Tuesday, October 17, 2017

برای کرکوک و ستمی که دشمن و دوست درحقش روا کردند.ف.کیا.

برای کرکوک و ستمی که دشمن و دوست درحقش روا کردند برای کولبران کرد . برای زخم قبیله مجروح در کوچه سار شب می رفتیم و ستاره می چیدیم اندام نازک باران بر قامت شکسته گندم و آسیاب قدم هامان. عطسه های باد در پس کوه وبغض ملتهب خورشید در ماورای ابر. فصل ستاره چیدن بود از نازک خیال سپیده دستی صدا نزد تنهایی پریش بیابان را وان دشت خفته نجنبید در مخمل چمن. فردا و یادها فراموشی حباب و خنده ی زهر ناک وزغ دل سپردن به غوغا و فریب طوفان. طوفان که نه چس ناله های اهریمن. بنگر آنجا جنایتکاران بر قد خمیده یک مادر در نقره داغ پیکر فرزند مدال شجاعت تقسیم می کنند کروک می نشیند نفسی می گیرد اما هر گز نمی میرد. ف.ک

No comments:

Post a Comment