنیا می تواند باشد و مقصر اصلی اش هم صدام است. روحانی در این سفر وعده های غیر جدی داد. او اعتراف کرد که «جنگ هشت ساله» تمام شده اما «هنوز مسائلش تمام نشده» است. وی تازه یادش افتاده که باید بعد از سی سال برود دنیال «مشکلات جنگ هشت ساله». توصیه روحانی به صدا و سیمای ولی فقیه، نمونه ای از غیر جدی بودن دولت کلید دار در حل مشکل آب و مشکلات دیگر مردم است. روحانی طلبکارانه سوال می کند که «آیا مشکل گرد و خاک و سیل تنها در ایران روی می دهد یا در سایر کشورها نیز وجود دارد.» وی جدلهای جناحی بر سر بحران خوزستان را نشانه ای از «زیبائیهای آزادی» در رژیم می داند. سخن پراکنی روحانی از یک طرف واکنشی یه جدلهای باندی در درون رژیم است و از طرف دیگر واکنشی در برابر اعتراضهای مردم. در حالی که برای هیچ کدام از باندها و جناحهای رژیم کم آبی و وضعیت تنفسی مردم خوزستان اهمیتی ندارد، این باندها تلاش می کنند از این بحران به سود خود بهره برداری کنند. در پاسخ به این تلاشهای مزورانه، مردم با حرکتهای اعتراضی خود واکنش نشان داده و تا کنون تعدادی از فعالان اجتماعی دستگیر و زندانی شده اند.

Thursday, February 23, 2017

بازداشت احمد منتظری، اثبات یک واقعیت. زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر پنجشنبه ۵ اسفند بازداشت احمد منتظری، اثبات یک واقعیت زینت میرهاشمی روز چهارشنبه ۴ اسفند، خانواده آقای احمد منتظری از احضار و بازداشت او خبر دادند. دستگیری احمد منتظری، تایید قتل عام زندانیان سیاسی دهه شصت است. احمد منتظری به دلیل پخش نوار صوتی آقای حسین علی منتظری در دیدار با هیات مرگ در قتل عام تابستان سال ۱۳۶۷، مورد خشم رژیم ولایت فقیه قرار گرفت. متهم کردن وی به «اقدام علیه امنیت ملی، انتشار اسناد سری و تبلیغ علیه نظام» و نیز مجکوم کردن وی به ۲۱ سال حبس، نه از موضع قدرت بلکه دقیقا از موضع ضعف رژیم است. زیرا اگر فتوای خمینی برای قتل عام زندانیان سیاسی درست بوده، چرا اظهارات اعضای هیات مرگ باید سری و مخفی باشد. وقتی وجود زندانیان سیاسی مُخِل امنیت رژیم است، چرا پخش نوار صوتی که بر اساس حکم خمینی است، باید جرم محسوب شود. موضع گیریهای متناقض پایوران رژیم بعد از پخش نوار صوتی، واکنش هراس آلود رژیم برای آشکار شدن ابعاد جنایاتی که اتفاق افتاده است. فتوای خمینی روشن و صریح است، اعضای هیات مرگ همچنان در قدرت و در پستهای حساس و محوری هستند و داغ و درفش همچنان برقرار است. از اینرو چشم انداز یک دادرسی و دادخواهی که پایوران رژیم را به خاطر جنایت علیه بشریت به محاکمه بکشاند وجود دارد. در این موقعیت است که نوار صوتی مزاحم و امنیت رژیم را به خطر می اندازد. در حالی که اصل موضوع، یعنی فتوای دست نوشته خمینی همچنان پا برجاست. اقدام شجاعانه آقای احمد منتظری، مستند کردن جنایت هولناک کشتار سال 1367 بود. بازداشت آقای منتظری، بار دیگر بر آخرین گزارش سازمان عفو بین الملل گواهی می دهد. عفو بین الملل در گزارش سالانه خود، از نقض مستمر حقوق بشر در ایران طی سال 2016، از شکجه، شلاق و قطع عضو و تکرار مجازاتهای وحشیانه خبر می دهد.

Wednesday, February 22, 2017

کُنفرانس مونیخ، آغاز پایان ماه عسل هسته ای؟.منصور امان.

فراسوی خبر... چهارشنبه ۴ اسفند کُنفرانس مونیخ، آغاز پایان ماه عسل هسته ای؟ منصور امان انزوای همه جانبه رژیم جمهوری اسلامی در کُنفرانس امنیتی مونیخ، همایشی که در آن مُهم ترین چالشهای امنیتی جهان زیر ذره بین دولتها، نهادها و شرکتهای دارای نفع گذاشته می شود، نزدیک شدن گام به گام حاکمان ایران به چشم انداز از دست دادن فُرصت توافُق هسته ای را به گونه آشکار تری به نمایش درآورد. تعیین رژیم مُلاها به عُنوان موضوع محوری کُنفرانس مونیخ در نشست پایانی آن، بازگشت تدریجی اما شتابان جمهوری اسلامی به جایگاه بین المللی که پیش از توافُق هسته ای وین بدان رانده شده بود را نشانه گذاری کرده است. سُخنان روشن مُعاون ریاست جمهوری آمریکا و وُزرای خارجه سه بازیگر مُهم منطقه ای، تُرکیه، عربستان و اسراییل در این همایش، زیر صف بندی شکل گرفته علیه جمهوری اسلامی خط تاکید کشید، آقای پنس، رژیم مُلاها را "بُزُرگترین حامی تروریسم" نامید و آقای چاووش اوغلو آن را "خطری برای ثبات منطقه" دانست. به همین گونه آقای الجبیر از حاکمان ایران به عُنوان "سرچشمه چالشهای موجود در خاورمیانه" یاد کرد و سرانجام آقای لیبرمن داد سُخن داد: "بُزُرگترین خطری که جهان عرب و سُنیها را تهدید می کند، اسراییل نیست، صهیونیسم نیست، بلکه ایران است و عُمال ایران." رویکردهای مُشابه مزبور بیانگر آن است که بیش از یکسال پس از دستیابی به توافُق هسته ای، آثار سیاسی آن در پهنه مُناسبات بین المللی در حال کمرنگ شدن است و چنین می نماید که حاکمان کشور موفق شده باشند جایگُزنهای موثری برای بُحران هسته ای پیدا کنند. عُمده ترین تحوُل در سیاست خارجی رژیم ولایت فقیه پس از دستیابی به توافُق هسته ای با طرفهای خارجی اش، تقویت سیاست مُداخله گرانه و توسعه طلبانه در منطقه و تهاجُمی تر شدن روشها و ابزارهای مادی ساختن آن بوده است؛ روندی واژگون در جهت غلط که با اقدامات تحریک آمیز مانند موشک پرانی، قایق سُرانی، گروگانگیری، حمله به سفارتها و جُز آن پُشتیبانی شده است. به این گونه "نظام" در اثبات ادعای مُخالفان توافُق هسته ای که آن را دستگیره ای برای باز کردن دریچه مُداخله گری و صُدور تروریسم در منطقه ارزش گذاری می کنند، به گونه مُنظم در حال ارایه اسناد و شواهد باورپذیر و استنادپذیر است. دستگاه حاکم بر کشور به جای بهره گیری از توافُق هسته ای برای کاهش تنش و بُحران زدایی از مُناسبات خارجی خود، بی درنگ به ایجاد کانونهای جدید بُحران پرداخته و بر نُقاط تضاد دیگر مُتمرکز شده است. آقای خامنه ای و همدستان نظامی و امنیتی اش اگرچه نیروی مُحرک تحول یاد شده هستند، اما نقش جناح میانه حُکومت و دولت آقای روحانی در جا اُفتادن آن به مثابه سیاست غالب در دوران "برجام" و حرکت ثابت آن به جلو انکار ناپذیر است. آنها در پهنه داخلی دُنباله رو باند حاکم بوده اند و در پهنه خارجی تلاش کرده اند برای ماجراجوییهای آن پوشش لازم دیپلُماتیک و تبلیغاتی فراهم کنند. رژیم جمهوری اسلامی با "میانه روها" و "تُندروها" در حال بازگشت به همان نُقطه ای است که پیشتر بود. مُمکن است سهم هر یک از این دو باند حُکومتی در از دست رفتن فُرصت توافُق وین یکسان نباشد، اما نتیجه شراکت شان یکی ست.

Monday, February 20, 2017

دستگاه قضایی زیر فشار مقاومت زندانیان سیاسی. لیلا جدیدی.

فراسوی خبر... دوشنبه ۲ اسفند دستگاه قضایی زیر فشار مقاومت زندانیان سیاسی لیلا جدیدی شدت به ستوه آمدن سیستم قضایی جمهوری اسلامی از مقاومت زندانیان سیاسی را دادستان کل کشور، ملقب به حجت الاسلام والمسلمین منتظری با ادعایی مضحک و بی اساس نمایان کرده است. وی مدعی شده که علت اعتصاب غذای زندانیان سیاسی این است که از "خارج کشور به آنها خط داده می شود" و به آنها گفته می شود "پایت که به زندان رسید شروع کن و ما ازت حمایت می کنیم". وی به فغان آمده: "آنها می خواهند به قوه قضاییه فشار بیاورند." از قرار معلوم آنقدر به قوه قضاییه رژیم "فشار" آمده که دادستان کل کشور با چنین بلاهت و زبونی سناریو پردازی کرده تا مقاومت زندانیان سیاسی را خدشه دار کند. برخلاف ادعای دروغین این بیدادگر، ارزیابی فعالان خارج از کشور که زمانی یا خود طعم زندان را چشیده اند و یا به اجبار در تبعید بسر می برند، بهیچوجه بر پایه این باور نیست که گرسنگی و مرگ زندانی سیاسی از کوچکترین درجه اهمیتی برای جنایتکاران در قدرت برخوردار است. آنها همچنین به خوبی مطلع هستند که جمهوری اسلامی نزد مراجع حقوق بشری از حیثیتی برخوردار نیست که نگران از دست دادنش باشد. این ادعای مزورانه تنها برای بستن یک اتهام دیگر به زندانیان است تا آنها را ایزوله کرده و بیشتر مورد آزار قرار دهند. نشان از آنکه، زندانیان سیاسی و خانواده های آنان بارها فاش کرده اند که به آنها گفته شده اگر ارتباطی نگیرند و در باره وضعیت خود یا عزیزان شان سکوت کنند، به نفع شان خواهد بود. آنچه که در تحلیل نهایی آشکار می شود، میزان زبونی جمهوری اسلامی در برابر مقاومت دلیرانه زندانیان سیاسی است که برخی تا آستانه مرگ نیز پیش رفته اند. هیچکس نمی تواند چنین اراده ای را از خارج کشور به زندانی دیکته کند. این تنها میزان رنج و درد و آگاهی خود زندانی از ستم و سرکوب است که حتی پس از ده ها روز گرسنگی و بیماری از تزریق سرم جلوگیری می کند؛ امری که حجت الاسلام زیر فشار آن را هم به القای دشمنان خارج از کشور نسبت داده است.

Sunday, February 19, 2017

خامنه ای و علم الهدی سُخنگویان "گله های" مردُم؟. منصور امان.

فراسوی خبر... یکشنبه ۱ اسفند خامنه ای و علم الهدی سُخنگویان "گله های" مردُم؟ منصور امان رُل جدیدی که آقای خامنه ای و زیردستانش در میدان کشمکش با باند رقیب در آن فرور فته اند، نه فقط به گونه مُضحکی تماشایی، بلکه همزمان بسا شفافگرانه است. باند حاکم در نقش اپوزیسیون دولت، خود را مُدافع "مردُم محروم" مُعرفی می کند و به وکالت از آنها از "تورُم، گرانی و بیکاری" زبان به شکایت گشوده است. "مقام مُعظم" روز چهارشنبه جبهه ای که پیش از این دستگاه تبلیغاتی او علیه دولت آقای روحانی گُشوده بود را به طور رسمی افتتاح کرد و همه چراغهای باقیمانده را برای تشدید آن سبز کرد: "مردُم از مسایل مُختلف از جُمله تبعیض و کم کاری و بی اعتنایی به مُشکلات گلایه مندند و احساس ناراحتی و رنج می کنند." روز آدینه نیز امام جُمعه های در خدمت وی یکی از پس دیگری در تایید سُخنان ارباب شان با همین آهنگ به حال مردُم ناله سوزناک سر دادند. آیت الله علم اُلهُدی گفت: "پیش هرکس می نشینی گله مند است. هر کس می نشیند از معیشتش گله دارد، از بیکاری گله دارد، از این که جوانهاشان کار ندارند گله دارند. از اینکه روز به روز اجناس گران تر می شود گله دارند. از اینکه بعضی خانواده ها حتی به اولیات زندگی دسترسی ندارند، گله مندند." حُجت الاسلام کاظم صدیقی، امام جُمعه مُوقت تهران، حتی از همریش مشهدی اش نیز فراتر رفت و پس از انتقاد از "رکود، گرانی، بیکاری، شیوع اعتیاد و تبعیض"، افزود: "بعضی موارد دیگر نیز وجود دارد که بنده خجالت می کشم در تریبون نماز جُمعه بیان کنم" هدفی که آقای خامنه ای و بُلندگوهایش از روضه خوانی به حال جامعه پی گرفته اند، آشکار تر از آن است که اشک مُخاطبان شان را در بیاورد. آنها تلاش می کنند باند رقیب را در اجرای توافُق هسته ای و مُعامله با طرفهای خارجی نامُوفق مُعرفی کنند و بُحران اقتصادی را که جمهوری اسلامی در پنجه آن دست وپا می زند، ناشی از بی کفایتی دولت جلوه دهند. این در حالی است که باند حاکم خود هیچ طرحی برای مُعامله بهتر با گُروه شش کشور ندارد و تا بُن دندان به ادامه "تعامُل خارجی" کارگُزاران هسته ای خویش وابسته است. با این همه، گذشته از رونمای دُروغین ترفند آقای خامنه ای، زیربنای این نقد به راستی حقیقی است. تمامی عوارضی که بُحران اقتصادی دست ساخته حُکومت بر سر جامعه خراب کرده است و او و بُلندگوهای تبلیغاتی اش بدانها اشاره می کنند، واقعیت جاری و روزمره زندگی اکثریت مردُم ایران را تشکیل می دهد. همزمان این نیز حقیقتی دیگر است که در هر کنار گوشه، فریاد اعتراض علیه این شرایط، مُستقل از نزاع باندهای حُکومتی با یکدیگر، بُلند است و هر روز طنین نیرومندتری از پیش می یابد. باند حاکم در حالی که در "پایین" به شدت از اعتراضها هراس دارد و با تمام نیرو در حال سرکوبی "گلایه ها"ست، در "بالا" تلاش می کند روی آن موج سواری کند و به واسطه اش از حریف امتیاز بگیرد. ژست آقای خامنه ای و همدستانش را می توان با اطوار سنگین روی یخ نازک مُقایسه کرد. باند حاکم نه گُنجایش برآوردن مُطالبات و خواسته هایی را دارد که انتقادهایش روی سطح می آورد، و نه از توان پایش نمود علنی و اجتماعی آنها در شکل اعتصابها و تظاهُرات برخوردار است. تنها در دی ماه گذشته، اقشار گوناگون جامعه با بیش از ۲۰۰ حرکت اعتراضی، علیه شرایطی که حُکومت بر آنها تحمیل کرده به خُروش آمده اند. مجموعه دستگاه های نظامی، امنیتی و قضایی آقای خامنه ای با وجود شلاق زدن کارگران، به زندان افکندن فعالان صنفی، بیکارسازی مُعترضان، آزارهای قضایی، پیگرد امنیتی و جُز آن نه تنها قادر به خاموش کردن یا مُنحرف ساختن اعتراضها به سود خویش نشده، بلکه شُمار انسانی و دامنه جُغرافیایی برآشوبی به گونه رُشد یابنده در حال افزایش است. آقایان علی خامنه ای، احمد علم الهدی یا کاظم صدیقی سُخنگویان اعتراض جامعه به شرایط وخیم زیست و معیشت خویش نیستند، آنها فقط زیر تازیانه آن به گونه خودغرضانه ای به جست و خیز درآمده اند.

Saturday, February 18, 2017

در دفاع از زندانیان و هموطنان خوزستانی.زینت میرهاشمی .

فراسوی خبر.... شنبه ۳۰ بهمن در دفاع از زندانیان و هموطنان خوزستانی زینت میرهاشمی در روزهای گذشته قطعی آب و برق به زندان اهواز، معروف به زندان کلینیک هم رسید. زندانیان معترض به قطع شدن آب و برق، مورد یورش وحشیانه رئیس و گارد زندان قرار گرفتند. در پی کتک زدن زندانیان، تعدادی از زندانیان دست به اعتصاب غذا زدند. به قتل رسیدن یک جوان در شهر شادگان واقع در خوزستان با تیراندازی پلیس، منجر به اعتراض مردم در روز پنجشنبه هفته گذشته (21 بهمن) شد. آدینه 22 بهمن، دستهای یک نوجوان 17 ساله به نام على کعب عمیر از اهالی کیان آباد شهر اهواز، هنگام دستگیری توسط ماموران رژیم شکسته شد. جرم این جوان، شرکت در «تشکیل زنجیره های انسانی در اعتراض به انتقال آب کارون» است. بر اساس منابع خبری حقوق بشری، در ماه جاری، تعدادی از جوانان در اهواز دستگیر شده اند. گردهمائیهای اعتراضی مردم در شهرهای استان خوزستان همچنان ادامه دارد. برخی از شعارهای مردم اهواز چنین است: «آب کارون رو بردند، جاش خاک آوردند»، «بیکاری، بیکاری، بیکاری» و .... این شعارها نشان دهنده رای مردم به بی کفایتی رژیم و اعتراض به تبعیض و فقر است. فقر، بیکاری، تبعیض و فجایع زیست محیطی تماما محصول سیاستها و عملکردهای رژیمی است که تا خِرخِره در فساد و چپاولگری غرق است. خشونت بی حدی که رژیم بر هموطنان خوزستانی و مناطق محروم ایران اعمال می کند، دقیقا به خاطر هراس از شورش و خیزش مردم این مناطق است. شرایط زندگی مردم محروم این مناطق دستاورد رژیمی است که ولی فقیه آن حفظ دیکتاتوری اسد را مهم تر از حفظ خوزستان می داند.

Thursday, February 16, 2017

راه حل بحران زیست محیطی: نَهال یا موشک. زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۸بهمن راه حل بحران زیست محیطی: نَهال یا موشک زینت میرهاشمی حکومت فاسد ولایت فقیه علیرغم هشدارهای کارشناسان زیست محیطی در رابطه با استان خوزستان، هیچ اقدامی برای جلوگیری از فاجعه پیش روی مردم انجام نداده و در مقابل ثروت طبیعی این مناطق را برای جنگهای منطقه ای از سوریه و عراق تا حزب الله لبنان هزینه می کند. در حالی که آلودگی هوای شهر اهواز در هفته گذشته ۶۶ برابر حد مجاز ارزیابی شده، اما رژیم هیچ اقدامی برای پالایش هوای آلوده انجام نداده است. در حالی که مردم اهواز در بدترین شرایط به سر می برند، رئیس سازمان مدیریت بحران اعتراف می کند که هیچ چشم اندازی برای بهبود شرایط وجود ندارد. وی گفت: «حذف منشا داخلی پدیده ریزگردها امری هزینه بر و دراز مدت است و باید سه میلیون هکتار نهال کاری برای مقابله با آن انجام شود». وی تاکید کرد که در برابر شرایط پیش آمده راه حل فوری وجود ندارد. وزیر نیروی رژیم بر بی کفایتی حکومت در حل مشکل برق استان خوزستان تاکید کرد. وی گفت: «مساله کاملا استثنایی و پدیده نادری است. در هیچ کدام از استانداردهای برق جهان چنین چیزی وجود ندارد.در حال خرید تجهیزات هستیم.» مردم خشمگین اهواز به درستی در روز چهارشنبه ۲۷ بهمن در سومین روز تظاهرات خود شعار دادند: «خوزستان نفت داره، مردمِ بدبخت داره، مسئول بی کفایت اخراج باید گردد....بیکاری بیکاری». خشم لبریز شده مردم اهواز در سطح خیابان، واکنشی بر حق و عادلانه به بیش از سه دهه چپاولگری، تبعیض و سرکوبگری رژیم در این استان است. خشمی در برابر تولید انبوه موشک و سلاح برای امنیت دیکتاتوری خامنه ای و نکاشتن نهال برای جلوگیری از ریزگرده ها برای امنیت مردم اهواز. واقعیت این است که این دو امنیت در مقابل هم قرار دارد و سر سازگاری با هم ندارند و نخواهند داشت.

Wednesday, February 15, 2017

تبدیل "اُستان زرخیز" به زمین سوخته و بی مردُم. منصور امان.

فراسوی خبر... چهارشنبه ۲۷ بهمن تبدیل "اُستان زرخیز" به زمین سوخته و بی مردُم منصور امان نزدیک به پنج میلیون خوزستانی با فاجعه ای زیست مُحیطی دست به گریبان شده اند که بی واسطه از سوی رژیم جمهوری اسلامی بر سر آنها نازل شده است. در این واقعیت نه اطوارهای چاره نمای پایوران حکومتی و نه اشک تمساح باندهای درگیر که برای تسویه حساب با یکدیگر ریخته می شود، تغییری می دهد. آثار ویرانگر سیاستها و تصمیمهای انسان و طبیعت ستیز رژیم ولایت فقیه در اُستان نفت خیز خوزستان هر روز به گونه نیرومند تری در زندگی روزمره شهروندان آن پدیدار می شود. مُشکل ریزگردها و آلودگی هوا که در این میان به کابوس دایمی آنها بدل گردیده، حال ابعاد ناگُوارتری یافته است و در حال حذف امکانات شهری همچون آب و برق از باقیمانده اسباب زندگی است. قطع پیاپی و گاه چند روزه آب و برق در نتیجه رسوب ماده ترکیبی از گرد وغُبار فزون یافته با رُطوبت هوا که بر تاسیسات آب و فاضلاب و انرژی می نشیند، صدای سُقوط سهمگین خوزستان به سوی بیابان تُهی از زندگی را بُلندتر به گوش رسانده. روند دگردیسی "اُستان زرخیز" به زمین سوخته و بی مردُم مدتهاست که به جریان افتاده است و هر فصل جدید، شاهد تازه تری از آن ارایه می کند. هزاران خوزستانی به گونه دسته جمعی و در فاصله های زمانی مُتناوب در نتیجه آلودگی هوا راهی بیمارستان می شوند، بخشهای گُسترده ای از جمعیت آستان از آب آشامیدنی محروم شده است، جمعیت شهرها و روستاها به گونه ثابت در حال کاسته شدن است، نیروهای مُتخصص در همه حوزه ها، از زندگی یا اقامت در خوزستان خودداری می کنند، مراکز صنعتی یکی پس از دیگری تعطیل می شود و بخش عُمده اقتصاد کشاورزی دیگر وجود خارجی ندارد. این فاجعه طبیعی اگرچه از آسمان می بارد، اما بلایی آسمانی نیست، بلکه محصول نگاه و عملکردی است که انسان و چگونگی زیست او در مُحاسباتش حداکثر نقشی حاشیه ای بازی می کند و غارت طبیعت را راهی طبیعی برای انباشتن کیسه ثروت مادی یا بقای سیاسی می داند. میلیونها نفس بُریده و تشنه کام خوزستانی، زندگی جهنمی و تحمل ناپذیر خویش را مدیون حاکمان کشور هستند که روزی در طلب نفت، تالاب هورالعظیم، یک اکوسیستم حیاتی، را خُشک و به بیابان بدل می سازند و روزی دیگر جیب نظامی – امنیتیها را با قراردادهای میلیاردی و بلاهت بار سد سازی بر روی شریانهای زندگی اُستان، کرخه و کارون، پُر می کنند. در امتداد هزاران کیلومتری این دو رودخانه، زندگی نابود شده است و مرگ در هیات ریزگردها، از گور هورالعظیم به سمت شهرها و روستاها در وزش است. آنچه که راه تنفُس خوزستانیها را بسته است، غُبار مرگی که بر کوچه و خیابان، آب و برق می نشیند، نکبتی است که حیات طاعون وار رژیم ولایت فقیه به گونه روزانه تولید و مُنتشر می کند. این آلودگی را باید زُدود.

Monday, February 13, 2017

باز هم تودهنی به مماشات، این بار به "آشتی ملی" خاتمی .لیلا جدیدی

فراسوی خبر... دوشنبه ۲۵ بهمن باز هم تودهنی به مماشات، این بار به "آشتی ملی" خاتمی لیلا جدیدی محمد خاتمی که در مسند ریاست جمهوری بی لیاقتی خود را از پیش ثابت کرده و طی سالهای گذشته تنها از پایین منبر خامنه ای گهگاه تلاش بر عرض اندام نموده، حال با استدعای "آشتی ملی" به میدان آمده است. اما همانطور که قابل پیش بینی بود، این بار نیز او پیشانی خود را بیهوده بر آستان رقیب ساییده. با اینکه اکثر باندهای " اصلاح طلب" در انتخابات گذشته حذف یا در باند و جناح روحانی حل شدند، خاتمی بار دیگر خود را به صحنه می آورد. او که دلسوز نظام است، این بار برای حفظ آن، لولوی ترامپ را به رخ کشیده و هشدار داده است که نکند "عصبانیها" حرکاتی کنند که به ضرر تمام شود و برای رژیم بیمار، داروی "آینده نگری" را تجویز کرده است. اما باند رقیب به بهانه خیزش ۸۸ دست از سر او برنمی دارد و ایده اش را در نطفه خفه کرده است. صادق لاریجانی نیز به وی تذکر داده که چون در "اصول اساسی اختلاف نداریم، نیاز به آشتی ملی نیست". از طرف دیگر، حسن روحانی هم به وی جواب رد داده و با استفاده از فرصت برای ریختن امتیاز توسری به خاتمی به جیب خود مدعی شده که همه دنبال "آشتی و انسجام ملی" هستند آنهم "در پیروی از رهبر معظم انقلاب". و بدین روست که خاتمی شانس گرفتن اجازه برای تنفس سیاسی زیر سایه رهبر را از دست داده است و مماشات تودهنی دیگری دریافت می کند.

Friday, February 10, 2017

پاسُخ به کاخ سفید با نوای طبل توخالی.منصور امان.

فراسوی خبر... شنبه ۲۳ بهمن پاسُخ به کاخ سفید با نوای طبل توخالی منصور امان همین واقعیت که رژیم جمهوری اسلامی نُقطه ثقل اثبات مشروعیت اجتماعی خویش به طرفهای خارجی را بر یک راهپیمایی دولتی بنا نهاده، به خوبی برای سنجش اُستواری پایه های حاکمیت آن در میان جامعه کافی است. از سوی دیگر، راه اندازی اُتوبوسی تشریفات محبوبیت با هدف مُهره چینی در برابر دولت جدید آمریکا، خالی بودن دست "نظام" در این کشمکش را نیز نشان می دهد. حاکمان ایران بار دیگر با برگزاری یک تظاهُرات سفارشی به رویارویی با پیامدهای سیاست خارجی بُحران ساز خویش رفته اند. اُرکستر هماهنگی از آقای خامنه ای تا سرکردگان نظامی و امنیتی باند او و نیز مُلاهای حُکومتی قُم، توضیح دادند که پاسُخ رویکردهای آقای ترامپ در برابر خویش را با این نمایش خیابانی خواهند داد. در این باره که تاکتیک "نظام" برای پاسُخگویی به راستی دارای ثمر باشد، تردیدهای مُعینی وجود دارد. تجربه نشان داده که طرفهای خارجی حُکومت به خوبی بر این امر که "پاسُخهای" رژیم مُلاها چگونه دست و پا می شود، آگاهی دارند. به همین دلیل نیز بود که تظاهُرات دولتی موجب مُنصرف ساختن آنها از برقراری تحریمهای فلج کننده علیه "حق مُسلم" نشد و ادعای برخورداری از حمایت اجتماعی، مانع خوراندن "جام زهر" به مُدعیانش نگردید. تصویر بسا روشن تری از پایگاه اجتماعی رژیم ولایت فقیه، در سال ۱۳۸۸ به پهنه بین المللی ارسال شد. میلیونها تن در نخُستین فُرصتی که به دست آوردند، زیر بارش گلوله و ضربات باتوم و قمه، موجودیت "نظام" را به چالش کشیدند و صف بندی سیاسی - اجتماعی موجود در ایران را با دُرُشت ترین خُطوط ترسیم کردند؛ آرایشی که همچنان اعتبار دارد و حُکومت با وجود سرکوبی وحشیانه نمود علنی آن، نه تنها توانایی برهم زدن اش را نداشته است، بلکه کماکان زیر تاثیر قُدرتمند آن کُنش و واکُنشهای خود را تنظیم می کند. شش سال پس از خیزشهای ۸۸، "فتنه" هنوز روابط درونی حُکومت را تنظیم می کند و مُناسبات قُدرت با این مُعادله چیده می شود. همزمان، حاکمیت با پاندول سنگین قیام ۸۸ بر گردن، سیاست و نگاه خویش به اعتراضهای صنفی، فعالیتهای مدنی و مُطالبات اجتماعی و سیاسی را جهت می دهد. تظاهُرات بادکُنکی این واقعیت عینی و ریشه دوانده را از صحنه داوری و ارزیابی خارج نمی کند. در بهترین صورت، نمایش اُتوبوسی حاکمان ایران، سپر انسانی ای انگاشته خواهد شد که گروگانگیرها و جنگ سالاران توسُط آن شکست در میدان را به تاخیر انداخته یا فرار از صحنه درگیری را پوشش می دهند.

Thursday, February 9, 2017

دو ویژگی و یک درس از واکُنش ترامپ به موشک پرانی مُلاها.منصور امان.

فراسوی خبر... یکشنبه ۱۷ بهمن دو ویژگی و یک درس از واکُنش ترامپ به موشک پرانی مُلاها منصور امان دولت جدید آمریکا، رژیم جمهوری اسلامی را زمان زیادی در انتظار واکنش خود به تازه ترین تحریکات خطرناک اش باقی نگذاشت. فعال سازی شورای امنیت سازمان ملل و سپس "هشدار رسمی" به حاکمان ایران، بسترهای سیاسی بودند که مسیر برداشتن یک گام عملی که بی درنگ در پی آن نهاده شد را هموار ساختند. در این راستا آمریکا، تحریمهای جدیدی را علیه رژیم مُلاها برقرار ساخته است که براساس آن ۲۵ نهاد، شرکت و شخص به دلیل فعالیتهای تروریستی یا شرکت در برنامه موشکی رژیم ولایت فقیه، آماج مُجازاتهای کاخ سفید قرار خواهند گرفت. بسا بیشتر از وزنه صرف تحریمها، پیام سیاسی وضع آنها است که نشان از آغاز یک رویکرد سختگیرانه و تهاجُمی در برابر رژیم مُلاها دارد. ویژگی دیگر تحولات به جریان افتاده پس از موشک پرانی مُلاها، دینامیسمی است که در پس واکُنش کاخ سفید بدان نهفته است، به گونه ای که بخشهای گوناگون دولت را به طور هماهنگ به حرکت در آورده است. دو ویژگی یاد شده اگرچه می تواند هنوز به مفهوم وجود سیاست مُدونی در دولت آمریکا نباشد، اما تصمیم به سمت طراحی آن را بدون سووتفاهُم مُنتقل می کند. بی تردید اگر قصد حاکمان ایران از ماجراجویی موشکی، آزمایش چگونگی برخورد دولت جدید آمریکا بود، اینک به خوبی با آن آشنا شده اند. یک درس مُهم بُحران موشکی اخیر برای رژیم جمهوری اسلامی باید این واقعیت باشد که هزینه تغییر وزنه ثبات و بقا از بُمب هسته ای به "عقبه استراتژیک" با تمام اسباب و لوازم، به گونه تحمُل ناپذیری افزایش یافته و "نظام"، صورت حساب را دریافت می کند. این بدان معناست که ادامه سیاست مُداخله گرانه و توسعه طلبانه با مانور و پنهان شدن در پس تفسیرهای دلبخواهی و مورد مُناقشه از جُمله روایت مطلوب از قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل یا توافُق وین، تنها تاثیری که می تواند بر کشمکش جاری داشته باشد، وخیم تر کردن آن است. پافشاری حاکمان ایران بر این سیاست، مُناسب ترین زمینه برای گُسترش بُحران، فراتر رفتن آن از عامل روز خود (برای مثال موشک پرانی) و برهم زدن توافُقهای بین المللی است.

نرمش قهرمانانه با عمامه و جام زهر. زینت میرهاشمی.

فراسوی خبر .....پنجشنبه ۲۱ بهمن نرمش قهرمانانه با عمامه و جام زهر زینت میرهاشمی سحن پراکنیهای پایوران رژیم در آستانه سالگرد انقلاب ضد سلطنتی، نمایی از تشدید بحران حکومتی و هراس از تحمیل برجامهای دیگر است. از ولی فقیه تا مقامهای ریز و درشت حکومت، نشان دادن مشت محکم خود به دشمن را به تظاهرات 22 بهمن حواله داده اند. ولی فقیه و انصارش برای داغ تر کردن تطاهرات 22 بهمن، «ترامپ» را هم به دشمنان همیشه در صحنه اضافه کرده و لابد در اتاق برنامه ریزی شعارهای تظاهرات، برای اضافه کردن عکس ترامپ به پرچم آمریکا برای آتش زدن، جدالی در جریان است. فاشیسم مذهبی حاکم که تمام قوانین آن ارتجاعی است، می خواهد از حرفهای تبعیض گرایانه و نژادپرستانه ترامپ، برای کشیدن مردم به خیابان استفاده کند. اما مردم این حقه بازی را خنثی خواهند کرد. به عبارتی دیگر به قدرت رسیدن یک عوامفریب راستگرا نقطه وحدت مردم و رژیم و حتا نقطه وحدت رانده شدگان از حکومت با سهامداران قدرت و امکانی برای برآورده شدن آرزوی خاتمی جهت «آشتی» نخواهد شد. حرفهای روحانی در تفسیر نرمش قهرمانانه و رابطه بین عمامه و کلاه در زهرخوران اتمی بیانگر ناموفق بودن این حربه است. وی در رابطه با برجام می گوید که «ما می گفتیم بابا ما عمامه داریم، کلاه سر ما نمیره....» موضوع «کلاه» سر گذاشتن همان جام زهری است که اثراتش را بر رژیم گذاشته و جدالهای درون قدرت را مشخص می کند. روحانی که خود را نگاهبان صادق نظام خشونت و جنایت رژیم می داند، در بحران حکومتی، گرفتار خشونت زبانی باند ولی فقیه شده است. وی می گوید: « این چه تفكریه، كجا تربیت شدن، این مدرسه خشونت كجا بوده اینها رو درست كرده، اصلا ذهنشون، فكرشون، سخنرانی شون، بیان شون، شعرشون، نثرشون، هر چه هست، خشونت، خشونت، خشونت، خشونت، خوششون میاد دعوا كنیم، داد بزنیم سر هم، روبروی هم بایستیم، لشكر كشی كنیم، چرا؟» این حرفهای روحانی وضع آشفته رژیم را نشان می دهد و در چنین هنگامه ای حتا تبدیل دشمن فرضی به دشمن با نام و نشان نمی تواند نقطه وحدتی برای نجات رژیم ورشکسته شود.

Wednesday, February 8, 2017

بازماندگان رفسنجانی قادر به ثبت انحصار وراثت نیستند>. منصور امان.

فراسوی خبر... سه شنبه ۱۹ بهمن بازماندگان رفسنجانی قادر به ثبت انحصار وراثت نیستند> منصور امان مرگ آقای اکبر رفسنجانی نه فقط جناح میانه حُکومت را بدون سرپرست برجا گذاشته، بلکه از دست دادن یکی از مراکز قُدرت آن در بوروکراسی حُکومتی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، را نیز در دفترچه یادبود جناح سوگوار به ثبت رسانده است. آقای رفسنجانی برای دو دهه ریاست این نهاد را در کف داشت و از آن به خوبی به عنوان پایگاهی برای حفظ حضور جناح خود در بازی بهره می جست. اگرچه نقشی که مجمع به رهبری او در تصمیم گیریها ایفا می کرد حاشیه ای و تاثیر آن بر موجودیت سیاسی بخشیدن به جناح میانه حُکومت بیشتر نمادین بود، با این وجود امکانی برای دسترسی و هموار سازی مسیر واسطه گری و چانه زنی در مرکز قُدرت در اختیار آن می گذاشت. زمانی که آیت الله خُمینی فرمان تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام را داد، هدف وی ایجاد یک اُرگان سازش در ساختار سیاسی برای چیرگی بر ناهمگونی بین زیربنای دینی و روبنای عُرفی آن بود؛ یک ماموریت غیرمُمکن که آقای رفسنجانی با حفظ ویژگی "سازش"، آن را بازتعریف کرد و به تدریج به قواره خود درآورد. از این رو، کارکرد میانجیگرانه مجمع در دوران "ولایت مُطلقه فقیه" و هژمونی یافتن باند آقای خامنه ای، به گونه تعیین کننده ای با حُضور فرد آقای رفسنجانی معنا می یافت و بدان مشروط می شد. با حذف آقای رفسنجانی، این جنبه غالب در فلسفه وجودی مجمع نیز به خودی خود به کنار می رود و جدال برای تعیین وظایف جدید برای آن آغاز می گردد. باند حاکم فُرصتی که برای چنگ انداختن بر این نهاد و تبدیل آن به یکی دیگر از ابزارهای اعمال قُدرت خود فراهم آمده را از دست نخواهد داد. پاکسازی مجمع و تجدید ساختار آن سازگار با شرایط جدید، از نخُستین گامها در این راستا خواهد بود. این تحول در همان حال که به معنای تشریفاتی شدن هر چه بیشتر مجلس شورای اسلامی است، از سوی دیگر بر از دست دادن امکان میانجی گرانه جناح میانه حُکومت برای تحرُک در "بالا" گواهی می دهد. راه حل جناح مزبور برای حل این مُعضل همان اندازه مُنفعلانه است که مجمع تشخیص مصلحت آقای رفسنجانی پیش از این بود. آنها بدون آنکه نقش مُستقلی برای خود قایل باشند، چگونگی تنظیم رابطه را به "مقام مُعظم" واگذار کرده اند. آنان به جای تلاش برای تحمیل خویش، چشم به دست مرحمت او دوخته اند و در فرار از "افراطیون"، به دامن "رهبر" آنها پناه می برند. جناح میانه حُکومت و زایده های "اصلاح طلب" آن، ناتوان از برقراری دوباره توازُن بر هم خورده با مرگ آقای رفسنجانی، رو به عقب در حال حرکت هستند. بازماندگان "نفر دُوُم نظام" قادر به ثبت انحصار وراثت نیستند و باند حاکم به ماترک متوفی به چشم غنیمت جنگی می نگرد.

Thursday, February 2, 2017

موج سواری برای فاجعه آفرینان ممنوع!. زینت میرهاشمی.

موج سواری برای فاجعه آفرینان ممنوع! زینت میرهاشمی بی کفایتی حکومت فاسد در برابر رویدادهای دو هفته اخیر، از آتش سوزی در ساختمان پلاسکو، خرابی خانه های مردم در سیستان و بلوچستان، قربانی شدن کولبران در زیر آوار بهمن، تا شلاق به روزنامه نگاران و اعدامهای روزمره را می توان از خلال سخنان پایوران حکومت بهتر دید. سخن پراکنی فریبکارانه و دروغ گویی حسن روحانی در برابر اقدامات و هیاهوی ترامپ، یک نمونه از بی تدبیری سران حکومت است. این گونه مواضع نه تنها به نفع ایرانیان در هیچ کجای دنیا نیست، بلکه سرپوشی بر تمام جنایتها و آسیبهایی است که رژیم بر مردم ایران تحمیل می کند. حسن روحانی روز چهارشنبه ۱۳ بهمن در موج به راه افتاده در رابطه با منع صدور ویزا برای شهروندان تعدادی از کشورها از جانب ترامپ، این کار را «ایجاد دیوار حائل» و «تبعیض غلط و ناروا» توصیف کرد. اگر چه اقدام ترامپ، نژادپرستانه و تقسیم انسانها و یا کشورها بر مبنای خیر و شر است و تفاوتی بین رژیم تروریست حاکم بر ایران در این تصمیم ضد انسانی وجود ندارد، اما پایوران جمهوری اسلامی که خود تجسم کامل تبعیض و ستم هستند، نمی توانند خود را مدافع مردم نشان دهند. بر این اساس چگونگی برخورد با دستورات ترامپ نباید ذره ای به سود رژیمهای تروریست و حامیان آن تمام شود. به عبارتی نباید اجازه داد رژیمهای تروریست بر موج اعتراضی سوار شوند. حسن روحانی حرفهایی می زند که حتا یک جمله آن در جمهوری اسلامی رعایت نمی شود. شمار افزایش یابنده زندانیان سیاسی، تبعیض قومی، ملی و دینی در ایران بیداد می کند. روحانی بی شرمانه به ترامپ نصیحت می کند که «دوران دیوار کشی بین ملتها برای ایجاد فاصله گذشته است.» وی و کسانی که امروز در کنار دروغگویان سینه چاک می کنند و زمان ایجاد دیوار بین ملتها را «سپری شده» می دانند چرا بر تبعیضهای مذهبی و ملی در ایران اعتراض نمی کنند. وجود ایرانیهای دو تابعیتی در زندان با اتهام ساختگی جاسوسی را روحانی چگونه پاسخ می دهد. برخورد حکومتیان به کارگران کولبر، کشتار آنان و کشتار اسبها و قاطرهای آنان چیزی جز بربریت نیست. شکل کار کولبران نمادی از کار در دوران بربریت است که در زمان رژیم ولایت فقیه بیش از هر زمان گسترش یافته است. از طرفی دیگر خشونت حکومتی نسبت به آنان بیش از هر زمان نهادینه شده است. به جای ایجاد کار برای این مردم محروم در مناطق مرزی، گلوله نصیب آنان می شود، زیر آوار بهمن قربانی می شوند و یا در فرار از دست ماموران به دره پرتاب می شوند. صدور بیانیه 220 مجلس نشین در رابطه با «ضرورت تقویت بنیه دفاعی کشور به ویژه در حوزه صنعت موشکی یا استراتژی دفاعی» در پی دستور روحانی، تاکیدی بر بی ارزش بودن امنیت کار، جان و زندگی مردم ایران است. تاکیدی بر جدایی کامل بین امنیت حکومتیان و سرنوشت مردم است.

Wednesday, February 1, 2017

زیر بینی موشک پرانهای بی خبر چه می گذرد؟. منصور امان.

فراسوی خبر... چهارشنبه ۱۳ بهمن زیر بینی موشک پرانهای بی خبر چه می گذرد؟ منصور امان جمهوری اسلامی بار دیگر یک بحران بین المللی را گرد خود شکل داده است. آمریکا حاکمان ایران را به پرتاب یک موشک میان بُرد با توانایی حمل کُلاهک هسته ای مُتهم کرده است؛ اقدامی تحریک آمیز که با توجه به تغییر جهت سیاست این کشور در برابر رژیم مُلاها، می تواند جرقه به حرکت درآمدن عملی آن باشد. به گفته سُخنگوی دولت آمریکا، جمهوری اسلامی روز یکشنبه ۱۰ بهمن، دست به شلیک یک موشک بالستیک زده است. یک قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، حاکمان ایران را به روشنی از ارتکاب چنین اقدامی پرهیز داده و سرپیچی از این تصمیم را مشمول مُجازات دانسته است. دستگاه های سیاسی و تبلیغاتی رژیم مُلاها در برابر انتشار این خبر به طور یکپارچه سکوت کرده اند. تنها آقای ظریف تاکید کرده که موشک پرانی نقض قطعنامه ها نیست، بدون آنکه خبر شلیک موشک را تایید یا تکذیب کند. طفره روی وزیر خارجه مُلاها از این امر از یکطرف تایید ضمنی ادعای آمریکا است و از طرف دیگر، آگاهی پایوران حُکومت به حساسیت و دفاع ناپذیر بودن تحریکات این چنینی را آشکار می سازد. برای دریافت تصویر بهتری از این واقعیت که موشک پرانی مُلاها در چه چارچوب ژئواستراتژیکی صورت می گیرد، نگاه کوتاهی به تحول مُهمی که تنها یکروز پس از این حرکت ماجراجویانه، زیر بینی حاکمان ایران رُخ داد کافی به نظر می رشد. روز دوشنبه رییس جمهور آمریکا و پادشاه عربستان سعودی در یک گُفتُگوی تلفُنی، خُطوط سیاست منطقه ای خویش را هماهنگ ساختند. براین اساس، دو طرف بر پیش گرفتن یک سیاست سختگیرانه تر در اجرای توافُق هسته ای تاکید کردند. این رویکرد که به گونه زیرلبی به مفهوم پذیرش توافُق هسته ای از سوی آقای ترامپ و عقب نشینی وی از موضوع پیشین خود مبنی بر رد و "پاره کردن" آن است، با تمرکُز بر کانونهای فعال بُحران در مُناسبات با رژیم مُلاها تکمیل شده است. آقای ترامپ و ملک سلمان در این رابطه بر "فعالیتهای بی ثبات سازنده منطقه ای ایران" و "تروریسم اسلامی رادیکال" انگُشت نهاده اند. چرخه رویدادهایی که تحریکات مُخرب رژیم مُلاها به گردش در آورده، با درخواست ایالات مُتحده برای تشکیل جلسه اضطراری شورای امنیت سازمان ملل، هُشدار اتحادیه اُروپا مبنی بر پرهیز از دامن زدن به بی اعتمادی بیشتر و اشاره ناتو به تهدید موشکی جمهوری اسلامی به پیشروی ادامه داده است. واکُنشهای عملی در برابر موشک پرانی جدید حاکمان ایران به زودی نشان خواهد داد که ابزارها و امکانات اعمال قُدرت "نظام" پس از "برجام"، به دورانی سپری شده تعلُق دارد یا همچنان در بازار بین المللی با سکه نقد مُعامله می شود.